به کدامین گناه؟
سریال پر از غم و غصه زنکشی با آخرین جنایتی که در این رابطه اتفاق افتاد، قتل مرحومه خانم زهرا قائمی از کارمندان دانشکده علوم خانواده دانشگاه تهران بود که همچنان ادامه دارد و همچنان شاهدیم طی سالهای اخیر بهخصوص اینگونه قتلها به جهات و به دلایل مختلف در خیلی از جاهای ایران، حتی مناطق محروم در جنوب کشور شیوع دارد.
درمورد علت و انگیزه همسرکشی میتوانیم به مشکلات مالی، فرهنگی یا اختلالات روحی روانی مرد همسرکش بپردازیم اما مهمترین آن این تفکر غلط است که بین مردان رایج است و اینکه مرد مالک مطلق زن است و هرکار که خواست با او میتواند بکند! بهخصوص بحث ناموس یا بهانه حمایت از ناموس یا غیرت مردانه در واقع بیشترین بهانه را دست مردان داده که خیلی راحت همسران خودشان را از بین ببرند. در جایی آمارهایی درخصوص زنکشی و آزار زنان میخواندم که آنجا قید شده بخش اعظم این نوع جنایتها به لحاظی که در خانواده اتفاق میافتد و سایر اعضای خانواده به نوعی همدلی و همراهی با نوع تفکر مرد خانه دارند، این نوع جنایتها معمولا برملا نمیشود و علت مرگ مسائل دیگری عنوان میشود و حتی در بعضی از طایفهها یا قبائل یا عشایر در مناطق محروم میبینیم که مردان بزرگسال یا معمرین آن طوایف یا عشیرهها به نوعی همراهی میکنند و همدلی دارند در جهت این تفکر غلط که اگر در باره زنی موضوع خیانت مطرح باشد، بدون بررسی در دادگاه، سزای او مرگ است. حال جالب اینکه صرف حدس و ظن و گمان میبینیم که برخی مردان را وادار میکند دست به این جنایت هولناک بزنند. آمار زنکشی در ایران طی سالهای اخیر کم نیست و تعداد زیادی از دختران یا زنان ما توسط پدران یا همسرانشان به بهانه حمایت از ناموس خانواده یا غیرت کشته شدهاند. همانطور که قبل از آن شاهد قتل خبرنگار ایرنا بودیم.. این درحالی است که گرفتن آمار دقیق در این رابطه میسر نیست به لحاظ اینکه مرتکبین معمولا توسط خانواده یا محل حمایت میشوند و آمارها زیاد روشن نمیشود و تحت عناوین دیگری مثل خودکشی یا بیماری مطرح میشود و آمار دقیق نداریم. اما آنچه مسلم است به غیر از بحث مشکلات مالی، اقتصادی، اختلالات روحی روانی همسر یا اختلافات خانوادگی مهمترین عامل یا مهمترین علت همان ظن و گمانی است که پدران نسبت به دختر یا مردان نسبت به همسرانشان در ارتباط با خیانت دارند و باور غالب این است که این ننگ را باید با خون شست طی سالهای اخیر شاهد بودهایم که قتلهای فجیعی صورت گرفته و دختران و زنان متعددی جان خودشان را از دست دادند صرفا به همین بهانه ثابت نشده در دادگاه. در کنار خیلی از مسائل و مشکلاتی که داریم، پارهای از قوانین هم در قانون مجازات ما هست که به نوعی بایستی اصلاح شوند. ماده 156 قانون مجازات اسلامی بند(ث)، ماده 302 قانون مجازات اسلامی هم نیاز به اصلاح دارد، اما صرفا با اصلاح قوانین یا رفع مشکلاتی مالی این معضل حل نخواهد شد. این معضل ریشه در فرهنگ و باورهای غلط دارد. مرد فکر میکند که مالک مطلق زن است و با کوچکترین حدس و گمان خودش را ذیحق میداند که جان زن را بگیرد، بدون اینکه ذرهای فکر کند که موضوع مهم باید در دادگاه مطرح شود. با اصلاح قوانین یا رفع خیلی از مسائل و مشکلات قضیه حل نخواهد شد. قطعا نگاههای سنتی باید تغییر کند و در جامعه جا بیفتد که هیچ مردی، هیچ پدری و هیچ شوهری حق ندارد که خودش را در مقام اجرای حکم بداند و بخواهد جان یک انسان را بگیرد. خیلی از مواقع دیدهایم و شاهد بودهایم که مرد میتوانسته همسرش را طلاق دهد یا از طرق دیگری قضیه را حل کند اما متاسفانه به لحاظ همان مشکلاتی که مطرح شد اعم از باورهای غلط و سنتی و بعضا نگاه بیتفاوت یا فقداان حمایت قانون باعث شده که مردان و همسران جری شوند و بدون تامل و تفکر و تحقیق تصمیم جنونآمیز بگیرند و دست به قتل همسر یا دختر خودشان بزنند. چگونه میشود این فرهنگ را اصلاح کرد؟ نیاز به زمان و کار اجتماعی وسیع داریم. رسانهها باید بیشتر روی این قضیه کار کنند و متمرکز شوند. فعالان حقوق زنان، نویسندگان، افرادی که دغدغه این قضیه را دارند، باید بیشتر بنویسند و اذهان عمومی باید روشن شود. هیچ انسانی ملک طلق انسان دیگر نیست و اگر خبطی یا خطایی از او سر بزند باید به قانون واگذار کنند و خودشان نمیتوانند مجری حکم باشند. این اصلاح فرهنگی نیاز به زمان دارد. سالهای سال در این زمینه نوشتهام و صحبت کردهام و متاسفانه همانطور که قبلا هم پیشبینی میکردم این قصه پرغصه، مادامی که مشکلات اساسی حل نشده باشد، همچنان ادامه خواهد داشت. قتل خانم زهرا قائمی اولین نوع از این قتلها نبوده و مطمئن باشید آخرین آنها هم نخواهد بود.
عبدالصمد خرمشاهی
وکیل پایه یک دادگستری
ارسال نظر