برای صلح مذاکره کنیم
بدترین شرایطی که ممکن است برای هر کشوری رقم بخورد، وقوع جنگ است. در شرایط جنگ، همه معادلات تغییر میکند و بسیاری از اصولی که در زمان صلح بر روابط کشورها حاکم است، به حاشیه رانده میشود. حقوق بینالملل و استدلالهای حقوقی، هرچند در جای خود ارزشمند و ضروری هستند، اما وقتی توپها شلیک میشوند، جایگاهشان کمرنگ میشود. در چنین فضایی، حتی اگر استدلالهای حقوقی ایران در مورد برخی موضوعات، از جمله مکانیسم ماشه، صحیح و قابل دفاع باشد، جنگ مجال استناد به این اصول را از بین میبرد. برای درک بهتر این وضعیت، میتوان جنگ را به زلزله تشبیه کرد. همانگونه که پیش از وقوع زلزله، اقدامهای پیشگیرانه و مقاومسازی ساختمانها معنا دارد، در روابط بینالملل نیز پیش از جنگ باید برای جلوگیری از آن تلاش کرد. اما وقتی زلزله رخ داد، فرصت پیشگیری از بین میرود و تنها باید به مدیریت بحران پرداخت. همینطور در جنگ، پس از آغاز درگیریها، استدلال حقوقی نه میتواند توپخانه را متوقف کند و نه بمباران را پایان دهد.
به همین دلیل، مهمترین وظیفه ما این است که زمینههای چنین چیزی را از بین ببریم و بهانههایی که میتواند شعلههای آن را روشن کند، خنثی نماییم. برای این کار، نیازمند سیاستی مبتنی بر حسن نیت و رفتارهایی هستیم که اعتمادسازی کند. باید به دنیا نشان دهیم که ایران خواهان صلح و توسعه است، نه درگیری و تنش. ملت ما در چند دهه گذشته آرامش کافی نداشته است. انقلاب کردیم، جامعه در حال تحول قرار گرفت، ساختارهای سیاسی تغییر یافت و مردم نقشی جدیتر در حاکمیت پیدا کردند. برخی در این مسیر کوشیدند تا کشور در مسیر توسعه قرار گیرد، اما برخی دیگر اهمیتی به این مهم ندادند. نتیجه این شد که هیچگاه ثباتی پایدار تجربه نکردیم. در طول این سالها، هشت سال جنگ تحمیلی را پشتسر گذاشتیم؛ جنگی که در ذات خود جنبه دفاعی داشت، اما با تلخی همراه شد. پس از پایان آن جنگ نیز، التهابات به شکل دیگری ادامه یافت. شش قطعنامه علیه ایران صادر شد؛ قطعنامههایی که میشد با تدبیر و مذاکره جلو صدور آنها را گرفت، اما برخی دل به این کار ندادند. امروز دیگر پرداختن به اینکه چه کسی مقصر بوده یا چرا جلوی آن گرفته نشد، فایدهای ندارد. اکنون باید به آینده نگاه کنیم. مسئله اساسی این است که نشان دهیم ایران دنبال صلح و پیشرفت است. توسعه اقتصادی و رفاه اجتماعی بدون ثبات سیاسی و امنیت امکانپذیر نیست. صلح، کلید رسیدن به سرمایهگذاری، رونق اقتصادی و بهبود وضعیت زندگی مردم است. در مقابل، هر جنگی، حتی اگر کوتاهمدت باشد، دهها سال آثار مخرب اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر جای میگذارد. اما متأسفانه، در داخل کشور همواره گروههایی بودهاند که نمیخواهند ایران کشوری عادی باشد؛ کشوری مانند ترکیه، مصر یا مالزی که با دنیا تعامل میکنند، در تجارت جهانی نقش دارند و از مسیر توسعه فاصله نمیگیرند. این پرسش جدی مطرح است که چرا برخی نمیخواهند ایران به کشوری آرام، باثبات و عادی تبدیل شود؟ چرا عدهای از بحرانها تغذیه میکنند و از عادیسازی روابط هراس دارند؟ اکنون بیش از هر زمان دیگری باید به این واقعیت توجه کنیم که مذاکره، ابزار ضعف نیست، بلکه ابزار عقلانیت و قدرت است. مذاکره یعنی استفاده از منطق برای حفظ منافع ملی بدون هزینههای ویرانگر جنگ. این همان سیاستی است که بسیاری از کشورها برای تضمین آینده خود در پیش گرفتهاند. ایران نیز برای دستیابی به توسعه، باید با صدای بلند اعلام کند که به دنبال جنگ نیست، بلکه میخواهد در چارچوب تعامل سازنده با جهان، مسیر پیشرفت را طی کند.
امروز زمان آن است که اختلافها را کنار بگذاریم و بر یک هدف مشترک متمرکز شویم: صلح، امنیت و توسعه برای ایران و ایرانیان. هیچ بهانهای برای تعلل در این مسیر پذیرفتنی نیست. آینده ملت ما به تصمیمهای امروز ما گره خورده است.
فریدون مجلسی
کارشناس روابط بینالملل
ارسال نظر