| کد مطلب: ۱۱۷۶۶۱۹
لینک کوتاه کپی شد

گزارش «آرمان ملی» از خرابی برخی پله‌های برقی در ایستگاه‌های مترو

داستان پله برقی‌های خراب

آرمان ملی – شفق محمدحسینی: هوای تهران، به گرم‌ترین روزهای خود رسیده است. با وجود قطعی‌های آب و برق در برخی مناطق شهر، هرروز مسائلی که پایتخت نشینان با آن دست به گریبان هستند، بیشتر از قبل می‌شود. این میان اما برای آن دسته از همشهریانی که هرروز مشغول استفاده از مترو هستند، مساله‌ای پیش آمده است که تنها مربوط به امروز نیست، اما در این روزهای گرم، فکر کنید در حال بازگشت از محل کار خود به سوی خانه هستید، آن هم در شرایطی که مدام ذهنتان درگیر است که برسید خانه آب و برق دارید، یا نه؟ مثل هرروز انتظار دارید که از پله برقی مقابلتان بالا بروید، اما آنچه می‌بینید همان تابلوی زردرنگی است که جلوی پله برقی را مسدود کرده است و باید بیش از صد پله را پیاده بالابروید.

داستان پله برقی‌های خراب

 انگار این روزها همه آنچه در شهر می‌گذرد، می‌خواهد میزان تاب آوری روانی ما شهروندان را مورد آزمون قرار دهد.

خرابی پله‌ها در خط سه

مساله اصلی و تجربه نگارنده، تنها مربوط به یک روز و یک ایستگاه خاص نبوده است. هرچند در گذشته گاهی پیش آمده است که مثلا یک روز، یک پله برقی خراب باشد و فاصله خرابی بعدی، در نهایت حداقل یک ماه بعد بوده است. در سه هفته اخیر، حداقل ده بار پله برقی متروی هروی، روبه بالا خراب بود و همچنین سه بار پله برقی ایستگاه متروی جهاد، دوبار هم که مسیر تردد من بود، ایستگاه متروی زین‌الدین خراب بود. همچنین افراد بسیاری در ایستگاه‌های دیگر مترو نیز از خرابی متعدد پله‌های برقی خبردادند.

یکی از افرادی که مشغول تعمیر پله برقی است، درباره علت خرابی پله برقی به «آرمان‌ملی» می‌گوید: یکی از علت‌ها برخی از قطعه‌ها است، که خراب می‌شود و پیدا نمی‌شود. علت بعدی هم این است که مردم رعایت نمی‌کنند و روی پله برقی‌ها با سرعت می‌روند و یا می‌دوند که این از عمر پله‌های برقی می‌کاهد.

نکته این است که این پله برقی‌ها سال‌هاست که استفاده می‌شوند و حتما همیشه مردمی هستند که با سرعت از آنها عبور می‌کنند، پس دلیل این خرابی‌های گسترده، نمی‌تواند به دلیل دویدن مردم روی پله‌ها باشد. تازه مگر در روز چندنفر روی پله‌ها می‌دوند؟ آیا در همه جای دنیا این اتفاق نمی‌افتد؟

مسابقه تاب‌آوری

در ایستگاه بعدی وقتی دلیل خرابی متعدد پله برقی‌ها را می‌پرسم، اغلب می‌گویند که خیر خرابی طولانی مدت نداشتیم و اغلب بعد از دو سه ساعت رفع شده‌اند، این درحالی است که خودم بارها شاهد بودم، حداقل در چند هفته گذشته، پله برقی ایستگاه متروی هروی، بیش از دو سه ساعت خراب بود و شهروندان در اوج گرما، مجبور به بالا رفتن از بیش از صد پله بودند و مسئولان هم توضیحی نداشتند. زنی میانسال که به سختی پله‌ها را بالا می‌رفت، به زمین و زمان ناسزا می‌گفت. بقیه در سکوت و خاموشی و گرما، پله‌ها را یکی‌یکی بالا می‌رفتند. جوان‌ترها اما دوتا یکی می‌رفتند و با سرعت بیشتری مسابقه تاب‌آوری را به پایان می‌رساندند. در حالی مسابقه را می‌بردیم و می‌باختیم، که پاداشی برایمان درنظر نگرفته بودند و تنها بخت و اقبالمان اگر خوب بود، بعد از پایان یافتن پله‌های برقی، شاهد قطع برق در خانه نبودیم! هرچند همه ما این خوش شانسی را نداشتیم.

پیرمردی آهسته از دور با عصایی می‌آید، پله‌ها را که می‌بیند، همان جا می‌نشیند روی زمین، به خیالش در این گرما همان چند ساعتی که برای دریافت حقوق بازنشستگی به بانک مراجعه کرده بود، برایش کافی بوده است. می‌گوید: دوروز است که درگیر دریافت حقوق بازنشستگی هستم. دیگر انتظار بالارفتن از این همه پله را نداشتم. همانجا روی پله‌ها می‌نشیند و تشنه حال است. کسی حواسش به او نیست. همه مشغول بالارفتن از پله‌هایی هستند که منتظرش نبودند ولی لابد با خود می‌گویند که زودتر برویم بالا تا تمام شود. خانمی به سمت متصدیان مترو می‌رود و از آنها سوال می‌کند که چرا درست نمی‌شود؟ آنها هم که پاسخی ندارند، تنها می‌گویند که درست می‌شود، صبر کنید! می‌گوید یک قطعه‌اش خراب شده است و قرار است که به زودی تعمیر شود. صبرکردن به بخشی از فعالیت‌های روزانه این روزهای شهروندان تهرانی تبدیل شده است.

زنی جوان از دور می‌آید، با کودکی پنج ساله، به پله‌ها که نگاه می‌کند، نگاهی به دخترش می‌اندازد و می‌گوید: عجله نکن. آرام با هم می‌رویم و هرکجا خسته شدی، می‌توانی بنشینی. تازه رسیدیم خانه برایت بستنی می‌خرم. دخترک نگاهی به مادرش می‌کند و می‌گوید: به شرطی که دوباره بستنی‌اش آب شده نباشد!

مادر جوابی ندارد بدهد. همان طور که فروشنده هم بارها گفته است که مقصر ما نیستیم و به دلیل قطع برق، یخچال‌ها گرم می‌شوند و بستنی‌ها آب می‌شوند.

مادر دخترک که کوله سنگینی را به دوش می‌کشد، دوباره می‌گوید که خودم اصلا در خانه برایت بستنی یخی درست می‌کنم. مثل آنچه خودمان در گذشته می‌خوردیم. یادت می‌آید خاله برایت تعریف می‌کرد؟

دخترک لبخندی می‌زند و هنوز ده تا پله را هم بالانرفته است. مادرش می‌خواهد سرگرمش کند، تا زودتر به انتهای بیش از صدپله‌ای برسند، که تازه بعدش باید به قول خودش نیم ساعتی هم در آفتاب پیاده بروند، تا در نهایت به خانه برسند.

حواسم به پیرمرد است، که دخترک را فراموش می‌کنم. پیرمرد می‌گوید اگر دیرتر برسم، همسرم نگران می‌شود، گوشی تلفنم هم شارژش تمام شده است و نمی‌توانم تماس بگیرم. گوشی تلفنم را به سمتش می‌گیرم، اما شماره را یادش نمی‌آید و به قول خودش بهتر است زودتر از این پله‌هایی که تمام نمی‌شوند بالابرود.

حالا همین چندده پله‌ای که مسئولان فرصت بالارفتن از آنها را ندارند، زیرا نیازی به سوار شدن به مترو را ندارند، در این گرما برای بسیاری از شهروندان که دچار زانودرد یا اضافه وزن هستند، تبدیل به یکی دیگر از معضلات روزهای گرم تهران شده است. شهروندانی که بی‌آب و برقی و هزینه‌های سرسام‌آور زندگی‌های حداقلی خود را با صبوری بی‌نهایتی، تاب می‌آورند. شهروندانی که در جنگ دوازده روزه، سنگ صبور و پناه امن یکدیگر شدند. به هرکه کمک نیاز داشت، کمک کردند. دست یکدیگر را گرفتند. در خانه‌هایشان را به روی هم گشودند و در عزاداری از دست رفتگان، با هم همدرد شدند.

مشکل معلولان

این میان اما افرادی که دارای معلولیت هستند و ویلچر را هم حمل می‌کنند، در مواجهه با ایستگاه‌هایی که آسانسور ندارند، مشکلات فراوانی دارند. در برخی ایستگاه‌ها حتی فردی نیست که به آنها کمک کند. حالا تصور کنید که همان پله برقی را هم نداشته باشند. چگونه قرار است با ویلچر از ایستگاهی بالاروند که پله برقی‌هایش، حالا حتی برای چندساعت هم قطع است؟ چه کسی توان آن را دارد که آنها را از این پله‌های ساده با ویلچر بالا ببرد؟ پاسخ این سوال‌ها را هیچ‌کس نمی‌داند. هرچند بارها جامعه معلولان به این مسائل اشاره کردند و فضای شهری را مناسب برای استفاده معلولان ندانسته‌اند، اما همچنان اقدام جدی صورت نمی‌گیرد.

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار