| کد مطلب: ۱۱۷۵۲۴۱
لینک کوتاه کپی شد

مراحل رشد اقتصادی

اقتصاد از دوره‌های مختلف فعالیت عبور می‌کند. این حرکت به عنوان چرخه تجاری شناخته می‌شود. این چرخه از چهار مرحله تشکیل شده است: مرحله اول رونق کسب و کار است که اشتغال، درآمد، تولید صنعتی و فروش همگی در این مرحله افزایش می‌یابند و تولید ناخالص داخلی واقعی نیز افزایش می‌یابد. مرحله دوم دوران اوج است یعنی زمانی است که یک رونق اقتصادی به سقف خود می‌رسد. این عملاً یک نقطه عطف برای هر کسب و کاری است. مرحله سوم انقباض است و بدین معناست که در این مرحله، عناصر یک رونق همگی شروع به کاهش می‌کنند.

زمانی که کاهش قابل توجهی در فعالیت اقتصادی در سراسر اقتصاد و کسب و کارهاگسترش یابد، رکود اقتصادی رخ می‌دهد و مرحله نهایی و چهارم نقطه حضیض است و آن زمانی است که یک رکود اقتصادی به پایین‌ترین حد خود می‌رسد. یک چرخه تجاری واحد متولد شده و از اوج خود به حضیض تاریخ‌گذاری می‌شود. چرخه‌ها عموماً طول منظمی ندارند و ممکن است در طول یک رونق، یک دوره انقباض یا برعکس وجود داشته باشد. اقتصاد ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم، رونق‌های بیشتری نسبت به انقباض‌ها تجربه کرده است. میانگین رونق از سال ۱۹۴۵ تا ۲۰۱۹ حدود ۶۵ ماه طول کشید. میانگین انقباض تنها ۱۱ ماه بود. با این حال، رکود بزرگ به مدت ۱۸ ماه، از دسامبر ۲۰۰۷ تا ژوئن ۲۰۰۹، ادامه یافت. پس از آن، طولانی‌ترین دوره رشد اقتصادی ثبت شده به مدت ۱۲۸ ماه، تا سال ۲۰۲۰ و ظهور بیماری همه‌گیر کووید- ۱۹ ادامه یافت. دولت‌ها اغلب سعی می‌کنند با کاهش نرخ بهره، محرک رشد اقتصادی شوند و وام گرفتن را ارزان‌تر کنند. با این حال، این امر فقط می‌تواند تا مدت زمان محدودی ادامه یابد. در نهایت، نرخ‌ها باید افزایش یابند تا با تورم قیمت‌ها مقابله شود و از فروپاشی اقتصاد مانند آنچه در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ رخ داد، جلوگیری شود. نکته مهم نحوه اندازه‌گیری رشد اقتصادی است و رایج‌ترین معیار رشد اقتصادی، تولید ناخالص داخلی واقعی است که ارزش کل کالاها و خدمات تولید شده در یک اقتصاد است و این ارزش برای حذف اثرات تورم تعدیل شده است. سه روش مختلف برای بررسی تولید ناخالص داخلی واقعی وجود دارد: رشد فصلی با نرخ سالانه که به تغییر در تولید ناخالص داخلی از فصلی به فصل دیگر نگاه می‌کند که سپس به نرخ سالانه تبدیل می‌شود. اگر تغییر یک فصل 3/0 درصد باشد، نرخ سالانه به 2/1 درصد تعمیم داده می‌شود. نرخ رشد چهار فصل یا سالانه و این نرخ، تولید ناخالص داخلی یک فصل را از دو سال متوالی به صورت درصد مقایسه می‌کند. این نرخ اغلب توسط کسب‌وکارها برای جبران اثرات تغییرات فصلی استفاده می‌شود. نرخ رشد متوسط سالانه که میانگین تغییرات در هر یک از چهار فصل است. اگر نرخ‌های چهار فصل ۲، ۳، 5/1 و ۱ درصد در یک سال وجود داشته باشد، نرخ رشد متوسط سالانه برای سال 5/7 ÷ ۴ = 875/1 درصد خواهد بود. حال توجه داشته باشید تولید ناخالص داخلی محبوب‌ترین روش برای اندازه‌گیری رشد اقتصادی است. این نرخ با جمع کردن تمام پول خرج شده توسط مصرف‌کنندگان، کسب‌وکارها و دولت در یک دوره معین محاسبه می‌شود و فرمول آن به این صورت است: تولید ناخالص داخلی = هزینه‌های مصرف‌کننده + سرمایه‌گذاری کسب‌وکار + هزینه‌های دولت + صادرات خالص. البته، اندازه‌گیری ارزش یک کالا دشوار است. برخی از کالاها و خدمات ارزش بیشتری نسبت به سایرین دارند. یک گوشی هوشمند از یک جفت جوراب ارزشمندتر است. رشد باید بر اساس ارزش کالاها و خدمات سنجیده شود، نه فقط کمیت. مشکل دیگر این است که همه افراد برای کالاها و خدمات یکسان ارزش یکسانی قائل نیستند. یک بخاری برای ساکن آلاسکا ارزشمندتر است. یک کولر گازی برای ساکن فلوریدا ارزشمندتر است و همچنین برخی افراد برای استیک بیشتر از ماهی ارزش قائلند. یک تقریب رایج، ارزش فعلی بازار است. این ارزش بر حسب دلار آمریکا در ایالات متحده اندازه‌گیری می‌شود و برای تولید معیارهای کلی تولید از جمله تولید ناخالص داخلی با هم جمع می‌شوند. جایگزین‌هایی برای تولید ناخالص داخلی وجود دارد. بانک جهانی از درآمد ناخالص ملی سرانه که شامل درآمد ارسالی شهروندان شاغل در خارج از کشور است، برای اندازه‌گیری رشد اقتصادی، طبقه‌بندی کشورها برای اهداف تحلیلی و تعیین واجد شرایط بودن آنها برای وام گرفتن استفاده می‌کند. چگونه رشد اقتصادی ایجاد کنیم؟ رشد اقتصادی به دو حوزه مؤثر وابسته است: افزایش کالاهای سرمایه‌ای فیزیکی؛ عامل اول افزایش میزان کالاهای سرمایه‌ای فیزیکی در اقتصاد است. افزودن سرمایه به اقتصاد، معمولاً بهره‌وری نیروی کار را افزایش می‌دهد. ابزارهای جدیدتر، بهتر و بیشتر به این معنی است که کارگران می‌توانند در هر دوره، خروجی بیشتری تولید کنند. یک ماهیگیر با تور، در هر ساعت ماهی بیشتری نسبت به یک ماهیگیر با چوب ماهیگیری صید می‌کند. با این حال، دو چیز برای این فرآیند حیاتی است. ابتدا باید کسی در اقتصاد به نوعی پس‌انداز کند تا منابع را برای ایجاد سرمایه جدید آزاد کند. سرمایه جدید علاوه بر این باید از نوع مناسب، در مکان مناسب و در زمان مناسب فعال شود تا کارگران بتوانند از آن به طور مولد استفاده کنند. پیشرفت در فناوری روش دوم ایجاد رشد اقتصادی از طریق پیشرفت‌های فناوری است. ارزش اقتصادی نفت قبل از کشف قدرت تولید انرژی سوخت بنزین نسبتاً پایین بود. این تغییر زمانی رخ داد که استفاده از بنزین به عنوان روشی پربازده‌تر برای حمل و نقل کالا ثابت شد. فناوری بهبود یافته به کارگران این امکان را می‌دهد که با ترکیب کالاهای سرمایه‌ای به روش‌های جدید و پربازده‌تر، با همان موجودی کالاهای سرمایه‌ای، خروجی بیشتری تولید کنند. مانند رشد سرمایه، نرخ رشد فنی نیز بالا است.

علی جوانمردی

کارشناس مسائل اقتصادی

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار