گزارش «آرمان ملی» از سفرهای وزیر امور خارجه به کشورهای عربی
تحرک گفتمان صلح در منطقه
آرمان ملی - احسان اسقایی: سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، پیش از عزیمت به مسقط برای مذاکره با «ویتکاف» در پرونده هستهای، سفرهای منطقهای خود را آغاز کرده بود.

عربستان، قطر و امارات متحده عربی، مقصدهایی بودند که نشان میداد دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، فارغ از میز مذاکرات رسمی با ایالات متحده، مسیری موازی را نیز برای تأمین اهداف خود در دستور کار قرار داده است. سؤال این است، در حالیکه تمام تمرکز حقوقی و سیاسی وزارت خارجه باید بر احیای برجام و مذاکرات هستهای معطوف باشد، چرا وزیر خارجه ایران تقریباً هر روز به یکی از کشورهای منطقه سفر میکند؟ برای یافتن پاسخی روشنتر به این پرسش، «آرمان ملی» چهار سناریو محتمل را درباره اهداف این سفرها بررسی میکند.
سناریو اول؛ اثرگذاری اعراب
اگرچه تمامی این سفرها در ظاهر با هدف توسعه روابط دوجانبه انجام میشود، اما واقعیت منطقه پیچیدهتر از این است. همزمانی سفر دونالد ترامپ به منطقه با دور تازهای از مذاکرات هستهای میان تهران و واشینگتن در مسقط، گواه آن است که وزارت خارجه ایران بهدنبال بهرهبرداری از مناسبات دیپلماتیک برای ارسال پیامهایی غیرمستقیم به کاخ سفید است. بر این اساس، تهران میکوشد از زبان مقامات عرب منطقه، خواستههای خود را به گوش ترامپ برساند که ایران در صورت رفع تحریمها، آماده است تنها در سطح ۳.۶۷ درصد به غنیسازی ادامه دهد و در مقابل، واشینگتن نیز باید از تحریک و فشار مستقیم بر تهران دست بردارد. در چنین چارچوبی، سفر عراقچی به امارات، کشوری که در دورهای حامل پیام ترامپ به ایران در زمینه مذاکرات هستهای بود، میتوان تلاشی در جهت جلب حمایت شرکای اقتصادی آمریکا دانست؛ شرکایی که اگر مواضع ایران را تکرار کنند، تأثیرشان بر رئیسجمهور ایالات متحده، میتواند حتی از لابیهای جنگطلب موثرتر باشد.
سناریو دوم؛ غنیسازی مشترک
سناریو دوم، مکملی برای سناریو اول است. تهران ممکن است با هدف جلب حمایت کشورهای عربی از لغو تحریمها، پیشنهاد «غنیسازی مشترک» را مطرح کند. این ایده که گهگاه در رسانههای داخلی نیز مطرح شده، مبتنی بر آن است که فرآیند غنیسازی در خاک ایران، با مشارکت کشورهای عربی و نظارت بینالمللی انجام شود. چنین طرحی میتواند بهطور همزمان، چند هدف را تأمین کند: ایجاد اطمینان برای غرب نسبت به صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای ایران و همچنین مشارکت کشورهای منطقه در پروژهای که سود اقتصادی و راهبردی برایشان خواهد داشت. اگر این فرضیه درست باشد، سفر عراقچی به قطر، امارات و عربستان، حامل چنین پیشنهادی بوده و نوعی «دیپلماسی انرژی هستهای منطقهگرا» را نمایندگی میکند.
سناریو سوم: خلیج همیشه فارس
سومین سناریو قابل بررسی، جنبهای نمادین اما بسیار حساس دارد. طی روزهای گذشته برخی رسانههای آمریکایی مدعی شدهاند که احتمال دارد ترامپ در سفر خود به منطقه، در مکاتبات رسمیاش از نامی جایگزین برای «خلیج فارس» استفاده کند. این شایعه، خشم گسترده کاربران ایرانی را در فضای مجازی برانگیخته و موجب واکنشهای تند شده است. اگر چنین سناریویی واقعیت داشته باشد، حضور عراقچی در پایتختهای عربی میتواند بهمنزله ارسال هشدار صریح باشد: ایران تغییر نام خلیج فارس را تحمل نخواهد کرد و چنین اقدامی را نه تنها توهین به هویت تاریخی خود، بلکه بستری برای تنشهای جدیتر در منطقه تلقی خواهد کرد.
سناریو چهارم: هشدار امنیتی تهران
آخرین سناریو ناظر به دغدغهای راهبردی در سیاست دفاعی جمهوری اسلامی ایران است. یکی از احتمالاتی که در آینده نزدیک ممکن است رنگ واقعیت بگیرد، مشارکت کشورهای عربی در حمله احتمالی اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران است؛ آنهم از طریق در اختیار قرار دادن حریم هواییشان به جنگندههای تلآویو. تهران بارها هشدار داده است که در چنین شرایطی، از «دکترین بازدارندگی» به «دکترین پاسخ منطقهای» عبور خواهد کرد. این به معنای آن است که هرگونه حمله اسرائیل با چراغ سبز کشورهای عربی، میتواند کل منطقه را وارد چرخهای از بیثباتیهای امنیتی کند. سفر عراقچی در این چارچوب نیز قابل تحلیل است: دیپلماسی هشدار و روشنسازی خطوط قرمز ایران.
دیپلماسی در سکوت
دیپلماسی منطقهای عباس عراقچی در شرایطی صورت میگیرد که ایران و آمریکا از مسیر گفتوگوی مستقیم فاصله گرفتهاند و پنجرههای غیررسمی و میانجیگرانه فعالتر شدهاند. سفرهای عراقچی را باید در قالب دیپلماسی سکوت تحلیل کرد که هم پیام دارد، هم هشدار و هم پیشنهاد. در روزهایی که سیاست خارجی در حال پوستاندازی است، دیپلماسی منطقهای شاید کلیدیترین ابزار تهران برای شکل دادن به آیندهای کمتر پرهزینه باشد؛ چه در حوزه تحریم، چه در امنیت منطقهای و چه در تثبیت جایگاه خلیج همیشه فارس.
ارسال نظر