کشف ميادين نفت و گاز پرستيژ کشور را بالا مي برد
علياصغر زرگر در گفتوگو با «آرمان ملي» :
کشف ميادين نفت و گاز
پرستيژ کشور را بالا مي برد
آمريکا دنبال کنترل شيرهاي نفتي است
اتکا به درآمدهاي نفتي به مصلحت نيست
آرمان ملي: طي روزهاي گذشته رئيسجمهور در بخشي از سخنراني خود در اجتماع مردم استان يزد گفت: «کارکنان شرکت ملي نفت ايران در بخش اکتشاف پس از چند سال تلاش به ويژه از سال 95 تاکنون به يک ميدان جديد نفتي بزرگ دست يافتهاند. حجم ذخاير نفت درجاي اين ميدان 53 ميليارد بشکه است.» با تحول گفتمان ژئواستراتژيک به گفتمان ژئواکونوميک در دهههاي اخير و ايفاي نقش برتر اقتصاد در عرصه مناسبات جهاني، نفت به عنوان خون صنعت مدرن در مقايسه با ساير عوامل قدرت ازجايگاه بالاتري برخوردار شده است. در اين دوره انرژي، بهويژه نفت در عرصههاي مختلف بينالمللي از نقش آفريني بيشتري برخوردار شده است. در اين ميان کشف ميادين تازه نفتي به معناي افزايش ذخاير کشور محسوب ميگردد که در نتيجه وجود چنين ذخايري ميتواند به ارتقاي جايگاه کشور در عرصه منطقهاي و بينالمللي بينجامد. به منظور بررسي اين موضوع «آرمان ملي» گفتوگوي کوتاهي با علياصغر زرگر، استاد تاريخ ديپلماسي انجام داده که در ادامه ميخوانيد:
با توجه به کشف منابع جديد نفتي در منطقه، کشف اين منابع چه نقشي در ارتقاي جايگاه ايران دارد؟
مخازن نفتي نفت درجا هستند بدين معنا که حداقل يک سوم آن قابل استحصال است. صرف نظر از اين مسائل کشورهاي عضو اوپک با توجه به ذخاير نفتي که کشورهاي عضو دارا هستند سهميهها تعيين ميگردد. هر چند معيارهاي ديگري همچون ميزان جمعيت نيز در آن موثر است اما معمولا يکي از عوامل مهم ميزان ذخايري است که آن کشور داراست. بنابراين چنين سهميههايي براي آن کشور تعيين ميگردد. هر چند اين مساله بستگي به آن دارد که آن کشور تا چه ميزان ميتواند نفت توليد کرده و قابليت آوردن نفت به روي زمين و ترمينال آن را داشته باشد. در حال حاضر در مورد عربستان گفته ميشود ذخيرهاي در حدود 260 ميليارد بشکه دارد به گونهاي که بين 8 تا 10 ميليون بشکه نفت در روز ميتواند توليد کند. ايران حداکثر تا ميزان 5 ميليون بشکه نفت در روز ميتواند صادر نمايد. ذخاير نفتي عامل مهمي در ميان کشورهاي صادر کننده است. چون سهميه بر اين اساس تعيين ميگردد. دارا بودن ذخاير عظيم نفت و گاز قدرت و پرستيژ هر کشوري را در بخش انرژي در سطح جهاني بالا ميبرد. ميدانيم که روسيه مهمترين ذخاير گاز را در دنيا دارا بوده، بعد از آن هم ايران قرار دارد. در حال حاضر بخش عمدهاي از گاز اروپا توسط روسيه تامين ميگردد. همچنين روسها هر از چند گاهي براي بالا بردن قيمت و يا گرفتن امتياز از اروپا شيرهاي خود را ميبندند. بنابراين انرژي خود اهرم بسيار قدرتمندي است که معمولا دولتها براي حفظ منافع و يا گرفتن برخي امتيازات به کار ميبرند. در نتيجه دارا بودن ذخاير عظيم نفت و گاز اگر به مرحله بهرهبرداري برسد و بتواند در دنياي خارج وابستگي به منابع ما ايجاد کند، ميتواند به عنوان يک اهرم براي گرفتن امتياز از ساير کشورها مبدل گردد.
از زمان فوران نفت در مسجدسليمان در سال 1907 تاکنون، نفت چه جايگاهي در تاريخ تحولات کشور داشته و دارد؟
نفت و گاز سه ويژگي خاص دارد اول آنکه سرمايهبر است. دوم آنکه جزو صنايع «هايتک» بوده و نيازمند تکنولوژي هايتک (سطح بالا) است. سوم آنکه قراردادها و پروژههايش درازمدت است. بنابراين اين سه ويژگي سبب شده تا ما از همان ابتدا يعني اوايل قرن بيستم نيازمند سرمايه و تکنولوژي باشيم. انگليسيها به دليل سرمايهگذاري که در صنايع نفتي ايران کرده بودند خواه ناخواه هر زماني که آنها اين سرمايه را در خطر ميديدند با توجه به قدرتي که در آن سالها داشتند دخالت ميکردند. بنابراين آنها در طول جنگ جهاني اول ايران را اشغال کردند که بخش مهمي از آن نيرو به اين منظور بود که قسمتهاي جنوبي کشور و مخصوصا منابع نفتي را براي خودشان حفظ کنند. بنابراين آنها از پادشاهاني حمايت کردند که روابط دوستانهاي با اين کشور استعمارگر داشته و کاري با منابع نفتي نداشته باشند. در جنگ جهاني دوم نيز يکي از دلايل اصلي اشغال ايران حفظ منابع نفتي ايران بود. چون اگر منابع نفتي ايران به دست آلمانها ميافتاد بخش مهمي از آن خوني که در ماشين جنگي متفقين به جريان ميافتاد متوقف ميشد. بنابراين يکي از دلايل آن بود تا منابع نفتي را خودشان حفظ کنند. مشاهده ميکنيم چنين روندي تداوم مييابد تا زماني که نفت ملي ميشود. بعد از ملي شدن نفت توسط دولت محمد مصدق، انگليسيها با کودتاي 28 مرداد 1332 در پي سرنگوني دولت وي رفتند. در نتيجه منابع نفتي تاثير شگرفي بر روي تحولات ايران داشته است. در حال حاضر رشد تکنولوژي کار را به جايي رسانده است که بسياري از کشورها از جمله آمريکاييها در پي قطع وابستگي و يا حداقل کم کردن وابستگي نفتي هستند. به همين دليل هم است که معمولا عرضه بيش از تقاضاست در نتيجه آنها ميتوانند قيمتها را دستکاري کرده و قيمتها را مطابق ميل خودشان دچار نوسان نمايند. تا بدين صورت بتوانند قيمتها را در حدي نگه دارند که تجارت بينالمللي خودشان را حفظ نمايند. بنابراين در مورد نفت و گاز ايران با توجه به مسائل تحريم بايد به گونهاي کار کنيم که روي نيروهاي انساني و مادي خود تکيه نماييم دقيقا شبيه همان کاري که در حال حاضر به عنوان نمونه نروژ انجام ميدهد. ايران ميبايستي به سمت به کارگيري تکنولوژيهاي تازه برود. چون امروزه هم حتي اگر به صادرات دو ميليون و پانصد هزار بشکه نفت در روز بازگرديم اين ميزان صادرات ميبايستي صرفا به منشور واردات کالاهاي سرمايهاي به کار برده شود. بنابراين ديگر پروژههاي توسعهاي خودمان را بايد از ساير منابع تامين نماييم. ديگر نميتوان با درآمدهاي نفتي پروژههاي اقتصادي را پشتيباني نمود. در نتيجه به نظر ميرسد براي کشوري همچون ايران صلاح نيست که متکي به درآمدهاي نفتي باشد. با اين منابع بيشتر ميتوان آموزش و پرورش را بازسازي نمود همچنين ميتوان چنين سرمايهاي را براي گسترش مسکن و ريشهکن کردن فقر به کار گرفت. بنابراين بايد به دنبال توليد ثروت از منابع غير نفتي در جهت توسعه کشورمان باشيم. هرچند نبايد فراموش کرد که نفت و گاز اهميت خود را حفظ خواهند کرد. همچنين درست است که ايالات متحده سعي داشته تا وابستگي خود را نسبت به انرژي خاورميانه کم کند اما در عين حال آمريکاييها سرمايهگذاريهاي عظيمي در منطقه داشتهاند. بهگونهاي که شرکتهاي بزرگ نفتي آنها در صنايع مختلف در منطقه حضور دارند. آمريکاييها سعي دارند تا همچنان بر شيرهاي نفتي براي مهار رقباي خودشان کنترل داشته باشند.
ارسال نظر