| کد مطلب: ۱۱۸۰۸۴۱
لینک کوتاه کپی شد

«آرمان ملی» در گفت‌وگو با الهام فخاری مطرح می‌کند

بیکاری؛ عامل اصلی گسترش خشونت

آرمان ملی- سیاوش پورعلی: در ماه‌های اخیر، جامعه ایران شاهد حوادث تلخ و تکان‌‌دهنده‌ای بوده است که در قالب قتل‌های خانوادگی و بروز خشونت‌های خانگی نمود یافته‌اند.

بیکاری؛ عامل اصلی گسترش خشونت

این وقایع نه تنها خانواده‌های درگیر را به کام نابودی کشانده، بلکه وجدان عمومی جامعه را جریحه‌دار کرده و ضرورت توجه جدی‌تر به ریشه‌ها و پیامدهای خشونت خانگی را آشکار ساخته است. خانواده، به‌عنوان کوچک‌ترین و در عین حال بنیادی‌ترین نهاد اجتماعی، بستر اصلی شکل‌گیری هویت فردی، سلامت روان و سرمایه اجتماعی به شمار می‌آید. هنگامی که این بستر به جای امنیت، آرامش و همبستگی، به عرصه خشونت، سرکوب و تهدید بدل شود، آسیب‌های آن محدود به دیوارهای خانه باقی نمی‌ماند بلکه در سطح جامعه گسترش می‌یابد. باید به این نکته هم اشاره کنیم که خشونت خانگی تنها یک رویداد فردی یا خانوادگی نیست؛ بلکه پدیده‌ای اجتماعی و چند بعدی است که پیامدهای گسترده‌ای بر سلامت روان، اعتماد اجتماعی و امنیت عمومی دارد. تکرار و عادی‌سازی خشونت در محیط خانواده، نه‌تنها قربانیان مستقیم را با پیامدهایی همچون اضطراب، افسردگی، ناامیدی و از هم‌گسیختگی روابط مواجه می‌سازد، بلکه فرزندان و نسل‌های آینده را نیز در معرض بازتولید همین چرخه مخرب خشونت قرار می‌دهد. در چنین شرایطی، جامعه با افزایش پرخاشگری، کاهش اعتماد، فرسایش سرمایه اجتماعی و گسترش رفتارهای پرخطر مواجه خواهد شد. از سوی دیگر، رسانه‌ای ‌شدن قتل‌های خانوادگی اخیر نشان داد که این حوادث زنگ خطری جدی برای نهادهای مسئول و افکار عمومی است. نادیده گرفتن ریشه‌های اقتصادی، روانی و فرهنگی خشونت خانگی می‌تواند به تشدید بحران‌های اجتماعی منجر شود. بنابراین، شناخت دقیق ابعاد خشونت خانگی، فراهم‌کردن حمایت‌های روانی و حقوقی برای قربانیان، آموزش مهارت‌های زندگی و ارتقای فرهنگ گفت‌وگو درون‌خانوادگی، از ضرورت‌های فوری در مسیر پیشگیری و مهار این آسیب اجتماعی محسوب می‌شود. در این مورد با یکی از روانشناس‌ها مصاحبه‌ای‌ انجام داده‌ایم. الهام فخاری، روانشناس و عضو ادوار شورای شهر تهران در این مورد معتقد است ریشه خشونت‌های خانوادگی که در برخی مواقع به قتل‌ ختم می‌شود در شرایط اقتصادی پنهان شده است. در این مورد بیشتر بخوانید.

-    روند خشونت در جامعه هر روز گسترده‌‌تر می‌شود و این چالش نه‌تنها در کف خیابان خود را نشان می‌دهد بلکه در ادامه به‌شکل قتل‌های خانوادگی در رسانه‌ها مطرح می‌شود. ریشه گسترش این خشونت از کجا می‌آید؟

ابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که اطمینان نسبی از امکان تأمین نیازهای مالی و اقتصادی، اعتماد به پایداری نسبی و امکان رشد اقتصادی عادلانه، و دسترسی برابر به فرصت‌ها و سرمایه‌ها، همگی زیرساخت‌های آموختن، یافتن، تلاش و ساختن یک کسب‌وکار سالم و پایدار به شمار می‌آیند. در نبود «کار»، درآمد مطمئن حاصل نمی‌شود و بدون درآمد همواره هراس تأمین نیازها و هزینه‌ها وجود دارد. این نااطمینانی مزمن، از نظر روانی موجب افزایش تحریک‌پذیری و بروز واکنش‌های آنی و پیش‌بینی‌ناپذیر می‌گردد. اختلال در هر یک از عوامل ثبات و اطمینان، آسیب جدی به امنیت شغلی، درآمد و امنیت اقتصادی فرد و خانواده وارد می‌کند. برخورداری از پایداری و رفاه اقتصادی، زمینه‌ساز بهبود آموزش، بهداشت و رسیدگی روان‌شناختی است. بدون بهره‌مندی از رفاه اقتصادی پایه، انسان درگیر تقلا برای زنده‌ماندن می‌شود که این امر با زندگی چندبعدی، کاوش، خرسندی و آرامش در تضاد است.

برخی تلاش می‌کنند روان‌درمانگران را نامتعادل، محدود به فردی‌سازی مشکلات و ناتوان از دید اجتماعی معرفی کنند. مسأله اصلی آن است که نظام‌های کلان کشور در درک اهمیت بهداشت روانی دچار تأخیرند

-    باتوجه به توضیحاتی که در این مورد ارائه دادید، بفرمایید که این نوع آسیب‌ها به چه شکل در متن جامعه خود را نشان می‌دهد و آرامش روانی فرد و محیط زندگی را متزلزل می‌کند و اینکه نقش خانواده در این زمینه چقدر مهم است؟

تجربه ناپایداری‌های شدید، به تنش، اضطراب (تنیدگی)، افسردگی و فرسودگی روانی منجر می‌شود. ضمن اینکه فقدان تغذیه مناسب کارکرد بدن و مغز را مختل می‌کند، تنش مداوم مانع خواب کافی می‌شود و بدخوابی نیز پیامدهایی همچون ناتوانی شناختی و آسیب به دنبال دارد. این چرخه‌ی معیوب همانند دومینویی تباه‌کننده عمل می‌کند و رفته‌رفته در جامعه گسترش پیدا می‌کند و در حال حاضر حتی می‌توان گفت که همه جامعه و طبقات مختلف به‌نوعی از خشونت آسیب می‌بینند. در چنین شرایطی، نبود خانواده، دوستان و حتی فقدان پایگاه یا پس‌انداز پشتیبان، فرد را در معرض سقوط قرار می‌دهد و کوچک‌ترین اختلاف یا کاستی می‌تواند به فاجعه‌ای تبدیل شود. خشم فزاینده، ناکامی، ناامیدی، اندوه و سرخوردگی، به کاهش عزت نفس و ارزشمندی خویشتن می‌انجامد و فرد در لحظه، وقتی احساس ناتوانی در حل مسأله دارد، همه چیز را به سوی تباهی می‌کشاند.

-    شرایط را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا در این حوزه دولت با بخش‌های روانشاسی و روان‌درمانی همکاری دارد؟

جالب است که به این چالش هم اشاره کنیم. توجه داشته باشید که فقدان پایش، سنجش و پشتیبانی روان‌شناختی برای شهروندان سال‌ها طول کشید تا نهادهای رسمی اندکی از تخریب روان‌شناسی، روان‌پزشکی و روان‌درمانی بکاهند. با این حال همچنان برخی تلاش می‌کنند روان‌درمانگران را نامتعادل، محدود به فردی‌سازی مشکلات و ناتوان از دید اجتماعی معرفی کنند. مسأله اصلی آن است که نظام‌های کلان کشور در درک اهمیت، ضرورت و فوریت بهداشت روانی دچار تأخیر هستند و آن را به رقابتی میان فردگرایی یا جمع‌گرایی، غربی یا اسلامی و... تقلیل می‌دهند. بدین‌ترتیب، بحران بهداشت روانی در کشور به شکلی جدی و ماندگار ادامه می‌یابد.

-    همان‌طور که اشاره شد برای بهبود شرایط به برنامه‌های فرهنگی نیاز داریم که این روند باید از سوی بخش‌های دولتی و مدنی انجام شود. باتوجه به عملکرد سازمان صداوسیما، آیا این نهاد توانسته انتظارات را برآورده کند؟

رسانه‌های ملی، به‌جای ایفای نقش فرهنگی و آموزشی مطابق قانون اساسی، بیشتر سرگرم افزایش تنش و مجادله‌اند. حال آنکه رسانه‌ها باید آموزش دهند نشانه‌های اختلال رفتاری، شناختی و روانی چیست، مراجعه به چه مراکز و متخصصانی ضروری است و خدمات بخش‌های دولتی و غیردولتی کدام‌اند. در حالی‌که در عمل شاهد آن هستیم که از صبح تا شامگاه، رسانه‌ها سرگرم موضوعاتی غیرسازنده‌اند و سرمایه‌های مردم به هدر می‌رود.

-     در ادامه این سوال مطرح می‌شود که وظیفه چهره‌ها و گروه‌های مرجع برای قطع زنجیره خشونت چیست و آیا این عوامل می‌توانند در بهبود وضعیت جامعه نقش ایفا کنند؟

بله قطعا اینطور است. منش و نگرش چهره‌ها و گروه‌های مرجع اجتماعی بر رفتار و رویه‌های جامعه تأثیر مستقیم دارد. گسترش و عادی‌سازی خشونت، پرخاش کلامی، بی‌پروایی، یاوه‌گویی و بی‌اعتنایی به ادب، تنها به قاب مجادله‌های رسانه‌ای محدود نمی‌ماند بلکه در بافت جامعه پخش شده و همه‌جا نمود می‌یابد.

-     با توجه به عمق بحران آیا می‌توان برای بهبود شرایط جامعه تلاش کرد و یا اینکه چه راه‌هایی وجود دارد تا بتوان خشونت را در جامعه کمرنگ کرد؟

با مرور این موارد، روشن است که باید برای این وضعیت، راه‌حل‌هایی درست، سازنده و اثربخش جست‌وجو کرد. از جمله در شرایط کنونی، از پافشاری بر تعیین تکلیف فوری در چالش‌ها و بحران‌های شدید مالی خانوادگی یا کاری بکاهیم. به یکدیگر فرصت و امکان بازیابی فردی و گروهی بدهیم. در برابر رنج و فشار دیگران، با رواداری و همدلی رفتار کنیم. به‌جای افزایش تحریک و هیجان شدید، در خود و دیگران خویشتن‌داری همدلانه برای تحمل بحران و یافتن راه‌حل پرورش دهیم. از گفت‌وگو، شنیدن و حمایت‌های گروهی یاری بگیریم. برای درمان و مهار اضطراب آسیب‌زا، افسردگی و اختلالات، به مراکز و متخصصان مراجعه کنیم. در هر جایگاهی که هستیم، برای کاستن از رنج مردم تلاش نظام‌مند و غیرشعاری را سرلوحه قرار دهیم.

 

 

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار