جنگ و شکست اسرائیل
در واپسین روزهای جنگ، شاهد ورود مستقیم ایالات متحده آمریکا به عرصه نبرد در حمایت از رژیم صهیونیستی بودیم. به نظر نگارنده، این اقدام بیش از آنکه تلاشی برای حفظ امنیت منطقه یا مقابله با تهدیدات ادعایی باشد، تلاشی بود برای نجات سیاسی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، از بحران داخلی و سقوط احتمالی. جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه گذشته، دو جنگ تحمیلی بزرگ را تجربه کرده است.
در نخستین جنگ تحمیلی که با حمله رژیم بعث عراق به ایران آغاز شد، ایالات متحده نقش تحریککنندهای را ایفا کرد. آمریکا رژیم صدام را تشویق کرد تا به بهانه مخل امنیت منطقه بودن ایران دست به تجاوز بزند، در حالی که این ادعا کذب محض بود. ایران در آن زمان نیز کشوری بود با رویکردی دوستانه نسبت به همسایگانش، اما هدف اصلی واشینگتن، نه حمایت از امنیت منطقه بلکه تأمین منافع اسرائیل بود. در پسزمینه آن جنگ، آمریکا در پی ایجاد شرایطی بود تا رژیم صهیونیستی بتواند روند سازش با رهبران فلسطینی را پیش ببرد و فضای منطقه را از حضور ایران پاک کند. در دومین جنگ تحمیلی، اینبار به بهانه جلوگیری از ساخت بمب هستهای، آمریکا و متحدانش فشارهای اقتصادی، سیاسی و نظامی گستردهای علیه ایران وارد کردند. اما این ادعا نیز فاقد سند و مدرک معتبر بود. هیچ شواهدی مبنی بر تلاش ایران برای ساخت بمب هستهای وجود نداشت و گزارشهای متعدد آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم بر این امر صحه گذاشتند. در مقطع کنونی نیز، ایالات متحده بار دیگر با بهانههای واهی وارد جنگی تمامعیار علیه ایران شده است، جنگی که اینبار نیز هدفی جز نجات اسرائیل ندارد. این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که سیاست کلی آمریکا، صرفنظر از اینکه دموکراتها بر سر کار باشند یا جمهوریخواهان، همواره در راستای حمایت از رژیم صهیونیستی و مقابله با ایران تنظیم شده است. اینبار حتی فراتر از گذشته، آمریکا بدون اخذ مجوز از شورای امنیت سازمان ملل و حتی بدون تصویب کنگره، به تاسیسات هستهای ایران حمله کرد؛ اقدامی غیرقانونی و خلاف منشور سازمان ملل که البته با واکنش قاطع و حساب شده جمهوری اسلامی ایران مواجه شد. پاسخ ایران مقتدرانه، قانونی و مبتنی بر اصل دفاع مشروع بود. این در حالی است که ایران عضو متعهد آژانس بینالمللی انرژی اتمی، پایبند به NPT و دارای برنامهای صلحآمیز برای بهرهبرداری از انرژی هستهای است. ادعاهای مطرحشده علیه ایران، نهتنها فاقد پشتوانه فنیاند بلکه بیشتر جنبه سیاسی و تبلیغاتی دارند. با این حال، شرایط بینالمللی امروز به نفع ایران در حال تغییر است. موقعیت ایران در جهان اسلام و کشورهای عربی تقویت شده و افکار عمومی منطقه نیز نسبت به رفتارهای غیرانسانی اسرائیل موضعی منفی پیدا کرده است. اکنون زمان مناسبی برای تقویت دیپلماسی عمومی و گسترش روابط دوستانه با ملتها و دولتهای منطقه است. ایران توانست با ایستادگی و اقتدار، سیلی محکمی به صورت اسرائیل بزند و خود را بهعنوان قدرتی مشروع و محبوب در دل ملتهای آزاده جهان تثبیت کند. اکنون باید این محبوبیت را از طریق دیپلماسی رسانهای، فضای مجازی و گفتوگوهای نخبگانی تعمیق ببخشیم. باید امکان حضور گسترده نخبگان ایرانی در شبکههایی چون ایکس، فیسبوک و سایر رسانهها را فراهم کرد تا از دستاوردهای ملی دفاع کرده و روایت خود را از تحولات منطقه به جهان ارائه دهند. موفقیت در این عرصه، نیازمند برنامهریزی دقیق، انسجام داخلی و اعتماد به توانمندیهای بومی است.
محسن پاکآیین
سفیر پیشین ایران در جمهوری آذربایجان
ارسال نظر