در گفتوگو با سعیده کابلی مطرح شد:
بــازار کتاب و معضلی بهنام ترجمههای «گوگلی»
آرمان ملی- محمد صابری: سعیده سیدکابلی، فارغالتحصیل مترجمی زبان فرانسه، یکی از مترجمان ادبیات فرانسه است که تاکنون ترجمههای متعددی از ایشان منتشر شده؛ از جمله رمان «رز» نوشته فرانک بوییس که از سوی نشر ترنجستان به بازار آمده است. او در توضیح دغدغهها و چالشهای مترجمی ادبی میگوید: «به عنوان یک مترجم اصلا دلم نمیخواهد چیزی از متن کم و یا حتی به آن اضافه شود، اما خیلی از کتابهایی که سالها برای ترجمه آنها زحمت کشیدهام مجوز نگرفته و گوشه کتابخانهام خاک میخورند...» کابلی همچنین معتقد است نبود قانون کپیرایت باعث ورود افراد غیرحرفهای به حوزه ترجمه و نشر شده و این کار مترجمان حرفهای را سخت میکند. آنچه در ادامه میآید، مشروح گفتوگویی است که با سیدکابلی داشتهایم.
به عنوان مقدمه کمی از فعالیتهای خودتان برای خوانندگان روزنامه بگویید؟
بیشتر از 15 سال است که در این حوزه فعالیت دارم و طی این سالها آثار زیادی را از زبان فرانسه به فارسی و بالعکس ترجمه کردم که بیشتر آنها در حوزه شعر بوده است. هماکنون هم با فصلنامه شاعران در بلژیک فعالیت دارم و سعی کردم تا جایی که در توانم باشد شعر غنی ایران را به جامعه فرانسه زبان دراروپا معرفی کنم.
چه ویژگیهایی در ادبیات فرانسه دیدید که شما را به سمت و سوی ترجمه تشویق کرد؟
فکر میکنم کمتر کسی باشد که به ادبیات فرانسه علاقهمند نباشد. آثار فاخری چون «شازده کوچولو»، «بینوایان»، «بیگانه»، شاهکارهایی هستند که از ادبیات فرانسه متولد شدند. این ادبیات فقط محدود به خود کشور فرانسه نمیشود و دامنه گستردهای را چون کشورهای بلژیک، سوئیس، کانادا، مراکش، الجزایر، سنگال و کشورهای زیادی که تحت استعمار فرانسه قرار داشتند دربرمیگیرد. نویسندگان فرانسوی زبان بیشتر از هر ملیت دیگری جایزه ادبی نوبل را کسب کردهاند، تا آنجا که حتی اولین نوبل ادبی متعلق به فرانسه است و این خود نشان از نبوغ نویسندگان این کشور دارد. نسل طلایی که در آن نویسندگانی چون ژوئل اگلوف، یاسمینا رضا، ژان ژنه، سلین، ناتالی ساروت، ژرژ ساند مشاهده میشوند. حتی اگر به لیست دهگانه آثار بزرگ ادبی به انتخاب منتقدان نیز نگاهی بیندازیم بسیاری از آثار فرانسویزبان مشاهده میشود. یکی از آثار همیشه محبوب منتقدان، «در جستوجوی زمان ازدسترفته» مارسل پروست است که با 7 جلد، رکورددار طولانیترین رمان گینس نیز هست. فکر میکنم همه اینها به علاوه موارد متعدد دیگری که هر کدام نیاز به چندین جلسه بحث و گفتوگو دارد، دلایل محکمی برای
علاقهمندی به این ادبیات باشد.
کمی از رمان «رز» و دشواریهای ترجمه این رمان بگویید؟
شاید بتوانم بگویم بزرگترین چالش من در طول سالهایی که به ترجمه مشغول بودم، برگردان رمان «رز» بود. بازیهای زمانی متعددی که در این رمان وجود داشت و سبک بسیار متفاوت نویسنده این اثر «فرانک بوییس»، از چالشهای بسیار بزرگی بودند که در عین حال برای من جذابیتهای فراوانی داشت. این رمان که در ژانویه 2019 توسط انتشارات لامنوفکتور در پاریس معرفی شد و جوایز ادبی فراوانی نیز کسب کرد، در دنیایی که تحت سلطه خشونت و ظلم قرار دارد، بردگی طاقت فرسای دختربچهای به نام رز را به تصویر میکشد، که توسط اربابی خشن و سنگدل، به بهایی ناچیز، از خانواده فقیرش خریداری میشود. اربابی که او را به هر شکلی مورد اذیت و آزارهای روحی و جسمی قرار میدهد. موضوعی که متأسفانه، توجه به زبان روایت داستان اگرچه نشان از ظلم و بردگی زنان در قرون وسطی در اروپا دارد، اما نمونههایی از آن، امروزه نیز در کشورهایی که دچار فقر فرهنگی هستند دیده میشود. در ترجمه این رمان ارزشمند، با مشکلات زیادی روبهرو شدم، اما خوشبختانه تبادل نظر مداوم با نویسنده اثر، گار از این دشواریها را برایم تسهیل کرد.
شما با مطبوعات ادبی بلژیک، سوئیس و فرانسه ارتباط دارید و شعرهای زیادی را برای آنها ترجمه کردهاید لطفا بفرمایید دیدگاه آنها نسبت به شعر معاصر ایران چیست؟
همانطور که ادبیات فرانسه علاقهمندان بسیاری در جهان دارد، میشود گفت کیفیت شعر ایران و غنای آن هم بر عاشقان و علاقهمندان به این حوزه در سراسر جهان پوشیده نیست. شاعران بزرگی چون فردوسی، سعدی، حافظ، مولوی و.... و از آن سو، شاعران معاصری چون نیمایوشیج، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و بسیاری دیگر برای همگان شناخته شدهاند. خوشبختانه از سال 1395، این افتخار را داشتهام که با فصلنامه شاعران در کشور بلژیک همکاری کنم و به نوبه خودم و به عنوان عضو کوچکی از این جامعه علاقهمند به شعر، سعی کردم تا حد توان، از این فرصت ارزشمند استفاده کنم و برخی از شاعران معاصری را چون محمود مشرف آزاد تهرانی، حمید مصدق، سلمان هراتی، عالم تاج قائم مقامی، که متأسفانه در داخل کشور هم آنطور که باید اشعار آنها مورد مطالعه قرار نگرفته را به دنیای فرانسوی زبانان معرفی کنم.
دغدغههای مترجمان امروز ایران کدام است و چه انتظاراتی از دستگاههای مسئول در این راه دارید؟
بی اغراق باید بگوییم اگر مترجمان نباشند ادبیاتی معرفی نمیشود. این مترجمان هستند که در طول سالهای متمادی، زبان و ادبیات یک کشور را به کشوری دیگر معرفی کردند و اگرنبودند بیشک در یک دایره جغرافیایی محصور بودیم. به قول فیلیپ متی، شاعری که چندین اثر از او به زبان فارسی ترجمه کردهام، مترجمان نقش پلی را میان فرهنگها بازی میکنند و از خلال ترجمههایشان فرهنگهای مختلف را به یکدیگر پیوند میزنند. اگر بخواهم در مورد دغدغههای اصلی در این حوزه صحبت کنم، سخن فراوان است و به طور یقین در این چند خط نخواهد گنجید، اما دغدغه اصلی قبل از انتخاب کتاب، مجوز است. رمانها و اساساً کتابهای جذاب فراوانی برای ترجمه معرفی میشوند، اما دغدغه اصلی این است که آیا این کتاب مجوز میگیرد؟ به عنوان یک مترجم اصلاً دلم نمیخواهد چیزی از متن کم و یا حتی به آن اضافه شود، اما متأسفانه در طول این سالها با این مشکل روبهرو بودهام و خیلی از کتابهایی که سالها برای ترجمه آنها زحمت کشیدهام مجوز نگرفته و گوشه کتابخانهام خاک میخورند. چالش بعدی، مسأله کپیرایت است. برای مترجمی که تصمیم دارد این کار را به عنوان حرفه اصلی خود دنبال کند،
احترام به قوانین کپیرایت بسیار مهم است. بازار ترجمه به حدی بیحساب و کتاب شده که هر کسی با کمترین سواد زبانی و گذراندن دو ترم کلاس میخواهد اثری را ترجمه کند و برخی ناشران نیز که به دنبال چاپ آثار خارجی با کمترین هزینه هستند، به چنین ترجمههایی تن میدهند. اگر قانون کپیرایت و حساب و کتابی در کار باشد، و قرار بر پرداخت هزینه باشد، به طور یقین چنین ترجمهها و ناشرانی نیز جمع خواهند شد. نه تنها دغدغه من در این صنف، بلکه دغدغه همگی در بهبود کیفیت اوضاع، این است که کاسبانه رفتار کردن را حذف و بر کیفیت و غنای هر کاری تمرکز کنیم.
امروز در بازار نشر ادبیات ترجمه یکهتازی میکند و بعضا آثار دسته چندم آن بیشتر از ادبیات ممتاز وطنی مورد استقبال قرار میگیرد، چرا؟
در واقع پاسخ به این سؤال شما کمی مشکل است. ما در تألیف یک اثر، با خلق اثری جدید مواجه هستیم، که طبیعتا کار سادهای نیست. البته این به این معنی نیست که ترجمه کار آسان و پیش پاافتادهایاست، بلکه با توجه به نبود نظارت بر بازار ترجمه، باعث شده تا این مقوله به شکل غیرحرفهای به یکهتازی خودش نزد ناشران ادامه دهد. وگرنه، ترجمه به شکل اصولی، خود یک بازآفرینی در زبان مقصد است. بگذارید در حوزه تخصصی خودم، یعنی ترجمه شعر، این موضوع را به شکل واضحتری توضیح دهم. شما هرگز نمیتوانید با هیچ ابزار یا نرم افزار ترجمه، یک قطعه شعر را به شکلی که مترجم آن را بازنویسی و یا بازسرایی میکند، ترجمه کنید. در نتیجه باید بگویم، وجود ترجمههای گوگلی (که البته من این اسم را رویش میگذارم)، باعث شده این آثار سهلتر و ارزانتر در بازار ارائه شوند و این گونه بر بازار تألیف نیز اثر منفی بگذارند.
در بازار نشر فرانسه نویسندهای همچون گیوم موسو که خیلی هم از نویسندههای ممتازی به شمار نمیآید یک میلیون نسخه فروش دارد، شما دلیل این امر را چه میدانید؟
دلیل اصلی این موضوع تغییر ذائقه و سلیقه جامعه کتابخوان است. گیوم موسو نویسندهای است که خلاقیت بالایی دارد و وقتی آثار او را مطالعه میکنید انگار به تماشای یک فیلم نشستهاید و این موضوع باعث شده طرفداران زیادی پیدا کند. قلم روانی دارد و خواننده را هنرمندانه به دنبال خود میکشاند و هر لحظه او را غافلگیر میکند. سال 2022 پرفروشترین نویسنده فرانسوی شد و کتابهایش به بیش از 45 زبان ترجمه شدهاند. البته نویسندگان فرانسوی دیگری نیز در رده او وجود دارند که از میان آنها میتوان به «ژول دکر» سوئیسی با کتاب پرفروشش با عنوان «ماجراهای آلاسکا سندرز» اشاره کرد.
در فروش و دیده شدن یک اثر ترجمه چه سهمی برای مترجم و چه سهمی برای ناشر قائل هستید؟
اگر منظورتان از سهم، جنبه مادی کار باشد، باید بگویم دستمزدهایی که در بازار چاپ و نشر ایران برای مترجم درنظر گرفته میشود خندهدار و تا حد زیادی به دور ازشان مترجم است، اما اگر جنبه معنوی موضوع مورد نظر باشد، به زعم بنده مترجم و ناشر مکمل یکدیگر هستند و یک ناشر خوب میتواند با اعتماد به مترجم و با ابزارهای تبلیغی مؤثر به بهترین شکل ممکن مترجم خود را به بازار معرفی کند و یک مترجم حرفهای نیز با ترجمه خوب، قادر است بر محبوبیت و شهرت بیشتر ناشر بیفزاید.
از بین مترجمان بهنام ایرانی کدامیک را بیشتر در ترجمه آثار فرانسوی موفقتر میدانید و چرا؟
این سؤال شما هم در واقع برای یک مترجم در رده سؤالات سخت است که پاسخ دادن به آن کار دشواری است. در بازار کنونی هم مترجمان خوب فراوانی هستند که همگی جز اساتید بنده به شمار میآیند و اینکه بخواهم یکی یکی آنها را ذکر کنم برایم کار سادهای نیست، اما اگر بخواهم در زبان فرانسه به مترجم بهنامی اشاره کنم باید بگویم بیشک مهدی سحابی با ترجمه «در جستوجوی زمان از دست رفته»، بیرقیب است. البته این نظر شخصی من است.
آخرین ترجمه شما نمایشنامه «بدرود» است لطفا کمی درباره این اثر توضیح بدهید و بفرماید چه ویژگیهای در این اثر شما را مجاب به ترجمه آن کرد؟
بگذارید از اینجا شروع کنم که اصلا چطور به سمت ترجمه نمایشنامه رفتم. در واقع من در ترجمه دنبال کشف هستم. همواره به دنبال تجربههای جدید هستم و میخواهم حداقل در زمینه ادبیات کارهای متفاوتی را تجربه کنم. البته به ترجمه تخصصی در یک زمینه خاص به شدت معتقدم. شروع ترجمه نمایشنامه برای من طی پیشنهاد کاری از سوی یک نمایشنامهنویس ایرانی بهنام محمدرضا امیری، جهت چاپ در فرانسه صورت گرفت. یعنی بهتر است بگویم من کار ترجمه نمایشنامه را با ترجمه معکوس شروع کردم که خوشبختانه ترجمه موفقی هم بود و این نمایشنامه توسط انتشارات پانتئون در فرانسه به چاپ رسید. بعد از این تجربه موفق، این علاقهمندی نیز صورت گرفت و اولین ترجمه من در حوزه نمایشنامه، آن هم از زبان فرانسه به فارسی، با ترجمه مونولوگ «بدرود»، اثر آنتوان ژکو، نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس مطرح سوئیسی صورت گرفت. «بدرود» در واقع حال و روز جامعه کنونی ایران است. نسلی که حالا برای ساختن آینده خود، به مهاجرت فکر میکنند و این بسیار دردناک است. آدمهایی در اطرافم زندگی میکنند که لحظه لحظه این تکگویی را زندگی کردهاند. خوشبختانه این نمایشنامه سال گذشته، به
کارگردانی محمدرضا امیری به روی صحنه رفت و بازخوردهای خوبی هم داشت. نمایشنامه دیگری از این نویسنده سوئیسی در دست ترجمه دارم که به زودی در اختیار مخاطبان و علاقهمندان این حوزه قرار خواهد گرفت.
کدامیک از آثار ادبیات ایرانی را به زبان فرانسه ترجمه کردهاید و چرا؟
در واقع من علاقه شدیدی به ترجمه معکوس دارم. دلیل اصلی آن هم حمایتها و بازخوردهایی است که در این زمینه گرفتم. اولین ترجمه من در حوزه شعر، مجموعه ترانههای رسول یونان با عنوان «یه روزی یه عاشقی بود» از نشر نیماژ است که در سال 96 در انتشارات کریستف در فرانسه به چاپ رسید. بعد از آنکه فعالیتم را با فصلنامه شاعران در بلژیک شروع کردم، اشعار زیادی از شاعران معاصر، از جمله فروغ فرخزاد، مهدی اخوان ثالث، نیما یوشیج، سلمان هراتی، سیمین بهبهانی، پروین اعتصامی و بسیاری دیگر را به فرانسه ترجمه کردم که در این فصلنامه و شمارههای متعدد به چاپ رسیدند. معرفی مفصلی هم از شاعران معاصر ایرانی در قالب یک مجموعه، به زبان فرانسه نوشتم، که در شماره 3، سال 2018 این فصلنامه به چاپ رسید. هدف اصلی هم در واقع شناساندن هرچه بیشتر شعر و ادبیات فارسی به جامعه فرانسه زبان بوده و هست.
برخی معتقدند عقب ماندن ادبیات ایران به خصوص در حوزه رماننویسی محسوس و جبران ناپذیر است، به گمان شما چرا و چگونه آن اتفاق افتاده است و آیا میتوان امیدوار به برداشتن این فاصله در کوتاه مدت بود؟
فکر میکنم این سؤال شما خیلی تخصصیتر از آن چیزی است که در حوزه کاری من جای بگیرد. اما اگر بخواهم کوتاه به این سؤال شما پاسخ بدهم، میتوانم به این نکته اشاره کنم که اساساً جامعه کتابخوان بسیار کم و محدود شده و طبیعتاً این موضوع اثری منفی و جبران ناپذیری را بر این حوزه خواهد گذاشت. تا مخاطبی در کار نباشد، رمان هم معنایی نخواهد داشت. اگر نویسنده از مخاطب خود بازخورد نگیرد، انگیزهای برای کار باقی نمیماند. البته هستند دستهای که برای دل خود کار میکنند، اما من فکر میکنم سؤال شما در حوزه حرفهای است. این فاصله برداشته نخواهد شد مگر تغییر در اولویت و ارزشهای جامعه و کار کردن به صورت پایهای برای سوق دادن هرچه بیشتر جامعه به کتاب و کتابخوانی. البته ناگفته نماند که مشکلاتی چون گرانی کتاب هم باعث شده تا خیلی از کتابخوانها نیز از خرید کتابهای مورد علاقهشان دست بکشند.
مارسل پروست از محبوبترینهای ادبیات فرانسه در ایران و جهان است در پاریس و ادبیات اروپا چطور؟
مارسل پروست نشان افتخار ادبیات فرانسه است، چطور میشود در فرانسه و اروپا محبوب نباشد!! او با خلق اثر جاودانش، «در جستوجوی زمان از دست رفته»، خود را به یکی از بزرگترین نویسندگان تاریخ ادبیات مبدل کرد. او بارها مرزهای نگارش در ادبیات را جابهجا کرده و در فرانسه از او به عنوان استاد استفاده از بدایع زبانی یاد میکنند. در واقع او هرچه را که باید به بشریت و جهان هستی میگفت، در جستوجوی زمان از دست رفته بیان کرده است.
خود را تحت تأثیر و یا وامدار کدام مترجم ایرانی میدانید؟
در زمینه ترجمه متون ادبی همواره علاقهمند به مطالعه آثار مترجمان گوناگون بودم. از خیلی از آنها درس گرفتم و سعی کردم در کارم از تجارب آنها بهره ببرم. اما معتقدم در ترجمه، و اصولاً در نگارش یک اثر، هرکس سبک و قلم مخصوص به خود را دارد و نمیتوانم کارم را متأثر از شخص خاصی بدانم، چرا که به نظرم، ترجمه یک نوع هنر است و تفاوتهای آن نیز جز زیباییهای این هنر است.
اگر مطلب ناگفتهای هست بفرمایید؟
حرف ناگفته که زیاد است و قطعا در این صفحات نمیگنجد. اما فقط میتوانم ابراز امیدواری کنم که روزی بازار چاپ و نشر ایران به روزهای اوج خودش بازگردد و نویسندگان و مترجمان بتوانند در فضایی سالم و عاری از تنش، و به دور از دغدغههای مالی و روانی مربوط به این حوزه، به فعالیت بپردازند.
ارسال نظر