عابدین پاپی(آرام) نویسنده و منتقد
ساختار شعر و بافتار ترانه
هرسُرودهای شامل یک ساخت و حاوی یک بافت است که این ساخت و بافت را شاعر به وجود میآورد.مارتین هیدگر، فیلسوف شهیر آلمانی با رویکردی اگزیستانسیالیزم (اصالت وجود)درخصوص زبان شعرمیگوید:« زبان خانه واژهها یا کلمات است» پس واژهها درخانه زبان زیست میکنند و به ساختمان این خانه استتیک(زیباشناختی) خاصی را میدهند.ازجانبی دیگر هر شاعری دارای خانه زبانی خاص خود میتواند باشد و البته مواد و مصالح این خانه نیزمتفاوت است زیرا که هرشاعری کلماتی را در دست دارد و با فرهنگ این کلمات بزرگ شده و بیشک برای شعرسُرودن از همین کلمات استفاده میکند و به مرور زمان هم به دایره لغاتش افزوده میشود و در این حالت است که زبان شعر ساخته، پخته و پرداخته میشود.بنابراین شاید بسیاری از شما تاکنون تصور میکردید که تفاوتی بین شعر و ترانه و حتی گونههای ادبی و هنری دیگر به آن صورت وجود ندارد که مسلماً فیمابین همه کلمات تفاوتی عمیق و عتیق وجود داردزیرا که:«هرکلمهای یا واژهای دنیایی است آکنده ازمفاهیم و مصادیق.» و چنین است که هیچ نشانهای اعم ازطبیعی و اجتماعی جایگزین نشانه دیگری در دنیای حقیقی و واقعی نمیشود اما در دنیای شعر و هنر و دنیای مجاز این مهم شدنی است که مبحثی بهنام آلترناتیو (جانشینی) وجود دارد چه این که شاعر با مهارت و تکنیک خاص خویش به واژگان معانی و مصادیق فراوانی میدهد که درجایگاه و پایگاه دیگری هم قرارمیگیرند. به هرروی، ترانه شکل سادهتر و عامیانهتری از شعر نیست و حتماً مرز مشخصی فیمابین شعر و ترانه وجود دارد. ترانه نوعی شعر است اما با شاخصهها و شاکلههای دیگری که تنها برای ترانه وضع شده است.ترانه به عنوان یک قالب مطرح است و درزوایایی نیز زیر تأثیر قالبها و ژانرهای شعر قرار گرفته به طوری که مثلاً ترانههای موزون و بیوزن را میتوان با اشعارکلاسیک،نیمایی و سپید فارغ ازمبحث محتوا مطابقت دانست.هرنوع سخن یا کلام خیالانگیزی را شعرمیگویند درحالی که ترانه را نمیتوان درهمه جوانب کلامی خیالانگیز تصورکرد.بدینسان ، میتوان چنین برداشت کرد که ترانه کلامی است گاه شاعرانه و گاه غیرشاعرانه و گاه موضوع یا هرموضوعی که دربسیاری ازموارد در جنبههایی مانند استفاده از قافیه و قالب با شعر اشتراکاتی دارد و دربحث زبان مورد استفاده باید گفت که در ترانه زبان سنتی و کُهن و واژههای نامأنوس پیچیده جایی ندارند و ساختارهای دستوری که نیز ترانه را از ویژگیهای ترانه بودن دور میکند مثلاًحتی به کارگیری حرفِ:(زِ) نیز در ترانه به جای (از) فاجعه بار خواهد بود! ترانه هیچ سنخیّتی یا جنسیّتی با جنسِ زبان رسمی اداری و زبان کتابی نیز ندارد و به طورقطع و حتم نیز زبانش کوچه و بازاری و محاورهای و عمومی و تیپیکال هم نیست اما زبانی ساده و قابل فهم و درک دارد و آنچه در ترانه حایز اهمیت و حایز هویت بوده نزدیک بودن واژگان و لغات ترانه به زبان مردم با بیان ساده و سهل است. البته زبان ترانه بایستی از تعبیرات و ترکیبات و تغییرات ادبی هم مُستفاد شده باشد اما همین مورد هم میبایست از دیدگاه مطابقت با زبان مردمی پذیرفتنی باشد. ترانه با موسیقی نیزهمخوانی دارد اما اینگونه هم نیست که هرکلامی که با موسیقی همراست ترانه بخوانیم یا بدانیم.موسیقی و ترانه از تجربه زیستی و زیست تجربی مشترکی برخوردارند مانند شعر و ترانه که دارای تجاربی زیستمند و زیستنی تجاربمند هستند. پس نمی-توان گفت که ترانه با شعر رابطهای ندارد اما ممکن است ضوابطی یا شرایطی ازحیث زبانی، فکری و ادبی در یکی باشد اما درآن دیگری دریافت و یافت نشود.مهم ترین اصول ترانه انتقال پیام است که درترانه پیام بدون پیچیدگی الفاظ و بیان و دشواریهای زبانی منتقل میشود زیرا اصولاً و حتی عموماً مخاطب ترانه کسی است که میخواهد در وقت کوتاهی لذت بلندی را به صورت فرمیکال و جذاب از ترانه ببرد و تجزیه و تحلیل و حتی تشخیص و تمیز ترانه نیزازحوصله مخاطب آن خارج است و گاهی آن را برای صرف وقت و لذت از زمان و خود ترانه گوش میدهد. ترانه یک زبان عامیانه دارد که در جوانبی هم میتواند از پارامترها و مؤلفههای کارناوال (ادبیات عامیانه ملل درگونهها و نمونههای متفاوت) است و به طور حتم درذهن عوام جایگاه خاصی دارد. درحالی که درمقوله شعر با چنین صفاتی تصادم نداریم.به گونهای که درشعر شاعر ازآرایههای ادبی و صنایع صنیع و لطیف برای انتقال معنا و مفهوم استفاده میکند و به همین سبب است که هربارکه شعری را میخوانیم برداشتهای متفاوتی ازآن میکنیم. به قول رابرت فراست شاعرآمریکایی قرن بیستم:« زبان شعر به ما این اجازه را میدهد تا که یک چیزی را بگوئیم اما منظور چیزهای دیگری هم هست.» ولی زبان ترانه به ما این اجازه را میدهد که همان چیزی را بگوئیم که منظور ما همان چیز است.». پس جهان مشاهده ترانه جهانی مشترک است و تقریباً از فهم و درکی مشترک هم با آحاد و عوام جامعه بهرهمند شده است. در جهانبینی شعر نهانبینی وجود دارد اما در جهانبینی ترانه ما با نهانبینی خاصی مواجه نیستیم و تنها هدف ترانهسُرا ایجاد عامنگری یا عوامنگری است.متن ترانه ازشعرکوتاهتراست ازاین رو که بیشتر تکرارمیشود.
ارسال نظر