سیاهبازان
حتما شما هم دیدهاید مردان و کودکانی را که نزدیکیهای عید نوروز، لباسهای قرمز نیمداری که معلوم است متعلق به سالهای گذشته کاریشان است، میپوشند و صورتهای خود را سیاه میکنند و خیلی غیرحرفهای میرقصند و بسیار فالش، میزنند زیر آواز و یک دایرهای تنبکی چیزی هم دستشان میگیرند و با ایجاد این همه سر و صدا وسط ترافیک وحشتناک شب عید صحنههایی خلق میکنند که هم گریه آور و هم خندهدار به نظر میرسد. البته این کار را برای رضای خدا و به منظور شاد کردن دل مردم انجام نمیدهند؛ این بندگان خدا میخواهند شب عید پولی دستشان را بگیرد تا بتوانند خرج زن و بچهای را که گاه دنبالشان راه افتاده و اسپندی هم دود میکنند بدهند. عمدتا هم در مناطق شمال شهر میچرخند چرا که تقریبا از مرکز شهر به پایین با سایر مردم هم طبقه میشوند و نمیتوانند چیزی کاسب شوند. رانندگان ماشینهای مدل بالا هم گاه پشت فرمان اتومبیلشان لم میدهند و نگاه میکنند تا این آدمهای قرمز و سیاه قری برایشان بدهند و بعد اسکناسی را از سر بزرگواری به آنها داده و گازش را بگیرند و بروند. قرار نیست این نوشته کوتاه به بررسی ریشههای جامعه شناختی فاصله طبقاتی و فرهنگی افراد در جامعه بپردازد با این توضیح که فرهنگ مسیری متفاوت با تمول را سپری میکند. قرار است نگاهی بیندازیم به شخصیت سیاه و ببینیم او از کجا آمده و کدام پشتوانههای تاریخی و فرهنگی و ادبیاتی چه شفاهی و چه مکتوب را پس و پشت خود نهان دارد؟ و البته پیشتر از همه به این نکته اشاره کنیم که «سیاه» تاریخی ما، به نوعی، به عنوان نماینده مردم، از وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه انتقاد میكند و عملكرد حكام و ثروتمندان را به باد انتقاد و گاه تمسخر میگیرد. صراحت لهجه و بدن نرم و منعطف بازیگر نقش «سیاه»، به همراه شوخیهای بكر و گزنده، «سیاه» را به عنوان یك تیپ شیرین، ثابت و همیشگی در ذهن مخاطب ماندگار میكنند.بله؛ خیال نکنید این سیاه الکی است؛ او از قدیمیترین شخصیتهای نمایش ایرانیست. از اینجا شروع میکنیم که تئاتر به شكل اروپایی و غربی آن از دوران ناصرالدین شاه وارد ایران شد؛ اما قبل از آن نمایشهای سنتی به شیوههای گوناگون، در قالب جشنها و مراسم و آیینهای مختلف در ایران اجرا میشد. نمایشهای شادیآور، گونهای از نمایشهای سنتی ایران هستند كه در مقایسه با سایر گونههای نمایشی، از تنوع زیادی برخوردارند؛ نمایشهایی مانند «نوروز خوانی»، «بقال بازی»، «كوسه برنشین» و «سیاه بازی» یا «تخت حوضی» كه به ویژه در جشنها و مراسم شادی اجرا میشدند.یكی از مهمترین ویژگیهایی كه میتوان برای نمایشهای شادیآور برشمرد، برقراری ارتباط با مخاطب عام است. این نمایشها كه اكثرا برای عامه مردم تهیه و اجرا میشدند، به خوبی دغدغههای عامه مردم را میشناختند و این دغدغهها را به زبانی بیپرده و عریان و آمیخته با هجو و طنز، بیان میكردند. این نمایشها، علاوه بر این كه بازتاب زندگی مردمان روزگار خود بودند، در پارهای از موارد با دیدی انتقادی به وقایع و رویدادهای اجتماعی، در لفاف طنز و سرگرمی، به معضلات و نارساییهای جامعه خود میپرداختند.نمایشنامههای «سیاه بازی» و «تخت حوضی» كه به «رو حوضی» نیز معروف هستند با اینكه ریشه در دوره صفویه دارد، اما از سال 1295 شمسی رشد و توسعه بیشتری به خود گرفت. در نمایشنامه رو حوضی معمولا دو تیپ حضور دارند. یكی «حاجی» یا «حاكم» و دیگری «سیاه» كه معمولا (مبارك) نام داشت و نوكر و خدمتكار ارباب خود بود. در حقیقت شخصیت سیاه در این نمایشها، سمبل مردم زجر دیده به شمار میرود.«سیاه» شخصیتی خودمختار است كه ظرفیت نمایش سیاه بازی را بسیار بالا میبرد و به جرأت میتوان گفت تمام بن مایههای موضوعی زندگی ایرانی، با ظرافتها و برداشتهای خاص او و با شور و نشاط بسیار، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند.
ارسال نظر