علیمحمد نمازی در گفتوگو با «آرمان ملی»:
باید احزاب فراگیر در کشور داشته باشیم
آرمان ملی: هر چند که از زمان تشکیل احزاب سالها و حتی دههها میگذرد؛ اما به قرائت قاطبه فعالان حزبی و سیاسی احزاب در ایران نتوانستهاند آنطور که باید و شاید به جهت کارکردی و عملکردی به جایگاه مطلوبی دست پیدا کنند. این در حالی است که در بسیاری از کشورها احزاب سیاسی جایگاه بسیار بالا و مهمی دارند و اساسا انتخابات پارلمان و حتی ریاستجمهوری در سایه عملکرد احزاب معنا و مفهوم پیدا میکند و فرد منتخب نیز چهرهای حزبی است که باید نسبت به عملکردهای خود به حزب متبوع خود پاسخگو باشد. با این حال این روند در کشورمان به دلایلی وجود ندارد و احزاب بیشتر سایهای از کارکرد حزبی هستند که فقط در ایام چند روزه انتخابات فعال میشوند. این در شرایطی است که همه دولتها از لزوم حمایت از احزاب گفتهاند اما در عمل نشانهای از حمایت از احزاب ندیدهایم. باید دید احزاب در آینده چه نقش و تاثیری در جامعه خواهند داشت. برای بررسی نقش و تاثیر احزاب در ترمیم اعتماد عمومی، لزوم بهکارگیری آنها در قدرت «آرمان ملی» با علیمحمد نمازی، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو حزب کارگزاران سازندگی به گفتوگو پرداخته است که میخوانید.
نقش احزاب در جامعه را چگونه ميبينيد و چرا با وجود تاکيد برخي دولتها بر استفاده از احزاب و نظراتشان براي اداره امور کشور اين مساله غالبا رنگ حقيقت به خود نگرفته است؟
ابزار اعمال دموکراسي در نظامهاي دموکراتيک جهت اداره کشور آراي مردم، تشکلها و احزاب سياسي هستند اما سالهاست که در انتخابات احزاب جايگاهي ندارند. از طرفي دولتها با انتخابات کارکرد حزبي نيستند و زماني که دولتي برخاسته از کارکرد حزبي نباشد و خود را مديون احزاب نداند طبيعتا با گفتن اينکه از احزاب جهت مشارکت استفاده ميکنيم مسالهاي حل نميشود. در اين صورت نبايد انتظار استقبال احزاب را داشت تا برنامهاي ارائه بدهند و توقع داشت دولتها از برنامهها بهرهبرداري کنند. سالهاست احزاب در کشور ما جنبه تشريفاتي پيدا کردهاند، قدرتمند نميشوند، عضو گيري صورت نميگيرد و توسعهاي رخ نميدهد. اصولا هواداراني به حزب ميپيوندند و تبديل به اعضا ميشوند که اميد داشته باشند از طريق اين حزب بتوانند در رقابتها مشارکت داشته، در سطح شوراها و مجلس و رياستجمهوري کانديدا شده يا کانديدا معرفي کنند و در رقابتي سالم به مراکز اداره کشور راه پيدا کنند. چگونگي اداره کشور با کارکرد حزبي، خواسته احزاب همين موضوع است مويد اين حرفم تشکلها و احزاب گوناگون در کشور است و مرحله مقدماتي آن هستيم اما براي تبديل شدن به کشوري که داراي دو حزب اصلي هستند مسير طولاني در پيش است، انتخابات رقابتي باعث رشد احزاب ميشود. بايد فعالان سياسي که حزب تشکيل دادهاند با همکاري و ائتلاف تعداد احزاب را به چهار يا پنج حزب تقليل دهند و در ادامه راه به دو حزب فراگير تبديل شوند که در يک سمت جناح اصلاحطلب را نمايندگي کند و ديگر سو جناح اصولگرا. عامل ديگر نيز اين است که جامعه از مطالبات و توقعات بخشي و محلي و منطقهاي دست برداشته و در انتخابات به سمت مطالبات ملي پيش برود.
با توجه به شرايط فعلي احزاب سياسي چگونه ميتوانند اعتماد عمومي جامعه را جلب کنند؟
من معتقدم براي رسيدن به اين مهم ابتدا بايد حاکميت ريلگذاري انجام دهد در غير اينصورت مانند لکوموتيوي است که بدون ريل در نقطهاي رها شده و سپس احزاب بايد تلاش خود را جهت عضوگيري انجام دهند تا اعضا رشد نمايند و با رشد اعضا بتوانند مطالبات را شناسايي کنند و با موضوعات مشترک احزاب جديدي تشکيل دهند. احزاب ميتوانند با تعامل مثبت با دولت و پذيرش اين تعامل از سوي دولتمردان راهکارهايي براي حل و فصل مسائل و مشکلات جامعه ارائه کنند و پس از بهبود نسبي شرايط با بيان علل و عوامل بروز شرايط سخت براي مردم اعتماد آنها را جلب کنند تا مردم هم نسبت به دولت اعتماد بيشتري داشته باشند و هم در موعد انتخابات از احزاب و نفرات مورد تاييد آنها حمايتهاي لازم را انجام دهند.
کارکرد احزاب اصلاحطلب به عنوان منتقد دولت در خصوص مسائل مختلف را چگونه ميبينيد؟
احزاب اصلاحطلب سعي داشتند در انتخابات ايفاي نقش کنند تا تنور انتخابات گرمتر و دولت توانمندتري انتخاب شود و پس از انتخابات مايوس نشدند و در يک سال گذشته، شوراي مرکزي حزب کارگزاران برنامه و جلسات گوناگوني داشتهاند و دبيرکل آقاي مرعشي معاونين جديدي معرفي کردند، ستاد مرکزي مجدانه فعاليت دارد اما حلقه مفقوده نبودن ريل در کارکرد حزبي است. احزاب در کشورهاي داراي دموکراسي به هر تعدادي که باشند، يک حزب در قدرت است و احزاب ديگر در موضع رقيب به عملکرد دولت نظارت ميکنند. فلذا نقاط ضعف را يادداشتبرداري ميکنند و هنگام انتخابات به جامعه خاموش که عضو حزب نيستند و جمعيتي حدود 50يا 60درصد جامعه را در برميگيرد ارائه دهند و احزاب بايد نقش مطالبهگر را داشته باشند و با نگاه نقادانه عملکردها را مورد ارزيابي قرار بدهند.
به لحاظ آسيبشناسي دلايل عدم تحزبگرايي در ايران را چه ميدانيد؟
در درجه اول اشکالات ساختاري نمايان است بهطور مثال زماني که به فصل سوم قانون اساسي نگاه ميکنيم حقوق شهروندي به خوبي تدوين شده و بعد جمهوريت نظام در اصل ششم مورد تاکيد قرار گرفته است که اداره کشور بر آراي عمومي استوار است و اين سخن امام (ره) ميزان رأي ملت است. در قانون اساسي مکانيزمي براي نظارت بر اجراي آن و مسئوليت مهم رئيسجمهور که اجراي قانون اساسي است وجود ندارد. فلذا ميبينيم در اکثر دولتها روساي جمهور همواره نسبت به اختيارات کم خود منتقد بودهاند. لذا بايد شرايطي فراهم شود که تلاشها در جهت احياي جمهوريت پيش برود و باز هم نقش جمهور مردم در اداره کشور و انتخاب کارگزاران پررنگ گردد. بايد از ظرفيت، آرا و نظرات چهرههاي شاخص کشور و ديگر چهرههاي شاخص که دلسوز نظام هستند براي حل مشکلات کشور و اداره بهتر کشور استفاده شود.
ارسال نظر