بستن
کد خبر: ۱۰۶۶۷۴۸
افشین علاء در گفت‌وگو با «آرمان ملی»: تنگ‌تر کردن دایره ممیزی اشتباه بزرگی است
/ «اصلاح» اجتناب‌ناپذیر است

افشین علاء در گفت‌وگو با «آرمان ملی»: تنگ‌تر کردن دایره ممیزی اشتباه بزرگی است / «اصلاح» اجتناب‌ناپذیر است

آرمان ملی : بیشتر از اقتصاد، برخورد بد و تصمیم‌های غلط سیاستمداران کشور است که به بحران‌های فرهنگی دامن زده است.

مخاطبان ادبیات و اهل فرهنگی، افشین علاء را به‌عنوان شاعر (شعر آیینی و کودک) می‌شناسند، اما کنشگری‌های سیاسی و اجتماعی او در دهه‌ نود از او چهره‌ متفاوتی نشان داد. هرچند که به گفته‌ خودش، چند سالی‌ست که دست از کنشگری‌ برداشته؛ زیرا گوش شنوایی وجود ندارد که از آن بشود انتظار شنیدن و اصلاح کردن داشت. در شرایطی که رخدادهای مختلف و پررنگ شدن خط‌کشی‌ها در سال‌های اخیر، بسیاری از فعالان فرهنگی را به گوشه‌نشینی و سکوت ترغیب کرده، مجال گفت‌وگویی فرهنگی- اجتماعی با این شاعر و نویسنده به‌دست آمد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

به عنوان اولین سوال، در مورد فعالیت‌های این سال‌های خود در حوزه فرهنگ و ادبیات توضیح دهید... آیا مشغول نگارش، گردآوری و یا انتشار اثر خاصی هستید؟

این سال‌ها بیشتر شعر گفته‌ام. البته تا یکی دو سال پیش مطالبی درخصوص مسائل سیاسی و اجتماعی هم می‌نوشتم. ولی مدت‌هاست از ورود به سیاست و نوشتن مطلب پیرامون وقایع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دست برداشته‌ام. دلیلش هم سرخوردگی از تأثیر این‌گونه مطالب در بهبود امور گوناگون است. البته این به معنای ناامیدی نیست. من باور دارم که اصلاح و تغییر در امور کشور، امری اجتناب‌ناپذیر است و قطعا اتفاق خواهد افتاد. یعنی برای بقای ملک و ملت و نظام، چاره‌ای جز این نیست. اما اینکه سبک‌سرانه باور کنم کنشگری سیاسی و اجتماعی امثال بنده تاثیری در این اتفاق خواهد داشت، نه! دیگر این طور نیست. یعنی اصلاح امور از دست ماها خارج شده است. منتظر معجزه هم نیستم. در انزوایی خودخواسته و ناگزیر، دعا می‌کنم اول خدا تفضلی بکند، بعد هم تصمیم‌گیران کلان کشور و متولیان امر به خودشان بیایند و ضرورت اصلاح اساسی را دریابند و طرحی نو دراندازند. من هم مدت‌هاست به کار اصلی‌ام یعنی سرودن شعر اکتفا کرده‌ام. ولی از انتشار اشعارم در قالب کتاب منصرف شده‌ام. دلیلش هم مشخص است. محدودیت شمارگان کتاب، درهم آمیختگی سره و ناسره با هم، عدم توجه کافی به آثاری که با عرق‌ریزی روح سروده می‌شوند و همگون دیدن شاعران و آثارشان نزد ناشران و مخاطبان و مسئولان فرهنگی کشور و...

به عنوان یک هنرمند و کارشناس فرهنگی، تحلیل شما از شرایط فرهنگی جامعه در سال‌های اخیر چیست؟

شرایط فرهنگی کشور متاسفانه به‌شدت تحت تاثیر شرایط سیاسی قرار گرفته است. البته همیشه همین‌طور بوده، ولی لااقل در یک سال اخیر، سیاست تاثیر مخربی بر فضای فرهنگی گذاشته است. هم به‌خاطر اشتباهات حاکمیت، هم به دلیل پرچمدار شدن کسانی که در مقابل حاکمیت قرار گرفته‌اند، اما شأنیت این جایگاه را ندارند. از اپوزیسیون خارج‌نشین گرفته تا سلبریتی‌های احساساتی و موج‌سوار داخل. در این فضای غبارآلود کسانی که به‌واقع دغدغه دین و ملت دارند و دردشناسند و راه‌های چاره را هم می‌دانند، محکوم به سکوت‌اند. چون یا باید به شیوه‌های رایج و مخاطب‌پسند در فضای مجازی، علیه نظام داد و قال راه بیندازند و کف و سوت بشنوند، یا در دفاع از نظام حرف‌هایی بزنند که خطر غرور و غفلت بیشتر مسئولان و متولیان رسمی امور را در پی خواهد داشت. بنابراین باید گفت نه در غربت دلم شاد و نه رویی در وطن دارم... این شده حکایت امثال ما. اما این سکوتی که می‌کنیم به معنی رضایت نیست. در این مجال. فرصت شرح مصادیق را ندارم. اما همین‌قدر بگویم فرهنگ و هنر و ادبیات اصلا حال خوشی ندارد.

این شرایط، بیشتر محصول چه عواملی بوده‌اند؟ مثلا مسائل اقتصادی یا سیاست‌گذاری‌های فرهنگی- اجتماعی- سیاسی؟

همه اینهایی که گفتید عامل این بحرانند. قطعا برای مردمی که مشکل معیشت، بیکاری، گرانی، اجاره و... دارند، رمقی نمی‌ماند که به دنبال محصولات فرهنگی باشند. اما بیشتر از اقتصاد، برخورد بد و تصمیم‌های غلط سیاستمداران کشور است که به این بحران دامن زده است. درست یک سال از آن وقایع تلخ می‌گذرد؛ سالی که در آن صدها جوان نازنین اعم از معترض یا بسیجی و مدافع امنیت را از دست دادیم و خانواده‌های زیادی داغدارند. کسی منکر دخالت و طراحی موذیانه دشمنان در ایجاد آشوب و تخریب و خونریزی نیست، اما آن بخشی که به خود حاکمیت مربوط می‌شود نیز پر از اشتباه و لجاجت و بی‌تدبیری است. حتما باید دختر بی‌گناهی در کلاس آموزش گشت ارشاد جان خود را از دست بدهد تا مسئولان بساط گشت ارشاد را جمع کنند؟ یادتان هست که قبل از حادثه‌ی جان باختن مهسا، چقدر فیلم از نحوه دستگیری خانم‌ها در خیابان توسط گشت ارشاد از رسانه‌های بیگانه و در فضای مجازی پخش شده بود؟ صحنه‌هایی که یکی‌از‌یکی تلخ‌تر و دلخراش‌تر بود. چقدر گفتیم و نوشتیم که این بساط را جمع کنید؟ اما مگر به گوش کسی رفت؟ بعد هم که آن فاجعه رقم خورد و تمام دنیا علیه ما تبلیغات راه انداختند، چرا با معترضان مدارا نشد؟ کافی بود یک عذرخواهی جدی از طرف حاکمیت انجام شود. مگر مأموران گشت ارشاد چه درصدی از این همه نیروی مخلص و زحمتکش انتظامی را تشکیل می‌دانند که به‌خاطر حفظ حرمت آن‌ها و اصرار بر صحیح بودن رفتار آن‌ها، کل پلیس و بسیج و مدافعان مظلوم امنیت نزد بسیاری از مردم زیر سوال بروند؟ چرا مسئولان کشور فکر می‌کنند اعتراف به خطا و عقب‌نشینی از برخی مواضع غلط، به معنی ضعف است و منجر به فروپاشی می‌شود؟ حالا آن اعتراضات سرکوب شد. مردم هم صف خود را از اجانب و تروریست‌ها و اپوزیسیون رسوای خارج‌نشین جدا کردند، اما تصمیم‌هایی که حاکمیت بعد از فروکش کردن بحران گرفت، یعنی اصرار بر همان مواضع قبلی و محدود کردن فضاها و تنگ‌تر کردن عرصه بر منتقدان و نسل جوان، بسیار خطرناک است. خوب اینها صددرصد بر فضای فرهنگی کشور تاثیر سوء می‌گذارد. الان اهالی فرهنگ به شدت افسرده‌اند. امثال بنده هم خون دل می‌خوریم و کاری از دست‌مان برنمی‌آید.

یکی از اتفاقاتی که در عرصه فرهنگ شاهد آن هستیم، تغییر مدیوم رسانه‌ای و منابع مطالعاتی از نسخه‌های کاغذی به فضای مجازی است. این اتفاقات را چطور ارزش‌گذاری می‌کنید؟

غلبه فضای مجازی بر رسانه‌های نوشتاری، معضلی نیست که کسی منکر آن باشد. بسیار کسان نیز در این خصوص گفته‌اند و نوشته‌اند‌. من حرف تازه‌ای ندارم که به آن‌ها اضافه کنم، اما برای برون‌رفت از این وضع، محدود کردن سرعت اینترنت و فیلتر تلگرام و واتساپ و... بدترین تصمیم ممکن است. حالا اینکه یک تصمیم سیاسی بود، اما معتقدم که تاثیر آن بر حوزه فرهنگ و لطمه‌ای که به این حیطه وارد می‌کند، بیشتر از محدودیتی است که در حوزه سیاست اعمال می‌شود. این کارها در اطاعت مردم از قانون‌گذاران نیز تاثیری ندارد و فقط به رونق کار فروشندگان فیلترشکن و عصبانی‌تر شدن مردم کمک کرده است. البته این روزها تصمیم‌های عجیب و غریب برای عصبانی کردن جامعه فراوان شده است و انسان شک می‌کند که چه انگیزه‌ای پشت این رفتارهاست! بگذریم، به نظر من برای رفع کسادی بازار کتاب و رسانه‌های نوشتاری، چاره‌ای جز عزم جدی دولت برای حمایت از ناشران و موسسه‌های فرهنگی ندارد. در این میان، تعدیل قیمت سرسام‌آور پشت جلد کتاب‌ها اولین اولویت است. درست است که گرانی بیداد می‌کند و قیمت کاغذ هم به تبع آن باید بالاتر برود، اما از آنجا که در نظام اسلامی کار فرهنگی حرف اول را می‌زند، دولت‌ها باید سوبسید بیشتری به حوزه نشر اختصاص بدهند. یکی دیگر از معضلات فرهنگی هم نحوه توزیع بودجه است. بعد از چهل و چند سال هنوز شاهدیم که برخی نهادهای کم‌بازده رسمی بودجه‌های کلان می‌گیرند و کمترین تاثیر را بر مخاطبان دارند. این در حالی است که بسیاری از اهالی فرهنگ به‌ویژه جوان‌های صاحب فکر و ذوق و انگیزه، دستشان به هیچ‌جا بند نیست. تا کی این تبعیض باید ادامه داشته باشد؟ تا کی باید شاهد خرج‌های کلان برای تولید محتواهای ضعیف و شعاری توسط نهادهای رسمی باشیم؟ چه وقت حاکمیت می‌خواهد باور کند اقتضائات زمان عوض شده و با نسل امروز باید به شیوه‌ای دیگر سخن گفت؟

به نظر شما سیاست ممیزی قبل از انتشار و اعمال تفکرات و سلایق مختلف، چقدر در تغییر منابع دسترسی دانش و اطلاعات جامعه نقش داشته است؟

امروز به مدد وسایل ارتباطی نوین، آن‌هایی که به‌واقع در پی تحقیق و دانستن‌اند، منابع اطلاعاتی خود را به هر طریقی؛ ولو با سختی پیدا می‌کنند. در چنین فضایی، ممیزی بیشتر زحمتی است برای خود مسئولان امر. البته منظورم این نیست که ممیزی نباید باشد، اما تنگ‌تر کردن روزافزون دایره آن، اشتباه بزرگی است، چراکه نه فقط بزرگسالان؛ بلکه حتی کودکان و نوجوانان امروز راه‌های ساده‌ای برای دیدن و دانستن خطوط قرمز بلدند. در چنین روزگاری، نظام اسلامی که آموزه‌های بی‌نظیر و جاذبه‌‌های فراوانی برای بشریت دارد، نباید از بیم غلبه فرهنگ بیگانه، به محدودیت و ممیزی و سانسور بیندیشد. بلکه باید با کمک فحول جامعه، به تبلیغ صحیح، جذاب و پردامنه در قالب‌هایی که با پدیده‌های مشابه دنیای امروز هماوردی کند، بپردازد.

در این شرایط، چه توصیه‌ فرهنگی به مردم و اقشار مختلف (دانشگاهی، فرهنگی و سایر اصناف) می‌توان داشت؟

در شرایط امروز توصیه کردن کار دشواری است! مردم به‌ویژه اهل علم، هنرمندان، دانشگاهیان و... هم مشکلات را می‌دانند هم نحوه فعالیت آزادانه اما متعهد را بلدند. توصیه‌ها بیشتر متوجه مسئولان است که چون گوش شنوایی نمی‌بینم، بهتر است سکوت کنم. هرچند اگر بنای سخن داشتم، یک دهان خواهم به پهنای فلک!

بخش قابل توجهی از فعالیت ادبی شما به حوزه کودک و نوجوان معطوف است. به عنوان آخرین سوال، مهم‌ترین دغدغه و دل‌مشغولی شما برای نسل‌های جدید و آینده چیست؟

شاید تصوری که خیلی‌ها از من دارند به دلیل شعرهای آئینی، سیاسی و اجتماعی سال‌های اخیرم، به تلاش در همین عرصه محدود شود، اما من از چهل سال پیش کارم را با ادبیات و شعر کودک آغاز کرده‌ام و همچنان بر سر همان عهد استوارم. در چاپ این بخش از اشعارم نیز وسواس بسیار دارم. چون کار برای مخاطب کودک حساسیت‌هایی دارد که چه‌بسا در کار برای بزرگسالان لازم نیست. این بحث، مجال مفصل و جداگانه‌ای می‌طلبد، اما اگر بخواهم خلاصه کنم، باید بگویم مهم‌ترین آرزو و دغدغه من برای بچه‌ها، بازگشت به دوران باشکوه ادبیات کودک یعنی دهه‌های شصت و هفتاد است. متاسفانه این سال‌ها با وجود رشد کمی آثار در این حوزه، دچار افول و نزول کیفی شده‌ایم. بسیاری از ناشران به کتاب‌های بازاری روی آورده‌اند. بسیاری از مربیان و والدین نیز تحت تاثیر مشکلات جامعه، از انتخاب صحیح کتاب و سایر محصولات فرهنگی برای بچه‌ها غافل شده‌اند. در این میان حال و روز شعر کودک و نوجوان هم خوب نیست. بسیاری از شاعران نیز به آفاتی همچون غلبه فانتزی بر معنا و تولید انبوه کتاب‌های سفارشی مبتلا شده‌اند. از عملکرد دستگاه‌های رسمی متولی کار برای کودک هم که دیگر نپرسید!

انتشار :
ارسال نظر
آخرین اخبار
پربازدیدترین اخبار