| کد مطلب: ۱۰۴۴۴۶۶
لینک کوتاه کپی شد

صدف درخشان به مناسبت بازنشر «عبور از آینه»:

تقلید؛ آفت شعر امروز ایران

آرمان ملی- هادی حسینی‌نژاد: «عبور از آینه» عنوان یکی از آثار پژوهشی صدف درخشان، شاعر و نویسنده است که اخیرا از سوی نشر فصل پنجم، تجدید چاپ شده. او در این کتاب، به بررسی تطبیقی «آنیما» در شعر زنده‌یاد احمد شاملو و نزار قبانی، شاعر سرشناس ادبیات عرب پرداخته است؛ کتابی که برگزیده سومین کنگره بین‌المللی زبان و ادبیات فارسی بوده و مورد توجه منتقدان و کارشناسان قرار گرفته است. بازنشر این کتاب، مجالی به دست داد تا حول محور شعر و ادبیات تطبیقی با درخشان، به گفت‌وگو بنشینیم. او فارغ‌التحصیل رشته زبان و ادبیات فارسی (مقطع دکتری) است و تاکنون مجموعه‌های متعددی چون «صدف‌ها آبستن مروارید می‌شوند»، «ریل‌ها دوربرگردان ندارند»، «مرد لاجوردی» و «ببرها پلک نمی‌زنند» را روانه بازار کتاب کرده است.

اخيرا کتاب پژوهشي «عبور از آينه» که در سال 97 به قلم شما انتشار يافته بود، بازنشر شده است. کمي درباره اين اثر و عنوان دوم آن، توضيح دهيد.

«عبور از آينه» پلي بين ادبيات و روانشناسي است و در آن به بررسي تطبيقي آنيما - که طبق روانشناسي کارل گوستاو يونگ همان بانوي روح مرد است- در آثار دو شاعر نامدار ايراني و عرب؛ احمد شاملو و نزار قباني پرداختم. آنيما، کهن الگويي که در ناخودآگاه ضمير مرد حضور دارد و از مهم‌ترين کهن الگوها در انديشه‌ يونگ است که عقيده دارد تمام تمايلات رواني زنانه در روح مرد وجود دارد. هر مردي تصوير جاويدان زن را در درون خويش حمل مي‌کند البته؛ نه تصوير اين زن يا آن زنِ به‌خصوص را؛ بلکه تصويرنمايي زن را دارد که به باور يونگ، اين روان زنانه در مرد با اتصال او به ناخودآگاه جمعي، منبع الهام در آفرينش هنري مي‌شود. اين اثر در سال 97 توسط انتشارات آنيما براي اولين بار چاپ و در مهر 1401 توسط انتشارات فصل پنجم‌، چاپ دوم آن وارد بازار شد‌. «عبور از آينه» برگزيده سومين کنگره بين‌المللي زبان و ادبيات فارسي است و شامل 200 صفحه و در پنج فصل مجزا مي‌شود. در فصل اول آن، اصطلاحات روانشناسي چون ضمير‌ خودآگاه، ضمير ناخودآگاه فردي و جمعي، سايه، نقاب‌، آنيما و آنيموس را بررسي کردم. در فصل دوم به بررسي آنيما در اشعار نزار قباني و در فصل سوم، به بررسي آنيما در اشعار شاملو پرداختم. در فصل چهارم نيز بررسي زبان سوم شعر در اشعار شاملو و قباني و در فصل پنجم که فصل آخر کتاب است به بررسي تطبيقي آنيما در اشعار احمد شاملو و نزار قباني پرداختم.

آنيما از منظر يونگ، تجسم احساسات زنانه در مردان است. در اين کتاب، کدام مصاديق رواني و روحي در شعر شاملو و قباني، مقايسه و تطبيق شده‌اند؟

در اين کتاب، پارامترهاي آنيما و عشق، آنيما و طبيعت، آنيما و مادر، آنيما و وطن، آنيما و جنسيت، آنيما و باروري و آنيما و يکي شدن(فرآيند فرديت) در اشعار هر دو شاعر مورد بررسي تطبيقي قرار گرفته است. زيباترين تصاوير در قسمت يکي شدن و فرديت در اشعار اين دو شاعر به چشم مي‌خورد. چنان من و تو در شعر مي‌آميزد که هيات زيباي ما متجلي مي‌شود که خودکامگي‌ها از بين مي‌رود و مخاطب را غرق لذت خواندن شعري به ژرفناي «ما» مي‌کند که به راستي هم شاملو و هم قباني بسيار زيبا آن را در شعر وارد کردن؛ امپراطوري زيباي «ما» را در شعر خود بنا نهادند.

ممکن است از چند مشابهت در بين شعر دو شاعر، اشاره کنيد؟

هر دو اين شاعران، ارزش خاصي براي زن در اشعار خود قائل شده‌اند؛ طوري‌که شاملو، آيدا را و قباني، بلقيس را در اشعار خود مي‌آورد و زيباترين عاشقانه‌ها را به اين دو زن مشخص تقديم مي‌کنند. آن‌ها از شعر فراتر مي‌روند و از يک زن مشخص، به يک زن جمعي مي‌رسند و گويي اين دو شاعر براي دفاع از حق زنان جامعه، خود در اشعار خود زيباترين‌ها را مي‌سرايند. شاملو و قباني در اشعار خود از نگاه فردي به نگاه جمعي مي‌رسند. زن در اشعار اين دو شاعر، زن حقيقي است و ديگر آن عروسک پشت پرده‌نشين که بيشتر در ادبيات کلاسيک با آن مواجه هستيم، نيست. زن در شعر آنها، حضوري فيزيکي دارد؛ بي‌پرده و دور از هرگونه لفافه. شاملو و قباني نگاه جنسيتي به زنان را نمي‌پسندند و کالا بودن زن را غيرقابل تحمل مي‌دانند. قباني و شاملو تعريف جديدي از مفهوم زن و زنانگي در اشعار خود ارائه مي‌دهند که برخاسته از انديشه‌ شاعران نوگراست. هر دوي اين شاعران علاقه ژرفي به وطن خود دارند که در قسمت آنيما و وطن اشعار اين دوشاعر که مربوط به حوزه وطن است، بررسي شده است. هر دو آنها، شاعراني اجتماعي هستند که از اسارت، مسائل فردي خود را رها کرده و به اجتماع خود توجه خاصي دارند و نگران انسان‌ها در يک جامعه بيمارند. همچنين؛ يکي از زيباترين مشخصه‌هاي شعر اين دو شاعر در فرآيند فرديت يا يکي شدن است که اين دو، چنان در اشعار خود به فرآيند زيباي «ما» مي‌پردازند و زيباترين تصاوير را در اين گونه شعرهاي خود مي‌آفرينند؛ چراکه عشق، جزء لاينفک زندگي اين دو شاعر است. عشق اساسي‌ترين محور در شعر شاملو و قباني است که بيشتر نگاه جمعي به عشق داشته‌اند. اين دو شاعر قبل از هر چيزي انسان را لحاظ مي‌کنند.

پژوهش شما، يک پژوهش بينارشته‌اي است؛ يعني مطالعه آثار ادبي از دريچه روانشناسي. نظر شما به عنوان فردي که صاحب تحصيلات آکادميک است و سابقه حضور در فضاهاي علمي و پژوهشي را دارد، نسبت به سطح اين مطالعات در کشور و ضرورت آن‌ها چيست؟

ادبيات تطبيقي، حوزه مهمي از ادبيات است که به بررسي و تجزيه و تحليل ارتباط‌ها و شباهت‌هاي بين ادبيات و زبان‌ها و مليت‌هاي مختلف مي‌پردازد. در واقع ادبيات تطبيقي ابزاري است براي بررسي ادبيات جهان و بررسي مقايسه‌اي آثاري که برخاسته از زمينه‌هاي فرهنگي گوناگون‌اند. ادبيات دو کشور يا چند کشور را باهم مقايسه مي‌کند و در واقع ادبيات رو به جهاني شدن است، ادبيات تطبيقي از ابتداي قرن نوزدهم مورد توجه قرار گرفت و در اوايل قرن بيستم، هويتي مستقل يافت و به باور من تعامل بين فرهنگ‌ها از طريق ادبيات تطبيقي صورت مي‌گيرد؛ پس اين رشته بسيار پراهميت است؛ چرا‌که مرزها را در مي‌نوردد و اصولا واژه و شعر جغرافيا نمي‌شناسد؛ چنان‌که مي‌بينيم آثار حافظ تا چه حد بر گوته اثر مي‌گذارد که حتي گوته بخشي از آثار خود را «حافظ نامه» نام مي‌نهد. ادبيات تطبيقي در واقع ابزاري است براي ديدن افکار و شنيدن انسان‌ها؛ فارغ از رنگ، نژاد و زبان و مليت. از همين‌جا، اهميت آن و تاثير آن در جوامع مشخص مي‌شود در واقع ادبيات تطبيقي از شاهکارهاي نقد ادبي است که به بررسي عناصر، سبک‌ها، چهره‌هاي ادبي و به‌طور کلي ادبيات در دو يا چند فرهنگ و زبان مي‌پردازد. در واقع، به دنبال يافتن ريشه‌هاي مشترک است که بين دو ملت و يا دو فرهنگ موجود است و حتي گاهي تفاوت‌هاي فرهنگي را هم نمايان مي‌کند. امروزه با توجه به گسترش ارتباطات، ضرورت ادبيات تطبيقي بيشتر احساس مي‌شود.

با توجه به سابقه ادبي و داوري در جشنواره‌هاي مختلف، وضعيت شعر امروز ايران را چطور ارزيابي مي‌کنيد و چه پارامترهايي را در آن پررنگ يا کم‌رنگ‌تر مي‌دانيد؟

شعر امروز ايران با معضلي به نام دنياي مجازي روبه‌رو است. بي‌شک شبکه‌هاي مجازي ما، شعر را به قهقرا برده‌اند؛ چنان‌که شاهد‌يم نثرهاي بي‌مايه‌اي در شبکه‌هاي مجازي تحت عنوان شعر منتشر مي‌شود و سليقه‌ مخاطب را تا همين حد نازل مي‌کند. حال در اين ميان، سرقت‌هاي ادبي هم صورت مي‌گيرد. متأسفانه شبکه‌هاي مجازي، منبعي براي انتشار جعليات شده است و مخاطب به جاي اينکه شعر هر شاعري را از روي کتاب‌هاي آن شاعر بخواند، از روي موبايل مي‌خواند. اين سوادهاي مجازي ماحصلش مي‌شود شعرهاي جعلي که در فضاي مجازي به وفور يافت مي‌شود. اما درباره کيفيت شعر بايد بگويم که در شعر امروز، نوآوري کم است و متأسفانه بيشتر شاعران به ورطه‌ تکرار افتاده‌اند. تقليد آفت شعر ما شده است و شاعر بايد اثر انگشت خود را پاي شعرش داشته باشد. بيشتر شاعران سپيدسرا، مطالعه‌اي در حوزه ادبيات کلاسيک و متون کهن ندارند و فکر مي‌کنند چون سپيدسرا هستند، نيازي به ادبيات کهن ندارند؛ در صورتي که يک شاعر بايد مطالعه‌ ژرفي در حوزه ادبيات کهن داشته باشد؛ چنان‌که مي‌بينيم شاملو، موسيقي شعر خود را از نثر آهنگين تاريخ بيهقي وام مي‌گيرد که من در فصل چهارم کتاب عبور از آينه با ذکر نمونه‌هاي زياد به اين مقوله پرداخته‌ام و جالب است که امروز که با شما مصاحبه مي‌کنم، روز اول آبان و روز بزرگداشت ابوالفضل بيهقي هم است. شاعر امروز بايد شعر ديروز خود را بشناسد و از شعر ديروز به شعر امروز برسد. مطالعه‌ ادبيات کهن شاعر را با نمادهاي فرهنگي اسطوره‌اي ملي ميهني آشنا مي‌کند و شاعر از تلميح در اشعار خود بهره مي‌برد؛ علاوه‌بر اينکه دايره واژگاني شاعر را گسترده مي‌کند، مقوله‌اي که بيشتر شاعران امروز در آن ضعف دارند. خود من به عنوان يک شاعر سپيدسرا که تمامي کتاب‌هاي شعرم در اين فضاست اما سال‌ها ادبيات کلاسيک و متون کهن را مطالعه و در اين حوزه پژوهش کرده‌ام و بعد به شعر آزاد رسيدم.

به نظر شما، شعر همچون ادوار گذشته، همچنان براي مخاطب و جامعه ايراني، همان کارکرد تاريخي خود را دارد يا نه؟

بي‌شک شعر و ادبيات فارسي، مايه فخر ما ايرانيان در سراسر گيتي است. شعر در تاريخ ايران زمين، پيشينه‌اي ژرف دارد، شاعر با توجه به فضايي که در آن زندگي مي‌کند، حال و هواي تاريخ زمان خود را در شعرش مي‌آورد. به‌عنوان مثال؛ شعرهاي اعتراضي که حافظ در زمان امير مبارزالدين محمد حاکم شيراز سروده و با آوردن واژه‌ «محتسب»، او را نشانه گرفته و بر او و ظلم او اعتراض مي‌کند. حافظ از فضاي خفقان شيراز مي‌گويد و در واقع شعر و تاريخ با هم گره مي‌خورند؛ آنجا که حافظ در غزل زيباي

«داني که چنگ و عود چه تقرير مي‌کنند/ پنهان خوريد باده که تعزير مي‌کنند» فضاي خفقان در شيراز را به تصوير مي‌کشد و يا حکيم بزرگ توس با سرودن شاهنامه، سال‌ها بعد از تسلط اعراب بر ايرانيان‌، شناسنامه‌ ملي ميهني براي ايرانيان مي‌آفريند و نقش بسيار مهمي را در تاريخ ادبيات ما و ماندگاري زبان پارسي ايفا مي‌کند. شعر فارسي از برجسته‌ترين بخش‌هاي هنر فارسي است که هميشه با تحولات اجتماعي عجين بوده است به عنوان مثال در انقلاب مشروطه اين عجين شدن را به وضوح مي‌بينيم. در همين کتاب عبور از آينه، نزار قباني را که شاعر زن و شراب مي‌شناسند؛ بعد از شکست اعراب از اسرائيل، شعرهاي مقاومتي، مبارزاتي و اعتراضي مي‌سرايد؛ پس مي‌بينيم که در خطه‌هاي ديگر هم چنين بوده که شعر از حوادث تاريخي زمان خود جدا نيست و تاريخ اجتماعي در شعر شاعران تجلي مي‌يابد؛ چنان‌که شاملو شعرهاي مبارزاتي و اعتراضي دارد که يکي از زيباترين اين شعرها، شعري است که براي مرگ مرتضي کيوان مي‌گويد. به باور من هرجا که شعر هست، تاريخ هم نفس مي‌کشد و تاريخ در قالب واژگان زيبا صف آرايي مي‌کند و هر جا که تاريخ است، شعر متولد مي‌شود. به قول عذرا پارند، شاعر آمريکايي ادبيات، خبري است که کهنه نمي‌شود؛ پس همواره شعر بر مخاطب خود تاثير مي‌گذارد و کارکرد تاريخي خود را دارد؛ همان‌طور که ما شاهديم در انقلاب‌ها، جنگ‌ها، جشن‌ها، آيين‌ها هميشه اين شعر است که به عنوان سمبل و نماد جلوه‌گري مي‌کند.

آيا به زودي، شاهد انتشار مجموعه يا پژوهش تازه‌اي از شما خواهيم بود؟ لطفا درباره اين آثار، توضيح دهيد.

در حال حاضر تصميم دارم که گزيده‌اي از اشعارم را که گلچيني از پنج کتاب شعر من با نام‌هاي «ريل‌ها دوربرگردان ندارند» - که هم اکنون چاپ پنجم آن توسط نشر ايجاز در بازار موجود است- کتاب «صدف‌ها آبستن مرواريد مي‌شوند» (نشر فصل پنجم)، کتاب «چهل سال زن» (نشر فصل پنجم)، کتاب «مرد لاجوردي» (نشر مرواريد) و کتاب «ببرها پلک نمي‌زنند» (نشر فصل پنجم) است، چاپ کنم. در حوزه پژوهش، در حال حاضر در حوزه شعر زنان مشغول پژوهشي هستم که موضوع رساله دکتري من است و بعد از چاپ اين کتاب پژوهشي، به تفسير درباره شعر زنان و شاعران زني که در اين کتاب به آن‌ها پرداختم و موضوع تحقيق من بوده است صحبت خواهم کرد.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار