ماجرای ازدواج و جدایی فرزندان احمد توکلی و صادق زیباکلام
صادق زیباکلام گفت: اینقدری که من به درستی، صداقت، امانتداری دکتر احمد توکلی باور و یقین دارم به شخص خودم اینقدر اعتماد ندارم.

به گزارش آرمان ملی آنلاین، احمد توکلی فعال سیاسی اصولگرا اول مرداد ۱۴۰۴ درگذشت. مرحوم توکلی که چهار دوره نمایندگی مجلس را در کارنامه سیاسی خود دارد از چهره های تاثیر گذار در جریان اصولگرا بود.او مواضع انتقادی جدیای نسبت به دولتهای میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی داشته است. این مواضع به گونه ای بود که او را دو بار به رقابت با روسای جمهور مستقر در سال ۷۲ و ۸۰ واداشت.زیباکلام و احمد توکلی پیش از انقلاب در زندان قصر با هم همبند بودند و بعدها به واسطه ازدواج فرزندانشان با هم نسبت خانوادگی پیدا کرده بودند. زیباکلام میگوید سال گذشته وقتی به زندان افتاده بود احمد توکلی مثل یک برادر تلاش میکرد که او در زندان اوین نماند.
مشروح گفتگوی صادق زیباکلام فعال سیاسی را در ادامه بخوانید؛
*****
* شما با مرحوم توکلی نسبت خانوادگی داشتید. اما از یکسو هم در صفبندیهای سیاسی مخالف هم محسوب میشدید. امروز که آقای احمد توکلی در قید حیات نیستند روایت شما از ایشان چگونه است؟
من و مرحوم دکتر احمد توکلی در سال ۱۳۵۳ و ۱۳۵۴ باهمدیگر در زندان قصر همبند بودیم. هردو ما زندانی سیاسی بودیم. من خارج از کشور فعالیت داشتم اما ایشان که قبل از انقلاب در رشته برق و الکترونیک در دانشگاه پهلوی شیراز درس خوانده بود، از طریق انجمن اسلامی وارد جریانات سیاسی شده بود. فعالیتش منجر به سه یا چهارسال محکومیت به زندان شد.
بعد از انقلاب اما دیگر باهم هیچ ارتباطی تا سال ۸۳ نداشتیم. دختر من سارا که در سرویس اجتماعی روزنامه همشهری کار میکرد و مطالبی را هم، به خاطر اینکه انگلیسیاش خوب بود، به فارسی ترجمه میکرد.
پسر دوم آقای توکلی به اسم زهیر هم در روزنامه همشهری کار میکرد و مسئولیت صفحه ادبیات، جنگ و جبهه را داشت.
بدون اینکه من یا دکتر توکلی در جریان باشیم، این دو باهم آشنا و به همدیگر سخت علاقهمند شدند که منجر به ازدواج آنها شد.
اما مشکل آنها این بود که چطور این را به پدرانشان بگویند. در آن مقطع، من یکی از چهرههای جریان اصلاحطلب بود. سمت دولتی نداشتم اما مطالبی که در روزنامههای دوم خردادی مینوشتم یا سخنرانیهایی که در دانشگاهها داشتم در نقطه مقابل دکتر توکلی قرار داشت که از بزرگان جبهه محافظهکار بودند.
*برعکس شما بسیار هم ضدسیاستهای آقای هاشمی بودند...
بله به شدت هم ضد هاشمی بودند. با این حال از سال ۸۳ که فرزندان ما با هم ازدواج کردند، ما رفتوآمد خانوادگی نزدیک پیدا کردیم. اما من واقعا از سلامت اخلاقی آقای مرحوم دکتر توکلی ماتم میبرد.
ایشان حتی یکی از پسران، دختران یا دامادهایش را در هیچ پست و سمتی قرار نداد. یا سفارش نکرد که مثلا برای جایی استخدام شوند.
اصلا و ابدا اینگونه نبود. پسر او که داماد من شد، نیروی حق التدریس آموزش و پرورش بود و در روزنامه همشهری هم مقالاتی مینوشت. سایر فرزندان ایشان هم همینطور بودند و مرحوم دکتر توکلی کوچکترین مساعدتی یا همراهیای برایشان نکرده بود.
از آن جالبتر مسائل مالیاش بود. او مطلقا کوچکترین دخل و تصرف یا امتیازگیریای در امور مالی نکرد. از این نظر واقعا افرادی مثل مرحوم توکلی خیلی کم پیدا میشوند.
آقای توکلی قبل از انقلاب در رشته برق و الکترونیک در دانشگاه پهلوی شیراز تحصیل کرده بود اما بعد از انقلاب به سمت اقتصاد آمد و در رشته اقتصاد درس خواند. بعد هم در مقطع دکترا بورسیه شدند و به انگلستان و دانشگاه ناتینگهام رفتند. سال ۷۲ به انگلستان رفتند و سه، چهار سال ماندند و وقتی دکترای خود را که گرفتند برگشتند. او به معنای واقعی و دقیق کلمه سادهزیست بود.
البته متاسفانه فرزندان ما بعد از حدود ۱۵ سال از هم جدا شدند. ثمره آن ازدواج پسری است به اسم یحیی که الان کلاس دهم است. اما من از دختر و داماد اجازه گرفتم که او را به خاطر احترام و علاقهای که به مرحوم آیتالله منتظری داشتم، حسینعلی صدا کنم. چون یحیی همان موقعهایی به دنیا آمد که آیت الله منتظری فوت کردند.
یکی از مسائلی که باعث تاسف و تاثر مرحوم دکتر توکلی شد، عملکرد آقای احمدینژاد بود. میدانید که آقای توکلی با تمام وجود از جریان جناح راست و در ابتدا از ریاست جمهوری آقای احمدینژاد حمایت و پشتیبانی میکرد. اما چون ایشان اقتصاد خوانده بود و یک الفبایی را از اقتصاد میدانست، متوجه شده بود که چقدر از سیاستهای آقای احمدینژاد در کوتاهمدت و بلندمدت برای اقتصاد کشور مصیبتبار است. اما چون احمدینژاد به اصطلاح محصول جریان سیاسی و فکری خودشان بود، خیلی نمیتوانست به او حمله کنند. ضمن اینکه در آن مقطع انتقاد به احمدینژاد خیلی سخت بود. نظام رسما گفته بود که کسی زیاد از آقای احمدینژاد انتقاد نکند.
مرحوم توکلی این چند سال آخر عمر دچار بیماری پارکینسون شده بود.
یکی از چیزهایی که باید بگویم این است که با وجود تفاوت فکری ما، ایشان انصافا در زمان دستگیری و به زندان افتادن من عین برادر عمل کرد. در حالی که بچههای ما مدتها بود که از هم جدا شده بودند. مرحوم توکلی برای آزادی من بسیار تلاش و تقلا کرد. این مساله، برای من واقعا باورنکردنی بود.
نکته دیگری که باید بگویم، جایگاه همسر مرحوم توکلی است که واقعا یک فرشته است. من کمتر خانمی مثل ایشان متدین، و فداکار میشناسم که این همه پشت همسر و خانواده بایستد.
به نظر من اگر مرحوم دکتر توکلی را یک فرد موفق تعریف کنیم، بخش عمدهای از موفقیتهای سیاسی او مدیون همسر ایشان بود و او واقعا پشتوانه زندگی مرحوم توکلی بود؛ طوری امور را پیش میبردند که جای خالی دکتر توکلی در امور داخلی منزل و خانواده پر شود.
*مرحوم توکلی قبلا روایت کرده بودند که موقع ازدواج فرزندانتان به شما گفتهاند «با حفظ موضع»! در این مورد لطفاً توضیح دهید.
نه آن مقداری طنز و شوخی بود. واقع مطلب این است که سارا و زهیر واقعا عزا گرفته بودند که چطور به من و دکتر توکلی بگویند که ما دلداده همدیگر شدیم و میخواهیم با هم ازدواج کنیم؛ من در اوج جریانات اصلاحات و اواخر دولت دوم آقای خاتمی تنها اصلاحطلبی بودم که با تمام وجود از مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی در برابر آقایان عباس عبدی، اکبر گنجی و دیگران دفاع میکردم. دکتر احمد توکلی هم از زعما و بزرگان جناح راست بود.
البته من هیچ دخالتی در کارهای سیاسی دخترم سارا نمیکردم. او خودش انتخاب کرده بود. به شدت هم حزبالهی و جناح راستی بود. در دوران دانشجوییاش در رشته زبان و ادبیات درس میخواند و مسئول بسیج دانشگاهش هم بود. مرتب هم به سفرهای راهیان نور و مشهد و … میرفت و آنها را سازماندهی میکرد. اما همیشه میگفت پدر من واقعا یک لیبرال است و هیچ وقت دخالتی در کارهای سیاسی من نمیکند و من را از نظر سیاسی، حجاب و … آزاد گذاشته است تا به تشخیص خودم رفتار کنم. بنابراین سارا به زهیر گفته بود که من از بابت پدرم خیلی نگرانی ندارم. اما آنها حدس میزدند که دکتر توکلی مخالفت کند. با این حال، دکتر توکلی بعدا گفت که آقای دکتر زیبا کلام را با وجود مواضع متفاوت متعهد میدانم، آدم درستی است و من شاهد بودم که قبل از انقلاب آبش با مجاهدین اصلا در یک جوی نمیرفت و اهل نماز بود.
چیزی که شما گفتید که «با حفظ موضع» را از باب طنز گفته بود که ما به رغم ازدواج فرزندانمان مواضعمان سر جای خودش است.
با این وجود، نکته جالب این است که خیلیها هم به من و هم به دکتر توکلی نیش و کنایه میزنند که دست شماها در یک کاسه است و همه برای فریب مردم است. یکی از شما نقش اصلاحطلب بازی میکند و دیگری نقش اصولگرا. در حالی که ما روحمان از علاقه فرزندانمان به هم خبر نداشت؛ نه نقشی در ازدواجشان داشتبم و نه در جداییشان.
* این جدایی به خاطر مسائل سیاسی نبود؟
مطلقا سیاسی نبود؛ بلکه به همین مسائل خانوادگی و اختلافاتی برمیگشت که بین هر زن و شوهری میتواند به وجود بیاید. برای من هم واقعا شگفتانگیز بود که به رغم این علاقهای که به همدیگر داشتند متاسفانه این اتفاق پیش آمد. اما وقتی قرار میشود آنها از هم جدا شوند توافق میکنند که حسینعلی یا به قول پدر و مادرش یحیی را دخترم سارا نگه دارد. این جدایی اتفاقا خیلی هم با آرامش رخ داد.
البته هم من و هم مرحوم توکلی خیلی متاسف و متاثر شدیم اما همانطور که ازدواج آنها را قبول کرده بودیم، جدایی آنها را هم قبول کردیم. با این تفاوت که ازدواج آنها را به مسرت قبول کرده بودیم اما جدایی آنها را با تلخی.
*در نهایت اگر بخواهید مرحوم توکلی را در یک جمله توصیف کنید...
واقعا انسان شریف و پاکی بود. شاید باورتان نشود اما اینقدری که من به درستی، صداقت، امانتداری دکتر احمد توکلی باور و یقین دارم به شخص خودم اینقدر اعتماد ندارم.
ارسال نظر