زن با کمک مستاجرش رگ گردن همسرش را زد
دو زن که در پرونده قتل یک مرد سالخورده دستگیر شدهاند، هر کدام دیگری را متهم به قتل کرد.

به گزارش آرمان ملی، ۲۳ آذر سال ۱۴۰۲ مرد رهگذری مقابل یک ساختمان پیکر خونین مرد سالخوردهای را مشاهده کرد و بلافاصله با اورژانس و پلیس تماس گرفت. پیرمرد مدام از همسرش و زنی دیگر نام میبرد، اما توان توضیح دادن نداشت تا اینکه از هوش رفت و بعد از انتقال به بیمارستان پس از ۱۰ روز جان باخت. پزشکی قانونی هم در گزارشی علت مرگ را شوک وارده به دلیل بریدگی عناصر حیاتی گردن به دنبال اصابت جسم نوک تیز نامشخص اعلام کرد.
دستگیری همسر و مستأجر مقتول
تحقیقات اولیه نشان میداد که مقتول ۸۲ ساله ۳ بار ازدواج کرده و آخرین بار بعد از فوت همسر اول و دومش با زن میانسالی به نام پروین که یک پسر بزرگ هم داشته ازدواج کرده بود. به این ترتیب پروین به عنوان یکی از مظنونان پرونده بازداشت شد، اما مدعی شد نقشی در ماجرا نداشته و انگشت اتهام را به سمت زن میانسالی به نام شبنم که مستأجرشان بود نشانه گرفت.
پروین گفت: او در طبقه بالای خانه ما زندگی میکند و یک سگ هم دارد که همسرم همیشه به خاطر صدای سگش با او درگیر بود.
در ادامه شبنم نیز بازداشت شد ودر جریان بازجوییها در نهایت لب به اعتراف گشود و به قتل پیرمرد با همدستی پروین اقرار کرد.
با تکمیل تحقیقات، برای شبنم به اتهام مباشرت در قتل عمد و برای همسر مقتول به اتهام معاونت در قتل عمد کیفرخواست صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
تازه عروس قاتل چگونه از قصاص گریخت
همسرم بداخلاق بود، اما راضی به مرگش نبودم
در ابتدای آن جلسه فرزندان مقتول درخواست قصاص کردند.
سپس متهم ردیف اول به جایگاه رفت و با رد اتهامش گفت: من تحت فشار روانی ناچار به اعتراف شدم. من قاتل نیستم، بلکه پروین و پسرش او را کشتند.
در ادامه پروین به قضات گفت: همسرم بداخلاق بود، اما راضی به مرگش نبودم. شبنم بارها او را تهدید به مرگ کرده بود و آخر هم تهدیدش را عملی کرد.
در پایان قضات شبنم را به قصاص و پروین را به ۱۵ سال حبس محکوم کردند. اما شبنم به رأی اعتراض کرد و پرونده برای رسیدگی به دیوان عالی کشور رفت و قضات دیوان به خاطر برخی نواقص حکم را نقض و دستور رسیدگی مجدد دادند.
با تکمیل تحقیقات لازم در دادسرا پرونده برای دومین بار به شعبه ۲ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
من فقط از ترسم فرار کردم
در این جلسه نیز اولیای دم بر درخواست قصاص تأکید کردند.
پس از آن شبنم به قضات گفت: من قاتل نیستم. درست است که با مقتول اختلاف داشتم و او مرد بداخلاقی بود، اما من او را نکشتم. روز حادثه وقتی از آپارتمانم بیرون آمدم پیکر خونین او را دیدم، اما از ترسم فرار کردم.
بعد از آن همسر مقتول به قضات گفت: من بیگناه به زندان افتادم.
قاضی پرسید: اگر بیگناه بودی چرا به حکم ۱۵ سال حبست اعتراض نکردی؟
متهم گفت: چون سواد ندارم و بلد نیستم مثل شبنم درست حرف بزنم و از حقم دفاع کنم. من اطمینان دارم که شبنم قاتل همسرم است.
از آنجا که رسیدگی به این پرونده نیاز به جلسه دیگری داشت، قضات مقرر کردند رسیدگی به این پرونده در جلسه دیگری برگزار شود.
ارسال نظر