سیدعلی صالحی در گفتوگو با «آرمان ملی» مطرح کرد
اعتماد عمومی بر لبه پرتگاه!
آرمان ملی- هادی حسینینژاد: معمولا اهالی هنر و ادبیات، دهه ششم و هفتم زندگی حرفهای خود را بهدور از ساختارشکنی و تجربههای جدید میگذراند و به تثبیت سبک و آثار خود بسنده میکنند؛ اما سیدعلی صالحی، یکی از ارکان موج ناب در پیشینه شعر معاصر ایران، تئوریسین شعر گفتار و شعر حکمت، در هفتاد سالگی هم برای خلق آثار جدید و تجربههای تازه، سر از پا نمیشناسد.
او بهتازگی تولد دو مجموعه شعر جدید را جشن گرفته و در انتظار به بار نشستن شش دفتر شعر دیگر در بازار نشر است. با این وجود، از بلاتکلیفی چندین و چند ساله «عهد عتیق» به شدت آزرده است؛ اثر گرانسنگی که خلق آن بیش از 15 سال بهطول انجامیده و همچنان مجوز انتشار پیدا نکرده. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل گپ و گفت کوتاهیست که پس از مدتها و به مناسبت انتشار آثار جدید صالحی با او داشتم.
اخیرا دو مجموعه شعر، یکی با عنوان «نذر قرائت عاشقانهها» از نشر فرهنگان و «هی مُطربِ مهتابرو/ پس کرشمه کلماتت کو؟» از نشر مروارید به بازار کتاب آمدهاند. این دو مجموعه حاصل کدام دوره از سرایشهای شمایند و آیا به لحاظ فرم و محتوا در روند آثار شما جایگاه ویژهای دارند؟
ممنون، بله. شعرهای پنج سال گذشته را مدتها پیش به ناشران محترم سپردم، دایره بررسی کتاب یا مأمن نخستین مخاطبان، خیلی کُند جواب داده و هنوز باقی راه مانده تا مجوز نهایی. بنابه برنامه فرهنگی این دهه خود، و کمکاری و بیتفاوتی ناظران بر کتبِ ارسالی، زمان به درازا کشید و از آن همه کار و کلمه، فعلا به دو اثر، رخصتِ دیدارِ عمومی دادهاند. اگر به آغازگاههای این راه و این روند اشاره کنم، باید بگویم این دوره سوم حیاتِ شعر من است. دوره نخست؛ شعر موج تاب، دوره دوم؛ شعر گفتار و این مقطع نهایی، روزگار شعر حکمت است. در این زمینه و فرم و مضمون به دایره کتاب و بخش ممیزی و سانسور رسیده، دست نگه داشتهاند. به سختی به این دو کتاب آخرم اجازه انتشار دادند. شعر حکمت، آخرین منزل ذهن و زبان من است که در فرمولِ «فرم» و شهودِ «مضمون» به دنیا آمده و معرفی شده. به همین دلیل شما نیز با تیزهوشی و دقت در دو دفتر اخیر من، چنین پرسشی مطرح کردهاید. در گذشته، جریان موج ناب و شعر گفتار، جایگاه شعر مرا تأمین میکردند، اما در این واپسین دوره، معجزه حکمت، موقعیتِ شعر، شاعر و مخاطب را تعیین میکند. در شعر حکمت، نه بر محتوامندی اصرار ورزیده میشود، و نه به شکل و فرم و ساختار با هر تعریفی. مهم خود شعر است. اندیشیدن علنی به این دُوالپا، اسارت در چنبره نبودِ خلاقیت است. به باورِ این سالهای من: فرم همان محتوا، و محتوا همان فرم است. به شرطی که شاعر به آن مقامِ معین رسیده باشد. در این مورد، بحثهای دهه پنجاه تا امروز در باب همین کشمکش، باطل اباطیل است.
طیف زبان و فرم در سرودههای «نذر قرائت عاشقانهها» گسترده است و یک جور مجادله –اگر نگوییم عصیان- با تضادهای اجتماعی، تاریخی و حتی سیاسی در آنها احساس میشود.
تلقی حرفهای شما درست است. به هرانجام این مجموعهها، مولود هفتاد سالگی و اواخر شصت سالگی من است. همه تجارب من طیِ نیم قرن گذشته در همین دفترها نمود یافته است. ابلاغِ بلوغِ کلماتِ من...!
در «هی مطرب مهتابرو...» رگههایی از طنز، خودنمایی میکند که پنداری مواجهه منعطفتر و شاید رندانهتری با تناقضات و نابهنجاریهای اجتماعی دارد. درست نمیگویم؟
طنز ناخواسته، تحمیلِ تلقی ما از واژههاست. طنز اجتماعی، دستاوردِ ظریفِ تقابل با ناهنجاریهاست. فاصله میان شادی و اندوه، یک خط باریک است. این خطِ باریک، همان جانگاه و جایگاهی است که طنز را به دنیا میآورد؛ بهویژه طنز اجتماعی. میراثِ همیشگی همان دو شیرازی در قرن هفتم و هشتم است؛ سعدی و حافظ! اگرچه طنز اجتماعی به نظر میرسد که ارمغان مدرنیزم باشد، اما هوش سرشار ایرانیان همواره در شکار طنز، پیشرو بوده است. جلوهی طنز در شعر فارسی، از نقش «شغاد» در شاهنامه تا امروز، همچنان به حیاتِ پنهان و آشکار خود ادامه میدهد. زبان منعطف و هزارپهلویِ پارسی، از ظرفیت ویژهای برای کاشت و برداشت کلامی، برخوردار است.
تا آنجا که اطلاع داریم؛ 6 دفتر شعر جدید هم در انتظار انتشار دارید. این تعداد عنوان تازه در این دوره و زمانه... داستان چیست؟
شش دفتر در کمیت و شکل است. کل این کتاب، حدود هزار و پانصد صفحه تا هزار و هشتصد صفحه (زمان صحافی) را شامل میشود. محور اصلی این مضمونِ ششگانه، ادامه ذهن و تکمیلِ روند «حکمت» در بازسرایی من است. این مجموعه در واقع یک دفتر بهشمار میرود. ناشر محترم بنا به تدبیرِ همهجانبه، این مجموعه را در چند بخش آورده است، نهایت تلاش را کردهاند که قیمت هر مجلد، چندان سنگین نباشد. اما «عهد عتیق» که زحمت سنگین من در کهنسالی است، امیدوار بودم بدون «ناامیدی» منتشر شود. هم ناشر محترم و هم من، فکر نمیکردیم بازسرایی کتابِ مقدس با اشکال روبهرو شود؛ آنهم اشکالی در این حد و حدودِ غیرقابل باور! سیزده سال کار بازسرایی و دو سال زمان برای پاکنویس نهایی! هر کجای جهان چنین کاری به نتیجه میرسید، مورد تشویق قرار میگرفت. من تشویق نخواستهام هرگز؛ حق مرا بدهید! انتشار و مجوز چنین زحمتی، حق شخصی من، حق شخصی ناشر و حق مردم کتابخوان است. من در گیرودار این داستان، نوعی لجاجت شخصی میبینم. «عهد عتیق» طوفانی از کلمات است. چاپ کتاب کهنسال «عهد عتیق» آزاد است، اما بازسرایی آن ممنوع؟
من میتوانم آثار ممنوع شده خود را در غرب منتشر کنم، اما مخاطبِ کثیر من در ایران است. نمیخواهم از زیارت آثارم در میهن محروم شوم. عهد عتیق، بزرگترین حادثهی حیات من و حیاتِ شعرِ من است
بله. چند سالی از اشاره شما به انتشار قریبالوقوع «عهد عتیق» که بازسرایی کتاب مقدس است، گذشته. پس خبری از انتشار نیست؟
نه، متأسفانه. ناشرِ آثار من، به هیچ نتیجهای از سوی ارشاد نرسیده است. مدتِ مدیدی از این موضوع میگذرد. نه جواب میدهند و نه نقد و اصلاحی مثل بقیه آثار. خیلی عجیب است. زیان این کتاب را اعلام کنند! به همین دلیل معتقدم برخورد با این اثر، برخوردی سلبی است. من مرتب خبر از خروج این مجموعه از حصر میدادم، چون میدانستم و میدانم مشکلی ندارد. «عهد عتیق» نتیجهی کار و کلامِ «یک عمر» من محسوب میشود. بازسرایی این اثر خاص را در دههی شصت و البته از اواخر دههی پنجاه شروع کردم. ابتدا یک دفتر از کتاب مقدس را نشر نقره (شاعر و فیلمساز خلاق: محمدرضا اصلانی) منتشر کرد. وقتی دیدم این دفتر برای شعر من راهگشاست، آرامآرام و با چندبار مرور و مطالعه کتاب مقدس (عهد عتیق) به این نتیجه رسیدم که باید دست به کار بزرگی بزنم؛ کاری شبانهروزی، تا سرانجام بخش نخست آن آماده شد. به اهتمام مدیر محترم انتشارات نگاه، برای کسب مجوز راهی دایره کتاب ارشاد شد و متأسفانه همچنان چشم بهراه مجوز... خیلی سخت است تو پانزده سال زحمت بکشی، بعد یک نفر روی آن خط بکشد، با یک «نه»ی ناامید کننده.
«عهد عتیق» بنابه جنس و جانِ نثر کتاب مقدس، با شخصیت زبانِ آرکائیک، یکبار دیگر به دنیا آمد. یقینا بعد از بازسرایی کتابِ اوستا و سپس بازسرایی عاشقانههای ابونواس اهوازی، این آخرین کار من است. من میتوانم آثار ممنوع شده خود را در غرب منتشر کنم، اما مخاطبِ کثیر من در ایران است. نمیخواهم از زیارت آثارم در میهن محروم شوم. عهد عتیق، بزرگترین حادثهی حیات من و حیاتِ شعرِ من است. مسئولان بررسی و دایره کتاب در وزارتخانهی نامبرده، مایل به انتشار نیستند. بگویند چرا در برابر این کتابِ محترم... سکوت کردهاند! من زورم به کسی و جایی نمیرسد؛ بهقولی، پارتی و آشنا هم ندارم. و هنوز هم به خود دلداری میدهم که شاید در دوره ریاست جمهوری آینده، و تغییر مقامات و مدیریت، این کتاب نجات یابد.
گرانی، تحریم، جنگ... به عنوان «شاعرِ مردم» اوضاع اجتماعی را چطور میبینید؟
آدم نمیداند غصه کدام مَقال را بخورد. گرانی کمرکشن، فرودستان را در تنگنا قرار داده است. بعد از مدتی، این بلا رشد کرد و دامن دیگر طبقات جامعه را هم گرفت. ما امیدوار بودیم این مصائب جایی متوقف شود، نشد که هیچ... سرعت سرسامآوری گرفته است. مجلس، رئیس جمهوری را نشان میدهد و به عکس! این مقصرنمایی برای مردم، نان نمیشود. خود «تقصیر» مقصر است: اختلاس، دزدی، فرصتطلبی و فشار از هزارسو! انتقاد هم که میکنی... تحریم از بیرون، تنبیه از درون، اعتماد عمومی را لب پرتگاه رسانده است.
با وجود چند بیماری لجوج، همچنان در هفتادسالگی هم با قدرت مینویسید و منتشر میکنید. چند سال است کار میکنید؟
اگر آغاز راه را چاپ نخستین شعرم بدانم، به صورت حرفهای و رسمی از هفده سالگی. کار، نان و نوشتن، با این تفاوت که کار و نان، هدف من نبوده است، اجبار من بوده است و همهچیز در خدمتِ آفرینش. بیماریهایم آزاردهندهاند اما زورشان به من نمیرسد.
ارسال نظر