خشایار اعتمادی در گفتوگو با «آرمان ملی»:
تصمیم گرفتند ریشه موسیقی را با موسیقی بزنند
آرمان ملی- احسان انصاری: خبر برگزاری کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی و سپس لغو آن با واکنشهای زیادی مواجه شد. این در حالی بود که متولیان برگزاری این برنامه عنوان میکردند برای افزایش شادی و نشاط در جامعه قصد برگزاری این کنسرت را دارند.

پرسشی که در این زمینه مطرح است این است که آیا واقعا با توجه به افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم برگزاری کنسرت در میدان آزادی باعث افزایش میزان شادی و نشاط مردم میشود؟ «آرمان ملی» به این بهانه و برای تحلیل و بررسی وضعیت موسیقی کشور با خشایار اعتمادی اولین خواننده پاپ پس از انقلاب گفتوگو کرده است. اعتمادی فعالیت در عرصه موسیقی را از پانزده سالگی شروع کرد و از سال ۷۴ وارد دنیای موسیقی شد و با خواندن ترانه «بارون» با شعری از احمد شاملو به شهرت رسید. اعتمادی تاکنون اجراهای زیادی داشته و در سه جشنواره شرکت کرده که از جمله آنها میتوان به جشنواره پاپ و دو جشنواره بینالمللی در ایران و جشنواره بینالمللی موسیقی مسلمانان سارایوو اشاره کرد. در ادامه ماحصل گفتوگوی «آرمان ملی» با خشایار اعتمادی را میخوانید.
*دیدگاه شما درباره لغو کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی تهران چیست؟ آیا آنچنان که برگزارکنندگان عنوان میکردند چنین برنامههای فرهنگی میتواند به شادی مردم کمک کند؟
واقعیت این است که با توجه به شرایط جامعه و مشکلاتی که مردم با آن مواجه هستند آنچه بیش از هر چیز دیگر میتواند مردم را خوشحال کند کاهش و برطرف شدن مشکلات اقتصادی است. امروز اصلاح چرخه اقتصادی، ایجاد امنیت اقتصادی و پیدا کردن راه حل برای عبور از بحران اقتصادی مهمترین مطالبهای است که مردم از مسئولان دارند. تا زمانی که این مشکلات حل نشود برگزاری کنسرت و چنین اقداماتی نتیجهای به همراه نخواهد داشت. همه میدانیم که پول عامل خوشبختی نیست اما بیپولی قطعأ عامل بدبختی است. در واقع مدیران اقتصادی با تصمیمهایی که میتوانند در راستای حل مشکلات مردم بگیرند بیشتر میتوانند مردم را خوشحال کنند تا اینکه برخی دنبال برگزاری کنسرت در میدان آزادی باشند.
*چرا شرایط جامعه به سمتی رفته که مسائل فرهنگی در اولویت اصلی مردم نیست و حتی هنرمندان نیز بیش از آنکه دنبال دغدغههای فرهنگی باشند بیشتر دنبال مواهب اقتصادی هستند؟
من اولین خواننده پاپ بعد از انقلاب بودم که 27 سال در این حوزه فعالیت کردم. با این وجود پس از این مدت به دلیلی وجود مافیایی که در موسیقی کشور وجود داشت تصمیم گرفتم از این حرفه خداحافظی کنم. در موسیقی ایران گروههایی منابع مالی را به بین خود تقسیم میکردند و فضای موسیقی را به انحصار خود در آوردهاند. من به این نتیجه رسیدم که فضای موسیقی از نظر اقتصادی شفاف نیست. از سوی دیگر اتفاقی که در موسیقی کشور رخ داد این بود که به صورت تعمدی موسیقی را به سمت موسیقی مبتذل هدایت کردند. در واقع بخشی از مدیران فرهنگی جامعه تصمیم گرفته بودند که با موسیقی ریشه موسیقی را بزنند.
*چرا چنین اتفاقی رخ داد؟
زمانی که امنیت سرمایهگذار از بین برود وی پول خود را در زمینه دیگری سرمایهگذاری میکند. این وضعیت درباره موسیقی کشور وجود داشت و افراد بسیاری به این دلیل یا پول خود از موسیقی خارج میکردند و در زمینههای دیگر سرمایهگذاری کردند و یا از کشور مهاجرت کردند. در چنین شرایطی است که بخشهای مختلف جامعه فلج میشود و کارکرد خود را از دست میدهند. زمانی که احساس کردم برخی به صورت هدایت شده و با برنامهریزی موسیقی را از نظر محتوا، ملودی، شعر و حتی تهیهکننده به سمت ابتذال میکشانند تصمیم گرفتم با دنیای موسیقی خداحافظی کنم. این وضعیت درباره کنسرتها نیز وجود دارد که از محتوا خالی شده و به بازی رنگ و نور تبدیل شده که مخاطب در واکنش به آن جیغ و سوت میکشد و پس از یک شادی سطحی و زودگذر سالن را ترک میکند. آیا میتوان نام این اتفاق را کار فرهنگی گذاشت؟ در صنعت و اقتصاد نیز همین اتفاق رخ داده است. این روند فرهنگ و موسیقی را به یک کالای فانتزی تبدیل کرده است. هنگامی که این اتفاق برای حوزه فرهنگی رخ داده به مرور زمان برای حوزههای دیگر نیز رخ خواهد داد و درنهایت جامعه با وضعیت بحرانی در زمینههای مختلف مواجه میشود.
در موسیقی ایران گروههایی منابع مالی را به بین خود تقسیم میکردند و فضای موسیقی را به انحصار خود در آوردهاند. من به این نتیجه رسیدم که فضای موسیقی از نظر اقتصادی شفاف نیست
*به همین دلیل جامعه امروز با بحرانهای همزمان مواجه شده است؟
بله، امروز ما در وضعیتی قرار گرفتهایم که آغاز روند آن از سالها و بلکه دهههای گذشته بوده است. در واقع ما نتایج سوءمدیریتها و رانت خواریها را در جامعه به شکل بحران مشاهده میکنیم. امروز بسیاری از کارگاهها و کارخانههای صنعتی ما برق ندارند که این مسأله روی کارکرد و خدمات رسانی آنها به مردم تأثیر گذاشته است. همه این اتفاقات باعث شده که مفهوم زندگی برای مردم از بین رفته و افراد جامعه تنها زنده هستند و از لذتهای زندگی بهره نمیبرند. امروز به ما گفته میشود که قرار است بین ساعت 3 تا 5 برق قطع شود و ما نیز به این شرایط عادت کردهایم و آن را پذیرفتهایم. در واقع ما به مردمی تبدیل شدهایم که خیلی زود به همه چیز عادت میکنیم. چرا مردم در حالی که میبینند تعداد مرگ و میر ناشی از خودروهای تولید داخل زیاد است همچنان این خودروها را خریداری میکنند؟ آیا مردم نمیدانند که استفاده از این خودروها ممکن است جان آنها را به خطر بیندازد؟ چرا مردم در حالی که نوسان قیمت طلا را مشاهده میکنند همچنان طلا میخرند و نگهداری میکنند تا در آینده با قیمت بالاتر بفروشند؟ چرا مردم هنگامی که مشاهده میکنند برخی از نوسان قیمت طلا به دنبال سودجویی هستند از خرید طلا خودداری نمیکنند؟ امروز یک خواننده که دغدغه فرهنگی دارد و قصد دارد آثار فاخر تولید کند در مقابل کسی قرار گرفته که هیچ هنری ندارد، اما در فضای مجازی حاشیه درست میکند و بیاخلاقی میکند. در چنین شرایط سوال این است که چرا بیش از10 میلیون نفر این خواننده که آثار مبتذلی دارد را فالو میکنند؟ بدون تردید برخی به صورت تعمدی فضای فرهنگی را به این سمت هدایت کردهاند.
*در چنین شرایطی فکر میکنید فرصت اصلاح باقی مانده است؟
من متأسف هستم که بگویم امروز جامعه ایران پر از دروغ، ریا، تهمت و بیاخلاقیهای دیگر شده است. مدیران جامعه باید این پرسش پاسخ بدهند که چرا جامعه به این روز افتاده است؟ آیا ما استحاله شدهایم؟ من فکر میکنم در چنین شرایطی نخبگان و دانشگاهیان جامعه باید این شرایط را بررسی و ریشهها و دلایل آن را مشخص کنند و تلاش کنند دانش اجتماعی و جهانی مردم ایران را افزایش بدهند تا جامعه از این وضعیت خارج شود. چرا به محض اینکه اعلام میشود قیمت طلا افزایش پیدا کرده همه هجوم میبرند که طلا بخرند؟ چرا در چنین شرایطی خرید طلا را تحریم نمیکنند؟ چرا سرمایه یک نفر در طی مدت دو ماه بدون اینکه هیچ کاری کند باید20 درصد کاهش پیدا کند؟ من27 سال در موسیقی کشور فعالیت کردم و در زمانی که کار خود را آغاز کردم همایون شجریان نازنین هنوز کار خود را شروع نکرده بود و پدر ایشان استاد شجریان به عنوان یکی از مفاخر موسیقی ایران فعالیت میکردند. با این وجود این سوال برای بنده مطرح است که چه اتفاقی در جامعه ایران رخ داده که برخی تلاش میکنند به جای اینکه مشکلات مردم را حل کنند با برگزاری کنسرت قصد دارند برای مردم شادی و نشاط ایجاد کنند؟ آیا مردمی که دغدغه نان شب دارند با کنسرت خوشحال میشوند و مشکلات آنها حل میشود؟ این نوع راه حل اوج کوتهبینی یک مدیر است. جوانی که با نگرانی و استرس که اغلب نیز ریشه اقتصادی دارد صبح خود را شب و شب را صبح میکند باید چه امیدواری نسبت به آینده داشته باشد؟ جوان امروز هیچ خاطرهای از زندگی خود ندارد. نسل ما خاطرات زیادی داشت و زندگی کرد. این در حالی است که نسلی امروز که همواره در شرایط اضطراب و استرس قرار دارد خاطرهسازی نمیکند و از زندگی لذت نمیبرد. چرا چنین اتفاقی در جامعه ما رخ داده و چه کسی پاسخگویی چنین شرایطی است؟ من معتقدم آخرین جایی که نسل جدید باید برای شادی و نشاط مراجعه کند کنسرت و گوش کردن به موسیقی است و نه اولین آن و کسانی که چنین فکر میکنند صورت مسأله را اشتباه متوجه شدهاند.
ارسال نظر