| کد مطلب: ۱۱۷۷۵۹۴
لینک کوتاه کپی شد

مهارت فراموش کردن و بازآموختن

در جهانی که هر ساعت با تحولات ژرف فناورانه، شتاب‌گرفتن چرخه اطلاعات و افول نظم‌های تثبیت‌ شده روبه‌روست، سیاست‌گذارانی که هنوز به دسته‌بندی‌های سنتی قدرت، اتحاد و منافع دل بسته‌اند، در واقع خود را از قطار آینده پیاده کرده‌اند. جمله‌ای بنیادین از آینده‌پژوه، الوین تافلر، امروز بیش از همیشه برای نخبگان مصداق دارد؛ بی‌سوادان قرن 21 کسانی نیستند که نمی‌توانند بخوانند و بنویسند؛ بلکه کسانی‌اند که نمی‌توانند یاد بگیرند، آموخته‌های قبلی را فراموش کنند و دوباره بیاموزند. در سیاست بین‌الملل، معنا و کارکرد بسیاری از مفاهیم کلیدی از جمله امنیت، تهدید، اتحاد، قدرت و حتی منافع ملی دستخوش دگرگونی شده‌اند.

در چنین شرایطی، مهارت بازآموزی و جرئت فراموش کردن چارچوب‌های منسوخ، به یک الزام استراتژیک بدل شده است، نه یک توصیه آموزشی. اگر تا دیروز انباشت دانش نظری مزیت محسوب می‌شد، امروز سواد انطباق، ظرفیت نوسازی ذهنی و توان عبور از پارادایم‌های فرسوده مزیت واقعی نخبگان سیاسی است. اگر دیروز تکرار آموزه‌های ژئوپلیتیکی سنتی نشانه بلوغ بود، امروز بازنگری مستمر در الگوهای تحلیل و شجاعت بازتعریف خود و دیگری نشانه پختگی راهبردی است. اگر تا دیروز دانستن روابط قدرت کافی بود، امروز توانایی بازآموزی مداوم مفاهیم ژئوپلیتیک، اقتصاد سیاسی بین‌الملل و قدرت نرم، قدرت است. اگر تا دیروز حفظ نظریه‌های کلاسیک مزیت بود، امروز فراموش‌کردن تحلیل‌های ناکارآمد و بستن پرونده ذهنی قرائت‌های قدیمی یک ضرورت است. این تنها یک توصیه برای دانشجویان روابط بین‌الملل نیست؛ بلکه یک مهارت زیستن برای سیاستمداران، تحلیلگران، و استراتژیست‌هاست. در چنین فضایی: دیپلماسی باید بیاموزد چگونه همزمان با چین، آمریکا و... و بازیگران غیررسمی مذاکره کند. دولت‌ها باید بیاموزند چگونه وابستگی انرژی، فناوری و داده را بازتعریف کنند. تحلیلگران باید یاد بگیرند که واقعیت همیشه همان چیزی نیست که در کتاب‌های دهه 90 آمده است؛ بلکه آن چیزی است که امروز در میدان نبرد سایبری، بریکس، هوش مصنوعی و مهاجرت و... شکل می‌گیرد. ما وارد جهانی شده‌ایم که سواد سیاسی دیگر در محفوظات نیست، بلکه در انعطاف‌پذیری شناختی و جسارت یادگیری مجدد نهفته است. گزارش‌های مجمع جهانی اقتصاد، صراحتاً از همگان می‌خواهد تا سه مهارت را در کانون توانمندی‌های خود قرار دهند: یادگیری مداوم، فراموش کردن دانش ناکارآمد، طراحی شخصی مسیر یادگیری. در حوزه سیاست بین‌الملل، این به چه معناست؟ یعنی باید بپذیریم که؛ قدرت دیگر نه صرفاً و فقط در زرادخانه و پایگاه نظامی؛ بلکه همزمان در پلتفرم‌های هوش مصنوعی، کانال‌های داده، شبکه‌های نفوذ رسانه‌ای و... نیز شکل می‌گیرد. اتحادها دیگر پایدار و ایدئولوژیک نیستند؛ بلکه مقطعی، تطبیقی و گاه صرفاً مبتنی بر منافع آنی داده‌ای هستند. تهدیدها از مرزهای جغرافیایی عبور کرده‌اند و به سطوح هویتی، سایبری، فناوری و دانشی رسیده‌اند. هر نظام سیاسی که درک درستی از این تغییرات نداشته باشد، دیر یا زود دچار سردرگمی در تصمیم‌گیری و انزوا در صحنه بین‌الملل خواهد شد. امروز، نخبگان سیاست بین‌الملل باید بپذیرند؛ ما باید بازآموزی در تفکر امنیتی، اقتصادی و دیپلماتیک را در رأس برنامه‌های توسعه سیاست خارجی خود قرار دهیم. ما باید شجاعت فراموش کردن تحلیل‌های مصرف‌شده درباره نظم جهانی را به بخشی از منش فکری سیاست‌گذار تبدیل کنیم. ما باید به جای تکرار صرف تحلیل‌های تاریخی، مدل‌های نوظهور قدرت مانند قدرت پلتفرمی، قدرت اطلاعاتی و قدرت روایتگری را درک و بازی‌سازی کنیم. اگر این مهارت را در سطح نخبگان سیاسی نهادینه نکنیم؛ ساختار تصمیم‌گیری ما اسیر تکرار در شرایط تغییر خواهد شد. از قدرت‌های در حال ظهور عقب می‌مانیم، نه به‌دلیل ناتوانی، بلکه به‌دلیل ناآگاهی در شناخت بازی جدید. بدتر از همه، سرمایه فکری نظام تصمیم‌سازی ما مستهلک خواهد شد و شکاف بین دانش سیاسی رسمی و واقعیت میدانی عمیق‌تر می‌شود. مسئولیت امروز ما، تنها یادگیری نیست؛ بلکه؛ یاد گرفتن چگونه و چه چیزی را یاد بگیریم، است و از آن مهم‌تر، یاد گرفتن چه چیزهایی را باید شجاعانه فراموش کنیم. آینده سیاست، از آن کسانی است که نه فقط اهل تحصیل و تحلیل، بلکه دارای سواد تغییر و جرئت تحول‌اند. آینده متعلق به کسانی است که شجاعت دارند درک خود از قدرت، امنیت، دشمن و حتی خود را بازنویسی کنند.

علاء عقیلی

دانش‌آموخته روابط بین‌الملل دانشگاه تهران

 

 

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار