لزوم بازنگری در جریان اصلاحات
جریان چپ، دوم خرداد، اصلاحطلب و... اسامی جریانی است که امروزه به اسم جریان اصلاحطلبی شناخته میشود که بزرگترین و اصلیترین پیروزی آن با رای مردم در سال ۷۶ و در شرایطی که نام اصلاحطلب هنوز برای این جریان برگزیده نشده بود، حاصل شد. اینکه تاریخچه و جزئیات اصلاحطلبی از چه سالی و از کجا شروع شده، چندان اهمیتی ندارد ولی آنچه مهم است رفتار اصلاحطلبان، تفکرات و عملکرد آنان در مسیری است که به اکنون ختم شده و با قاطعیت میتوان گفت پایگاه مردمی آنان برخلاف تصور بزرگان اصلاحطلب، مخدوش شده و این هم نشأت گرفته از عملکرد دولتهایی است که اصلاحطلبان از آنان حمایت کرده و پشتیبان این دولتها بودهاند.
البته باید منصف بود و ذکر کرد که در همین سه دهه اخیر، اصلاحطلبان بنا به خرد جمعی و با اختیار، محدودیتهایی برای ایجاد کمیتههای تصمیمگیر و تصمیمساز خودشان اعمال کردهاند که باعث شده دایره افراد تصمیمگیر این جریان هر روز کوچک و کوچکتر شود و خروجی عملکرد این کمیتهها هم کاملا واضح و روشن است. با این مقدمه، بد نیست در یکسالگی دولت آقای دکتر پزشکیان که آخرین و جدیدترین نسخه از دولتی اصلاحطلب است واکاوی مختصری بر جایگاه جریان اصلاحطلبی انجام شود. از آنجا که تصمیمگیران و بزرگان جریان اصلاحطلبی از دکتر پزشکیان حمایت کرده و او را رسما کاندیدای اصلاحطلبان معرفی کردند پس باید عملکرد ایشان را هم در کارنامه جریان خود لحاظ کنند و این بهانه که خطمشی و عملکرد دکتر پزشکیان در استفاده از تفکرات و نیروهای اصلاحطلب در حین کاندیداتوری برای انتخابات ریاست جمهوری در ستادها، جلسات، سخنرانیها و... با بعد از استقرار ایشان در پاستور باهم متفاوت بوده نیز جزو رفتار اصلاحطلبی در نظر گرفته میشود چرا که آن کمیتههای اصلاحطلبی باید بصیرت و هوش سیاسی لازم جهت پیشبینی شرایط را میداشتند. اصلاحطلبان بهواسطه پایگاه مردمی که در گذشته داشتند، برای اینکه در بازی قدرت بمانند از سال ۸۴ با پذیرفتن هرکسی که میخواست او هم در بازی قدرت بماند و از جریانهای دیگر رانده شده بود، به سمت تغییر نیروها و نوعی خودخواهی درونی سوق پیدا کردند و با پیرتر شدن و راندن مردم بهخصوص جوانان از اطراف خود، پایگاه مردمی خود را کوچک و کوچکتر نمودند، بهطوریکه امروزه پایگاه مردمی آنان برخلاف تصور خودشان، کاهش یافته و بهخصوص جوانان علاقهای به این جریان نشان نمیدهند. از آغاز، پایگاه مردمی اصلاحطلبان قشر متوسط جامعه بود و شعارها و برنامههای آنان برای توسعه کشور در راستای رشد اقتصادی بهواسطه توسعه سیاسی، فقرزدایی و ایجاد عدالت و برابری بین عموم مردم بود اما باتوجه به عملکرد اصلاحطلبان در سالهای گذشته باید پذیرفت که گذر از جریان اصلاحطلبی حداقل توسط جوانانی که جایگاهی بین چهرههای این جریان ندارند، امکانپذیرتر از گذشته شده است. این شائبه پدیدار شده که تلاش برای ماندن در قدرت و توجیه عملکرد نه بهخاطر حضور در عرصههای سیاسی، بلکه بهخاطر حضور در زمینههای اقتصادی است و جریانی که روزی داعیهدار حمایت و حفاظت از قاطبه مردم بهواسطه دانش و توانایی این مردم بود، امروز تنها به فکر بازی در سطوح بالای اقتصادی است. این شائبه چنان قوی شده که آنهایی که از پارکوی به پایین زندگی میکنند و روزگاری مخاطب اصلی اصلاحطلبان بودند، امروزه جایگاهی در تفکرات و تصمیمات جریان اصلاحطلبی ندارند. چه برخی اصلاحطلبان ناراحت شوند و چه نشوند، مجبور به پذیرفتن این موضوع هستند که افرادی که در دهه ۷۰ برای تبیین اصلاحطلبی تئوری مینوشتند و نطق میکردند، بعد از سی سال، حرفهایشان نزد جوانان چندان اثرگذار نیست و از این رو لازم است در همه جنبهها بازنگری صورت گیرد.
امید علیبابایی
فعال سیاسی
ارسال نظر