نشست اخیر جبهه اصلاحات و چند نکته
در شرایطی که بار دیگر سخن از گشایش در روابط خارجی ایران، بهویژه با ایالات متحده، و پایان مناقشه هستهای، برچیده شدن تحریمها و رفع تنگناها به میان آمده، جبهه اصلاحات به عنوان یک تشکل ریشهدار، رسالتی مهم بر دوش دارد.
امروز در آستانه تحولات نوین اقتصادی و سیاسی، نام ایران بار دیگر با واژگانی چون «بازگشت به اقتصاد جهانی»، «سرمایهگذاری خارجی» و «توسعه زیرساختها» گره خورده است. دوستان عزیز، توسعه پایدار جز با اتکا به مدیریت کارآمد، تعامل هوشمندانه با جهان و نهادسازی درونزا ممکن نیست. ما اکنون در برابر یک بزنگاه تاریخی ایستادهایم؛ بزنگاهی که میتواند ایران را از حاشیه به متن بازگرداند، از اقتصاد امنیتی به اقتصاد مولد ببرد و از شعارگرایی به واقعگرایی اقتصادی رهنمون سازد. در این شرایط، احزاب اصلاحطلب و تشکیلات مرتبط بیش از هر زمان دیگر باید جایگاه طبیعی خود را باز یابند: تربیتکننده نیروها و مدیران کارآمد و حامی حکمرانی مدرن، تخصصمحور و مردمسالار. اگر بازگشت شرکتهای بینالمللی به ایران جدی شود و درهای اقتصاد جهانی بار دیگر به روی ما باز گردد، ایران نیازمند نسلی نو از بوروکراتها و مدیران تکنوکرات خواهد بود؛ نسلی که در میدان واقعیت و عمل کارنامه داشته باشد، نه در اتاقهای پر از شعار. این همان جایگاهی است که تشکلهای اصلاحطلب با ظرفیت انسانی، تجربه نهادی و شبکه گستردهشان در سراسر کشور، میتوانند نقشآفرینی کنند. ما باید خود را آماده کنیم برای مشارکت فعال در طراحی نظام جدید حکمرانی اقتصادی و سیاسی کشور. باید به سمت یک یا دو حزب فراگیر حرکت کنیم؛ به کارخانه پرورش نیروها و مدیران توسعهگرا، مدرسه نوسازی بوروکراسی، و اهرمهای قوی چرخش قدرت و موتور تولید سیاستهای مبتنی بر منافع ملی. اما این وظیفه تنها در سطح ملی معنا ندارد و باید از استانها آغاز شود. جبهه اصلاحات و در آینده احزاب فراگیر، باید در استانها اتاقهای فکر و دفاتر سازماندهی علاقهمندان به کارکرد حزبی راهاندازی کنند، نیروهای جوان، شایسته و زنان دلسوز را شناسایی کنند، برای پستهای میانی و کلیدی آینده برنامهریزی کنند و بر تجربه حکمرانی محلی تمرکز نمایند. شعب جبهه اصلاحات در استانها مأموریت حیاتی دارند. استانها محل رویارویی روزمره مردم با سیاستها و برنامهها هستند. اگر بخواهیم توسعه را به زبان مردم ترجمه کنیم، این ترجمه در استانها انجام میشود. باید احزاب و جبهه را در استانها از حالت سکون خارج کنیم و به نهادی زنده، تحلیلگر و مؤثر تبدیل کنیم. صریح بگویم: اگر میخواهیم در ساختار آینده سیاسی و اقتصادی ایران جای داشته باشیم، باید بازآفرینی شویم؛ در اندیشه، چهره، زبان و عملکرد. ایران فردا، ایران سرمایهگذاری، فناوری، زیرساخت، منطقه آزاد، شهر هوشمند، انرژی پاک و بهرهوری خواهد بود. تحقق این امور در گرو اصلاح ساختارها و تأمین زیرساختهاست. تشکلهای سیاسی توانمند و به دور از موازیکاری ابزار مهمی در این مسیر خواهند بود. ایران فردا به جای خطابهخوانها، به مدیران اندیشمند نیاز دارد. احزاب اصلاحطلب و جبهه اصلاحات اگر میخواهند زبان گویای آینده ایران باشند، باید امروز در استانها شروع به کاشتن کنند. در پایان از همه دعوت میکنم شعب خود در استانها را به آزمایشگاه تحول حزب تبدیل کنیم. با اتکا به تجربه، دانش و نخبگان انسانی که داریم، میتوانیم سهمی جدی در معماری آینده ایران داشته باشیم. در این راستا باید به نکات زیر توجه کنیم: ۱- افزایش توان و کارآمدی مرکز در گرو تقویت و حمایت از شوراهای استانی است؛ تشکیل و فعالیت جبهههای استانی وابسته به توان مرکز است. ۲- توسعه و تقویت احزاب نیازمند آموزش و کادرسازی است. ۳- احزاب باید نقش مهمی در رفع اختلافات قومی، قبیلهای و... و تقویت وحدت ملی ایفا کنند. ۴- استفاده از ظرفیت احزاب در مبارزه با فساد و سالمسازی جریان امور بسیار حیاتی است. ۵- نقش مؤثر در انتخابات کشور نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. ۶- جوانان و زنان اهرمهای بسیار مؤثری در تحقق این اهداف خواهند بود.
* علیمحمد نمازی
فعال سیاسی اصلاحطلب
ارسال نظر