| کد مطلب: ۱۱۶۹۳۸۱
لینک کوتاه کپی شد

تعیین مشروط سقف غنی‌سازی

آنچه در آسمان سیاست جهانی بیش از همه اهمیت دارد و اصولاً متداول است، واقعیت‌هاست؛ نه آرزوها. اکنون در سال ۲۰۲۵، در مذاکرات جدید هسته‌ای، آمریکایی‌ها رؤیای تازه‌ای را دنبال می‌کنند: تعطیلی کامل غنی‌سازی در ایران.

 مارکو روبیو، وزیر خارجه ایالات متحده، صریح و شفاف اعلام کرده است: «هیچ سطحی از غنی‌سازی در ایران قابل قبول نیست.» این خواسته، در حد یک مطالبه قابل مذاکره برای ایران نیست، بلکه مصداق شلیک تیری است که یا در اتاق‌های مذاکره به گل می‌نشیند، یا در میدان، دودش بلند می‌شود. جمله‌ای که اگرچه ده سال پیش خیال‌پردازانه بود، اما امروز به یک گسل واقعی در سیاست بین‌الملل بدل شده است. این‌ بار، معادله فقط بر سر سانتریفیوژها نیست. بازیگران میدان نیز تغییر کرده‌اند. آمریکا هم دیگر نمی‌خواهد هزینه جنگ مستقیم یا حتی نیابتی را بپردازد؛ خواهان توافق است. اما متأسفانه هیچ‌کس حاضر به عقب‌نشینی نیست و همین‌جاست که معادله به معمایی بی‌رحم تبدیل می‌شود. چالش امروز، دیگر صرفاً فنی نیست؛ عمیقاً سیاسی و حیثیتی است. آمریکا می‌گوید: «غنی‌سازی صفر» و ایران پاسخ می‌دهد: «این خط قرمز ماست.» در چنین بن‌بستی، دو سناریو محتمل به‌نظر می‌رسد. اول، دریافت امتیازهای راهبردی در برابر غنی‌سازی صفر. اگر آمریکا خواهان توقف کامل غنی‌سازی است، باید در برابر آن دو گام اساسی بردارد: یکم، رفع همه‌جانبه تحریم‌ها، از تحریم‌های اولیه تا ثانویه، از مالی و بانکی تا نفتی و فردی. این یعنی نه‌فقط توقف فشار، بلکه بازگشت کامل به وضعیت پیش از تحریم‌ها. دوم، سرمایه‌گذاری گسترده؛ استقبال گرم دولت و شرکت‌های آمریکایی و اروپایی برای سرمایه‌گذاری و مشارکت در فعالیت‌های اقتصادی و... در ایران. اگر این سناریو اجرایی شود، برای واشینگتن یک دستاورد استراتژیک، و برای تهران یک پیروزی اقتصادی ولو همراه با عقب‌نشینی نمادین خواهد بود. اما آیا دولت ترامپ به چنین بخششی تن می‌دهد؟ اگر قرار است قهرمان صلح و تنش‌زدایی شود، باید آمادگی چنین تصمیمی را داشته باشد. سناریوی دوم، توافقی موقت و کنترل‌شده است. ایران برای چند سال غنی‌سازی را «فریز» کند؛ نه تولید، نه انباشت. اورانیوم ۶۰ درصدی تحت نظارت آژانس باقی بماند. ایران پروتکل الحاقی را بپذیرد و در مقابل، بخشی از تحریم‌ها به‌ویژه در حوزه صادرات نفت تعلیق شود. این سناریو نه رؤیای آمریکا را محقق می‌سازد، نه ایران را به زانو درمی‌آورد، اما هر دو را از لبه پرتگاه دور می‌کند. پس از پایان دوره انجماد، ایران می‌تواند با بازگشت به سقف 67/3 درصد، بار دیگر در چارچوب‌های بین‌المللی، از جمله برجام فعالیت کند. همزمان، نظارت‌ها افزایش می‌یابد و فاصله ایران با توان ساخت سلاح هسته‌ای به صفر می‌رسد. وعده ترامپ درباره «ایرانِ بدون سلاح هسته‌ای» در همین سناریو محقق می‌شود، بی‌آن‌که حتی یک بمب منفجر شود. در مکالمات پنهانی و خطوط فرعی مذاکرات، یک محور بیش از پیش برجسته شده است: جمهوری اسلامی نباید پتانسیل تهدید علیه اسرائیل را داشته باشد. مسئله فقط اورانیوم نیست؛ موضوع، موشک‌های دوربرد نقطه‌زن نیز هست. آمریکا معتقد است صرفاً توقف غنی‌سازی کافی نیست؛ تهدید نظامی علیه اسرائیل نیز باید منتفی شود. ظاهراً پوتین هم در تماس با ترامپ به این نکته اشاره کرده است. اما برنامه موشکی، خط قرمزی است که جمهوری اسلامی به‌سادگی بر سر آن معامله نمی‌کند. در این نقطه شاید تنها گزینه قابل تأمل، گرفتن تضمین‌های رسمی باشد و حتی بازنگری در سیاست منطقه‌ای، با الهام از طرح دو دولتی عربستان، می‌تواند در دستور کار قرار گیرد. اما مشکل اصلی همچنان در تهران باقی است: احساس ضرورت برای تصمیم‌گیری اجرایی و عملیاتی سریع. نه فرآیند تصمیم‌سازیِ طولانی، که بخواهد ماه‌ها ادامه یابد. در این رابطه، اگر هیات آمریکایی مستقیماً به تهران بیاید، نه‌تنها سرعت تصمیم‌گیری افزایش می‌یابد، بلکه امکان هماهنگی مستقیم با مقامات عالی نیز فراهم می‌شود. از قرائن و نشانه‌ها چنین برمی‌آید: اگر توافقی حاصل نشود، نه‌فقط تحریم‌ها تشدید خواهد شد، بلکه احتمال خرابکاری، جنگ سایبری، ترورهای هدفمند و حتی برخورد نظامی محدود نیز وجود دارد. اگر آمریکا غنی‌سازی صفر می‌خواهد، باید در برابرش امتیاز صد بدهد؛ صد تصمیم راهبردی برای بازگرداندن ایران به شرایط عادی برای دادوستد و در سوی دیگر این مهم است که توجه شود که غرور هسته‌ای را نمی‌توان در بانک ذخیره کرد.

 

 

* علی‌محمد نمازی

 نماینده سابق مجلس

 

منبع : آرمان ملی

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار