«آرمان ملی» در گفتوگو با برزو حقشناس تاثیرگذاری حذف ۴ صفر از پول ملی را بررسی میکند
آرایش اقتصاد به جای اصلاح
آرمان ملی – صدیقه بهزادپور: مدتهای مدیدی است که اقتصاد ایران درگیر نوسانات مزمن، تورمهای ساختاری، جهشهای ارزی و کاهش ارزش پول ملی است.

در این میان، سیاستگذاران هر از گاهی برای مدیریت این بحرانها، به اقداماتی دست میزنند که بیشتر از آنکه ریشهای و ساختاری باشد، جنبه نمایشی یا حسابداری دارد. یکی از این اقدامات، که در دورههای مختلف بارها درباره آن صحبت شده، حذف صفر از پول ملی است؛ اقدامی که در روزهای اخیر با عنوان «حذف چهار صفر» و اجرای پروژه «ریال جدید» مطرح شده است. هر چند در ظاهر، حذف صفرها میتواند نشانهای از حرکت به سمت اصلاح نظام پولی کشور باشد. کاهش تعداد صفرها در اسکناسها و اسناد مالی، سادهسازی حسابداری، تسهیل مبادلات، و حتی افزایش اعتماد روانی جامعه نسبت به پول ملی از جمله دلایلی هستند که برای توجیه این سیاست مطرح میشوند. با این حال، تجربه کشورهای مختلف نشان میدهد که چنین اقداماتی اگر بدون همراهی اصلاحات بنیادین اقتصادی صورت بگیرد، نهتنها کمکی به ثبات اقتصادی نمیکند، بلکه میتواند به بیاعتمادی بیشتر مردم نسبت به سیاستگذاران نیز منجر شود. اما واقعیت این است که صفرهای روی اسکناس، صرفاً نمود ظاهری از بیماری عمیقتری به نام «تورم مزمن» هستند. اگر این بیماری درمان نشود، حذف صفر فقط به معنای بازنویسی صورتمسئله بدون حل آن خواهد بود. کشورهایی مثل ترکیه و زیمبابوه تجربههای متفاوتی از این سیاست داشتهاند: موفقیت ترکیه نتیجه همزمانی حذف صفر با اصلاحات گسترده بود، در حالیکه زیمبابوه بدون چنین اصلاحاتی، وارد دور باطل بحرانهای پیاپی شد. کارشناسان معتقدند؛ اکنون پرسش اساسی این است: در شرایطی که اقتصاد ایران با چالشهایی مثل تورم فزاینده، ناترازی گسترده در بودجه، رشد منفی سرمایهگذاری، و ضعف در حکمرانی اقتصادی روبهروست، آیا حذف چهار صفر از پول ملی میتواند گامی مؤثر برای بهبود شرایط باشد، یا تنها یک تغییر شکلی و نمایشی است؟ در این باره با برزو حقشناس کارشناس ارشد اقتصادی گفتوگوکردهایم تا به پاسخ مناسبی به منظوراینکه چگونه میتوان مسیر آینده سیاستگذاری پولی کشور را روشنتر کرد، برسیم.
حذف چهار صفر از پول ملی، طرحی است که هراز چندگاهی از سوی مسئولان مطرح میشود، اما به دلایل مختلف عملیاتی نمیشود. نظر شما درباره مزایا ومعایب احتمالی این طرح و فرصتهای اجرایی شدن آن در شرایط فعلی چیست؟
موضوع حذف 4 صفر، برخلاف آنچه در نگاه اول ممکن است بهعنوان یک «برنامه اقتصادی» جا بیفتد، در بطن خود بیشتر به یک فرآیند پیچیده حسابداری شباهت دارد تا یک راهبرد محرک رشد یا اصلاح ساختار اقتصاد. این یعنی حصف، پیش از آنکه بخواهد در میدان اثرگذاری بر متغیرهای کلان اقتصادی حاضر شود، باید در لایههای زیرین حسابرسی و انباشت دادههای مالی تثبیت شده باشد. در حقیقت باید کاملاً نسبت به این قضیه اشراف داشت که که اگر حذف 4 صفر از پول ملی، قرار است منجر به نتیجهای شود که از آن انتظار میرود، حتماً باید پیشنیازهایی را جدی بگیرد که فعلاً یا جای خالیشان احساس میشود یا به شکل صوری در ساختارها نشستهاند، پیش نیازهایی از جنس همان نظام اطلاعات مالی منسجم، گزارشگری مالی بهروز، یا حتی تربیت نیروی انسانی که بداند با چه زبان و ابزاری باید دادهها را بخواند و بنویسد. به عبارتی این طرح بیشتر به یک پروژه مهندسی مالی و اداری میماند تا یک سیاست عمومی که مردم قرار است اثرش را در سفره یا کسبوکارشان حس کنند. حتی میتوان گفت اگر این پیشنیازها تأمین نشود، کل پروژه ممکن است به یک صورتسازی رسمی بدل شود که نهتنها کمکی به سیاستگذاری اقتصادی نمیکند، بلکه با انبوهی از عدد و جدول بدون قابلیت ردیابی، فقط صورتمسئله را شلوغتر میکند.
پیش نیازهایی که به نظر شما لازم است که این طرح را به صورت موفق عملیاتی کند تا نتیجه مطلوب پیشبینی شده از آن حاصل شود چیست؟
درواقع، مسأله فقط «حذف» نیست؛ مسأله این است که آیا چیزی جایگزین میشود؟ دادهای دقیقتر؟ تصویری شفافتر؟ یا اینکه فقط یک طبقهبندی عوض میشود بدون اینکه اتفاقی واقعی در باطن رخ دهد. نکته اصلی که باید به آن توجه شود اینکه؛ حذف 4 صفر نه میتواند یکباره اجرا شود و نه بدون پیریزی دقیق، قابل دفاع است، چرا که اجرا بدون مقدمه، این پروژه را به تجربهای نمادین بدل خواهد کرد؛ تجربهای که صرفاً برای ارائه بهعنوان «گزارش عملکرد» و نه برای اثرگذاری در عمل کاربرد دارد. از جمله پیش نیازهای مهم این طرح؛ شفافیت، تنظیم دخل وخرج دولت، کنترل تورم و... است که باید علاوه بر نظام خزانهداری یکپارچه، یا استانداردهای حسابداری و... در حوزههایی مانند بودجهریزی و سیاست مالی، اصلاح زیرساختها و... مورد بررسی دقیق قرار داد. درنتیجه اینکه؛ این فرایند بدون داشتن زیرساختهای لازم، نمیتواند اثر واقعی یا قابل دفاعی داشته باشد و بیشتر شبیه یک صورتسازی عددی باقی میماند. اینکه صرفاً ارقام تغییر کنند یا دستهبندی بودجهریزی جابهجا شود، به خودی خود معنایی ندارد مگر آنکه پشت آن یک سیستم واقعی از دادههای بهروز، حسابرسی دقیق و انضباط مالی وجود داشته باشد. اگر این پایهها فراهم نشده باشند، حصف فقط اسمش میماند؛ نه تغییری در سیاستگذاری ایجاد میکند و نه به تصمیمگیری کمک میکند. ثبات و رفع مشکلات اقتصادی اینگونه نیست که صرفاً با «اعمال یک مدل جدید» نتیجه بهدست بیاید. حذف 4 صفر باید در یک بستر شکل بگیرد که قبلاً برای آن آماده شده باشد و اگر این آمادگی وجود نداشته باشد، نتیجهاش فقط جابهجایی عدده، نه تغییری در واقعیت خواهد بود.
در یک تحلیل کلی با احتساب اینکه چنانچه پیششرطها اجرایی شود، آیا حذف 4 صفر میتواند طرح یا اقدامی مناسب به منظور اصلاح تلقی شود.
در مجموع، نمیتوان حذف 4 صفر را اقدامی بد یا بیپایه دانست، چرا که از منظر فنی و اجرایی، این فرایند میتواند در نظمدهی به حسابوکتابها و سادهسازی عملیات حسابداری دستگاههای اجرایی مؤثر باشد، اما باید در نظر گرفت که این ابزار، بیش از آنکه یک اقدام ساختاری یا راهبردی اقتصادی باشد، یک عملیات حسابداری است؛ با این هدف که بتوان گزارشها و محاسبات مالی را دقیقتر و روانتر انجام داد. با این حال، در شرایط فعلی کشور، اجرای چنین طرحی بهتنهایی نمیتواند مؤثر یا موفق باشد و دلیل اصلی آن، وجود یک تورم شدید و فزاینده است که ساختار اقتصادی را از ریشه دچار اختلال کرده است و تا زمانی که این وضعیت مهار نشود، هیچ صورتسازی مالی نمیتواند واقعیت بحران را پنهان کند. در واقع، اگر این فرایند در یک شرایط باثباتتر اقتصادی اجرا میشد، میتوانست به بهبود شفافیت مالی و کارآمدی گزارشها کمک کند. اما اکنون، با ساختارهای ناسالم و تورم افسارگسیخته، صرفاً اعداد جابهجا میشوند، بدون آنکه تغییری در وضعیت واقعی رخ دهد. نتیجهاش، باز هم نمودارهایی است که فقط ظاهر را اصلاح میکنند، اما در باطن، همان بیماری مزمن ساختار باقی میماند. در این راستا، کار اصلی، و شاید فوریترین اقدامی که باید در اولویت قرار گیرد، کنترل تورم و بازسازی بنیانهای اقتصادی است؛ بعد از آن میتوان به ابزارهایی مثل حذف هم امید بیشتری بست
چه اقداماتی میتواند ضامن اجرای موفقیت این طرح باشد، و به عبارتی چه الگوهایی میتواند عملیاتی کردن حذف 4 صفر در کشور را موفق و مطلوب سازد؟
نکته مهمی که باید در این زمینه مورد توجه قرار بگیرد، این است که حذف 4 صفر از پول ملی، صرفاً یک اقدام داخلی یا ابداع تازه نیست. کشورهایی در منطقه، از جمله ترکیه، پیشتر تجربههایی مشابه را از سر گذراندهاند. اما آنچه باعث شد در برخی از این تجربهها، نتایج مطلوب حاصل نشود، نه خود ابزار، بلکه نبود بسترهای لازم برای اجرای آن بود. در مورد ترکیه، یکی از چالشهای جدی، ناتوانی در اصلاح زیرساختهای اقتصادی و همچنین کاهش نیافتن نرخ تورم بود. اجرای فرایندهای حسابداری بدون همزمانی با تثبیت اقتصاد کلان، منجر به بیاثر شدن آن اقدامات شد. از این رو، ایران میتواند از این تجربهها درس بگیرد. استفاده از مدلهای منطقهای موفق یا حتی نیمهموفق، بهشرط بومیسازی و اجرای گامبهگام، میتواند به اصلاحات ساختاری کمک کند. اما این تنها زمانی ممکن است که مسأله تورم، بهعنوان مانع اصلی پایداری اقتصادی، جدی گرفته شود و در اولویت قرار بگیرد. در حقیقت با نگاهی به کشور ترکیه با روند فزاینده تورم مشاهده میکنیم که ترکیه در اولین باری که اقدام به اجرای این طرح کرد، بدون توجه به اصلاح زیرساختها و بهبود وضعیت تورم با شکستی سنگین و بی حاصل از اجرای حذف صفر از پول ملی خود مواجه شد، اما در دومین بار با اجرای پیش شرطها به ویژه بهبود وضعیت تورم و شاخصهای اصلاح شده اقتصادی توانست از اثرات روانی و ابزاری اقتصادی آن بهرهمند شود و نتایج مطلوب آن را در بخشهای دیگری شاهد باشد.
در حالیکه مذاکراتی در سطح منطقهای و بینالمللی در جریان است، این سوال مطرح میشود که آیا چنین روندهایی میتوانند در موفقیت اجرای حذف 4 صفر مؤثر باشند؟ چرا که با توجه به توضیحات شما، این گمان ایجاد میشود که میتوان با تغییراتی که از توافقات احتمالی حاصل میشود، بتوان امید بیشتری به اجرای موفق حذف 4صفر از پول ملی به دست آورد.
پاسخ صریح به این پرسش، خیر است، چرا که مذاکرات بهتنهایی نمیتوانند تأثیر معناداری بر کارآمدی این اقدام داشته باشند. چون مشکل اصلی، زیرساختهای اقتصادی ناترازی است که طی سالها شکل گرفتهاند و حالا ریشهی اصلی بسیاری از ناکارآمدیها هستند. صرفنظر از نتیجه مذاکرات، چه کوتاهمدت و چه بلندمدت، اگر این ساختارها اصلاح نشوند و تصمیمگیریهای کلان همچنان در همین مسیر پرایراد ادامه پیدا کند، امیدی به اثرگذاری مثبت آن نخواهد بود. البته، در صورت به نتیجه رسیدن مذاکرات، ممکن است در حوزههایی مثل افزایش درآمدهای نفتی یا بهبود ذخایر ارزی، تأثیرات مثبتی بهوجود بیاید. اما اینها نمیتوانند به تنهایی جلوی تورم فزاینده را بگیرند یا ناترازی بودجه را اصلاح کنند. مشکل فعلی، ساختاری و مزمن است و با پول بیشتر یا ارز بیشتر درمان نمیشود. آنچه حیاتی است کنترل کسری بودجه، کاهش خلق نقدینگی و اصلاح سیاستهای مالی است. اگر چنین پایههایی به درستی تنظیم شوند، حذف 4 صفر میتواند به عنوان یک ابزار کمککننده در نظمبخشی مالی نقشآفرین باشد، در غیر این صورت، تجربه ناموفق کشورهایی مثل ترکیه، ممکن است در ایران هم تکرار شود. در نهایت، اگر بخواهیم از اجرای حذف 4 صفر نتیجهای ملموس و مطلوب بگیریم، باید بپذیریم که تجربههای مشابه در همین دولت و دولتهای پیشین بارها تکرار شده اما بینتیجه ماندهاند. این به آن معناست که مشکل در خود ابزار نیست، بلکه در بستریست که این ابزار قرار است در آن بهکار گرفته شود. با نگاهی به نمونههای خارجی، مشخص است که دستیابی به موفقیت در چنین اقداماتی، بسیار دشوار است و نیاز به مدیریتی منسجم، تصمیمگیریهای واقعبینانه در سطح کلان و درک عمیق از رابطه بین تورم و سیاستهای مالی دارد.
اگر مجموعه عوامل اثرگذار اصلاح نشود، حتی در صورت موفقیت نسبی مذاکرات و بهبود درآمدهای نفتی یا ارزی، اجرای حذف 4 صفر نهایتاً چیزی بیش از یک عملیات حسابداری نخواهد بود
چه مدت زمان برای آنچه که شما از آن به عنوان اصلاحات یاد کردید نیاز داریم تا بتوانیم در یک مجموعه منسجم به نتایج از پیش تعریف شده برای موفقیت حذف 4 صفر برسیم؟
در حال حاضر مشکلات بسیاری در این خصوص وجود دارد، هرچند یکی از پیامدهای حذف 4 صفر اثرات روانی آن است که در نظام اقتصادی هر کشوری مشاهده میشود که میتواند تاثیرگذار باشد و این امر با توجه به اینکه نظام اقتصادی ما بیش از مسائل روانی و نه اقتصادی تاثیر میگیرد میتواند مثمرثمر باشد اما، ما با یک دولت بسیار بزرگ، ناترازی شدید میان درآمد و هزینه، تورم فزاینده و نبود اعتماد عمومی نسبت به تصمیمهای اقتصادی مواجهیم. اگر مجموعه عوامل اثرگذار اصلاح نشود، حتی در صورت موفقیت نسبی مذاکرات و بهبود درآمدهای نفتی یا ارزی، اجرای حذف 4 صفر نهایتاً چیزی بیش از یک عملیات حسابداری نخواهد بود؛ بدون آنکه بتواند اثر معناداری بر بهبود واقعی وضعیت معیشتی یا ثبات اقتصادی داشته باشد.
ارسال نظر