| کد مطلب: ۱۰۵۳۲۸۴
لینک کوتاه کپی شد

مدیرمسئول انتشارات ثالث در گفت‌وگو با «آرمان ملی»:

مشکلات صنعت نشر با شعار و دستور حل نمی‌شود

حکایت کاغذ ایرانی همان حکایت خودروی ملی است

در ماه‌ها اخیر، متغیرهای فراوانی روی صنعت نشر تاثیر گذاشته و بازار کتاب نیز مانند بازار سایر اقلام، دستخوش تورم‌های قابل توجهی بوده است. ابتدا می‌خواهم نظر شما را درباره وضعیت این حوزه در آغاز سال جدید بدانم. شرایط را چطور می‌بینید؟
طبیعتا صنعت نشر در دو سه سال اخیر، تحت تاثیر افزایش نرخ ارز و گرانی اقلام مصرفی دچار چالش‌های اقتصادی فراوانی شد؛ که البته به این صنعت و بازار کتاب نیز محدود نبوده است. اما به‌نظر من عامل تاثیرگذار دیگری که علاوه‌بر چالش‌های اقتصادی در عرصه نشر شاهد آن بوده‌ایم، به بی‌ثباتی و تغییر سیاست‌ها و رویکردهای مدیریتی برمی‌گردد. متاسفانه در کشور ما، تغییر رفتار و سیاست‌های مدیران دولتی به قدری محسوس است که انگار تصور می‌کنند این حکومت است که تغییر کرده؛ نه دولت! طوری که تصمیم می‌گیرند همه رویه‌ها و ساختارهای مدیریتی را از نو، مطابق با سلیقه و تفکر خود بنا بگذارند. این مساله در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز رایج است و وضعیت فرهنگ و تصمیمات فرهنگی در هر دولت، نسبت به دولت قبلی با تغییراتی مواجه می‌شود. به این فکر نمی‌کنند که مدیران دولت قبل هم به هرحال در چارچوب قوانین و اهداف کشور عمل کرده و مدیریت‌های جدید نیز باید با اهداف بهبود و پیشبرد آن اهداف و رویکردها پیش بروند. ازجمله مصادیق روشن این تغییر سیاست را می‌توان در برخورد اداره ممیزی با کتاب‌ها مشاهده کرد؛ به‌گونه‌ای که با روی کار آمدن دولتی جدید، انتشار بخش قابل توجهی از کتاب‌هایی که پیش‌تر با مجوز این وزارتخانه منتشر می‌شدند، با مشکل مواجه می‌شود و در نوبت‌چاپ‌های جدید، اعلام وصول نمی‌گیرند؛ چراکه معیارهای ممیزی مطابق با رویکرد و تفکر دولتمردان جدید، تغییر می‌کند.

از جمله مصادیق تغییر سیاست‌ها در دولت سیزدهم، می‌توان به تعطیل شدن طرح‌های فصلی و جایگزین شدن سامانه فروش کتاب، متوقف شدن روند واسپاری مدیریت نمایشگاه کتاب تهران به تشکل‌های صنفی و حتی در شیوه حضور ایران در بازارهای جهانی اشاره کرد. ارزیابی شما از این تغییر رویکردها چیست؟
متاسفانه مدیریت فرهنگی در اغلب دوره‌ها، خود را از دانش و تجربیات اهالی نشر، اتحادیه‌ها و تشکل‌ها بی‌نیاز دانسته است. این در حالی است که ناشران و کتابفروشان با سابقه‌ای در کشور وجود دارند که گرم‌ و سرد روزگار را چشیده‌اند، چندین دهه - بعضا بیش از نیم قرن- در این عرصه فعالیت داشته‌اند و فرهنگی بودن خود را در دوره‌های مختلف اثبات کرده‌اند. اگر تاریخ معاصر را بررسی کنید، می‌بینید که این صنف در اولین دوره مجلس شورای ملی، نماینده داشته‌اند و حتی در پیروزی انقلاب نیز نمی‌توان تاثیر ناشران و کتابفروشان را نادیده گرفت. این مصادیق نشان می‌دهد که فعالان چرخه نشر جزء تاثیرگذارترین اقشار جامعه بوده‌اند؛ اما جای تاسف دارد که در سال‌های اخیر، مدیریت‌ فرهنگی تنها به دایره رویکردهای فکری جناح‌ سیاسی نزد دولت‌های مستقر، محدود شده است؛ آنچنانکه مدیران دولتی تنها با آن دسته از فعالان نشر تعامل دارند که آن‌ها را با مواضع و سیاست‌های خود همسو می‌دانند. این در حالی است که صنعت نشر از ظرفیت‌های چشمگیری در ارتقای شاخص‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی- اقتصادی برخوردار است و توجه عام به این ظرفیت‌ها می‌تواند بسیاری از مشکلات را در جامعه حل کند.

در دولت‌های یازدهم و دوازدهم، گام‌هایی در مسیر ارتقای تعاملات و مشارکت‌های دولت و بدنه اصناف نشر برداشته شد، اما با اتفاقاتی مانند انتصاب کلیه‌ مدیران کمیته‌های برگزارکننده نمایشگاه کتاب از میان اشخاص دولتی، به‌نظر می‌رسد تشکل‌ها کمتر مورد اعتماد مدیریت فرهنگی‌اند.
و در نهایت این جامعه است که بیشترین ضرر و زیان را به ‌لحاظ فرهنگی متقبل می‌شود. وقتی سازوکاری برای انتقال تجربیات بین نسل‌های مختلف و دولت‌ها وجود نداشته باشد، طبیعتا با افزایش هزینه‌ها و کاستی‌هایی در جامعه مواجه خواهیم شد. این یک واقعیت است که نمایشگاه‌های کتاب در اکثر نقاط جهان، توسط اتحادیه‌ها و تشکل‌های صنفی برگزار می‌شود؛ نه دولت‌ها، اما در ایران، این دولت‌ها هستند که به‌عنوان برگزارکننده، سیاست‌ها و سلایق خود را در برگزاری نمایشگاه‌های کتاب اعمال می‌کنند. وقتی اصناف و تشکل‌ها نقشی در برگزاری و سیاست‌گذاری این رویداد نداشته باشند، قطعا معایب و مضرراتی ایجاد می‌شود که اعلام انصراف برخی از مراکز نشر باسابقه از حضور در نمایشگاه، یکی از علائم و مصادیق این ضرر و زیان‌ها است. تداوم این رویکردها، شور و شوق فرهنگی و کتابخوانی را در جامعه کاهش می‌دهد و همان‌طور که گفتم، این جامعه است که در نهایت در این شرایط، متضرر می‌شود. متوقف شدن طرح‌های فصلی (عیدانه، تابستانه، پاییزه و زمستانه کتاب) نیز یکی دیگر از مصادیق نادیده گرفتن نظر و خواست صنف کتابفروشان است؛ طرح‌هایی که برای آنها زحمت کشیده شده بود و موفقیت‌های حائز اهمیتی را برای فضای فرهنگی کشور و نشر به همراه داشت. مدیران فرهنگی در دولت تصمیم گرفتند این طرح‌ها را تعطیل و با سامانه فروش کتاب، جایگزین کنند. آنها معتقدند طرح فروش مجازی کتاب به صورت دائمی، تاثیرات بیشتری بر دسترسی به کتاب و ارتقای فرهنگ کتابخوانی در جامعه دارد؛ درحالی که این‌طور به نظر نمی‌رسد و بررسی میزان موفقیت طرح جدید، به تجزیه و تحلیل‌های شفاف و تخصصی نیاز دارد. ما تا به حال در این سامانه مشارکت نداشته‌ایم و کتابفروشانی که در آن شرکت کرده‌اند باید نظر بدهند.

چه منطقی پشت این تصمیم بود؟
این تفکر وجود داشت که در طرح‌های فصلی، یارانه به کتابفروشان تخصیص می‌یابد و بیشتر باعث حمایت از کتابفروشی‌های خاص می‌شود درحالی که یارانه به خریداران کتاب تخصیص داده می‌شد. البته ما سعی کرده‌ایم خودمان در مقاطع مختلف، تخفیف‌هایی را به مشتریان‌مان بدهیم اما طرح‌های فصلی در قالب یک طرح سراسری، تاثیرات قابل ملاحظه‌ای در ایجاد شور و هیجان در میان کتابخوان‌های سراسر کشور داشت.

گزارش‌های خانه کتاب نشان می‌دهد که قیمت متوسط کتاب در ماه‌های اخیر از 100 هزار تومان نیز فراتر رفته است. این شرایط، چه تاثیری بر روند مراکز نشر داشته و آیا صنعت نشر را مقتصدتر، گزیده‌کار‌تر و حرفه‌ای‌تر کرده است؟
بله. در واقع شرایط اقتصادی تیراژ‌ها را تا حد قابل ملاحظه‌ای واقعی‌ کرده؛ به‌طوری که ناشران با اتکا به امکانات چاپ دیجیتال، توازن بیشتری میان عرضه و تقاضای کتاب ایجاد کرده‌اند و این مساله، یکی از مصادیق حرفه‌ای شدن است. این مساله همچنین به ناشران کمک می‌کند تا در قیمت‌گذاری کتاب‌ها، عملکرد درست‌تری داشته باشند و هزینه‌های روز خود را در قیمت پشت جلد لحاظ کنند. بنابراین اگرچه کاهش تیراژ به خودی خود، می‌تواند یک عامل منفی تلقی شود که افزایش قیمت کتاب و کاهش توان خرید در جامعه از عوامل تاثیرگذار آن به‌شمار می‌آید؛ اما به حرفه‌ای شدن صنعت نشر کمک کرده، اما در شرایط فعلی، بزرگ‌ترین تهدیدی که متوجه ناشران و کتابفروشان است، فعالیت ناشران به اصطلاح کتابساز یا «پخته‌خوار» و عرضه کتاب‌های بی‌کیفیت از طریق سایت‌ها، فروشگاه‌های همیشه تخفیف آنلاین، غرفه‌های مستقر در مترو و... با تخفیف‌های 50 درصد به بالاست.

درباره فعالیت قانونی (مجوزدار) این دست ناشران و تاثیرات آن‌ بر چرخه نشر بیشتر توضیح دهید. به‌نظر می‌رسد چاپ کتاب‌های کپی‌برداری شده و تقلبی، دیگر به جایگزین مطمئنی برای قاچاق کتاب (چاپ بدون مجوز) تبدیل شده است.
متاسفانه بله. فرض کنید نشر ثالث در سال حدود 100 عنوان کتاب جدید چاپ می‌کند که از این میان، تنها چهار یا پنج کتاب در بازار، پرفروش می‌شوند و در بازگشت سرمایه نشر سهم اساسی دارند. سایر ناشران نیز چنین شرایطی دارند؛ آن‌وقت ناشران پخته‌خوار با شناسایی پرفروش‌های سایر ناشران، با کپی‌برداری و جابه‌جا کردن کلمات و جمله‌ها، همین کتاب‌ها را با قیمت پشت جلد به مراتب گران‌تر و اعمال تخفیف‌‌های فریبنده، وارد چرخه فروش می‌کنند. درنظر داشته باشید که بخش اعظم اقتصاد بازار کتاب، متوجه خرید‌ افرادی است که کتابخوان‌های حرفه‌ای نیستند، اما خرید یک یا چند کتاب می‌تواند آنها را به سمت کتابخوانی ترغیب کند. این دسته از مشتریان، عموما اطلاعی از سوابق مراکز نشر، میزان کیفیت کتاب‌ها و توانمندی مترجمان ندارند و تنها تحت تاثیر تخفیف‌های نامتعارف، به جای اینکه کتاب را از ناشران اصلی تهیه کنند، جذب ناشران پخته‌خوار می‌شوند. در این میان؛ هم ناشران اصلی که روی عناوین پرفروش سرمایه‌گذاری کرده‌اند متضرر می‌شوند و هم مخاطبانی که با خواندن نسخه‌های بی‌کیفیت، ممکن از کتاب‌خواندن دلزده شوند و شانس کتابخوان شدن را از دست بدهند.

همان‌طور که اشاره کردید، این طیف از ناشران یا بهتر است بگوییم ناشرنماها، با مجوز و پروانه رسمی فعالیت می‌کنند؛ پس چطور می‌شود با آسیب پخته‌خواری و کتابسازی مقابله کرد؟
قطعا این وظیفه به عهده ارشاد است. من همیشه تاکید می‌کنم که وظیفه اصلی وزارت ارشاد (اداره کتاب) ممیزی کردن کتاب‌ها نیست؛ بلکه فراهم کردن شرایطی است که کتاب‌های سالم و باکیفیت به دست مردم برسد؛ یعنی کتابی که محتوا، زبان، ویراستاری، صفحه‌بندی، کیفیت و... بدون عیب و ایراد باشد. حالا اگر کتاب‌های پرفروش ناشران از سوی ناشران پخته‌خوار، مکررا با دستکاری روی متن اصلی، بدون ویرایش‌های حرفه‌ای و به شکل پرغلط مجوز نشر می‌گیرند و به بازار می‌آیند، چه کسی جز ارشاد می‌تواند مسئول باشد؟ مگر اتحادیه‌ها چقدر می‌توانند با این مساله مقابله کنند؟ اگر در سال‌های اخیر سری به نمایشگاه کتاب زده باشید، حتما دریافته‌اید که این رویداد به جولانگاه ناشران کتابساز و کتاب‌های تقلبی تبدیل شده است.

اجازه بدهید گفت‌وگویمان را با مساله کاغذ به پایان برسانیم؛ اصلی‌ترین مواد مصرفی نشر که قیمت آن از بندی یک میلیون و 500 هزارتومان نیز فراتر رفته است. نظرتان در این‌باره چیست و آیا حمایت از تولید کاغذ ایرانی توانسته از مشکلات بکاهد؟
حکایت کاغذ ایرانی، همان حکایت خودروی ملی است؛ یعنی کیفیت پایین‌تری نسبت به کاغذهای خارجی دارد و از طرف دیگر، تفاوت قیمتی که با نمونه‌های خارجی باکیفیت دارد، چندان مزیت‌ساز نیست. کاغذ داخلی متاسفانه نه کیفیت لازم را دارد و نه جوابگوی نیاز صنعت نشر است؛ بنابراین ما در نشر ثالث از کاغذ ایرانی برای انتشار کتاب‌هامان استفاده نمی‌کنیم. این در حالی است که ما در سال‌های جنگ از کاغذ جنوب (هفت‌تپه) استفاده می‌کردیم و کیفیت آن به‌گونه‌ای بود که آن کتاب‌ها امروز هم بعد از گذشت 40 سال، هنوز کیفیت لازم را دارند. اما به‌روز نشدن خطوط تولید و مستعمل شدن آنها طی چند دهه باعث افت شدید کیفیت شده است. صحبت‌هایی هم که بعضا از مسئولان می‌شنویم که تولیدات داخلی 80 درصد مشکل نشر را حل می‌کند یا ایران صادرکننده کاغذ خواهد شد، عملا با واقعیت بازار نشر متفاوت است. همچنین محدودیت‌های ناشی از تحریم باعث شده تنوع کاغذها در بازار داخلی کم شود و در این شرایط ناشران امکان انتخاب کاغذ مناسب برای انتشار انواع کتاب‌ها را ندارند. این موارد به‌علاوه‌ افزایش هزینه‌های چاپ، صحافی و... باعث شده کنترل کیفیت تولید کتاب تا حدودی از دست ناشران خارج شود و فیزیک کتاب‌ها به دوره‌های پیشین بازگردد. به‌ هر حال مسئولان باید بپذیرند که مشکل صنعت نشر نیز مانند سایر صنایع، با شعار و وعده، و به شکل دستوری حل نمی‌شود و آنچه که باقی می‌ماند، کارنامه دولت‌هاست که مورد قضاوت قرار می‌گیرد.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار