این روزهای اصلاحطلبی و اصولگرایی
آرمان ملي- ياسمين طالقاني: جريان چپ و راست که بعدها به نام اصلاحطلب و اصولگرا شناخته شدند، ميدان سياست ايران را تشکيل ميدهند و هر جرياني که درصدد کسب عنوان جريان سوم راداشت، نتوانست دوامي داشته باشد. دو جريان اصلي سياست در طي سالهاي فعاليت خود با فراز و فرودهايي مواجه بودند اما سعي کردند باقي بمانند مانند اصلاحطلبان که برخي از نيروهايش در چند انتخابات اخير ردصلاحيت شد اما نااميد نشد، چراکه هدفش را اصلاح وضع کشور تعيين کرده بود بنابراين حضور نداشتن در قدرت منجر به حذف آنها نشد. جريان اصولگرا هم بر کرسيهاي دولت و مجلس تکيه زدند اما شکافهاي زيادي طي سالهاي اخير در جريان اصولگرايي ايجاد شد به نحوي که در برخي مواقع رقيب آنها اصلاحطلبان نبودند بلکه جرياني از درون طيف اصولگرا بود. عليرضا علوي تبار تحليلگر مسائل سياسي به قرن نو ميگويد: «جريان راست تندرو گمان ميکند که اهداف درستي را انتخاب کرده و به اصول موجهي پايبند است و بهعلاوه ايران و مسائل آن را نيز خوب ميشناسد. اعتماد به نفس آنها مبتني بر برخورد سادهانگارانه و عوامپسندانه با مسائل است. وضعيت فعلي حاصل خطمشيهايي است که اجرا کردهاند نميخواهند اين واقعيت را بپذيرند.»
انقلابيگري عليه اصولگرايي
جوانگرايي از جنس انقلابيگري ، کساني را به معاونتها و مشاورتها آورد که شايد نسبت کمتري با اصولگرايان در ميدان داشتند. اين انقلابيگري خيلي زود با چالش مواجه شد. کمتر کسي فکر ميکرد محمدباقر قاليباف در صف نخست انتقاد از اين طيف حضور داشته باشد و در 7 تير بگويد: «بنا نيست ما تنبلي کنيم، دهانمان را باز کنيم، هر حرف نپختهاي را به زبان بياوريم و اسم خودمان را بگذاريم انقلابي. به قول حضرت آقا، سوپرانقلابي. بعضيها را نگاه ميکنيم، هرچه نگاه مياندازيم که چه کرده؟ هيچ نکرده. ولي از همه هم طلبکار است. هر کسي هم که يک ديکتهاي نوشته، ممکن است غلطي هم نوشته، ايراد ميگيرد که «آقا چرا يک غلط داري؟.» خب، تو که هيچ غلطي نکردهاي و عمر خودت را تباه کردهاي! حداقل تو حق نداري به اسم انقلاب حرف بزني.» همصدا شدن مخالفان قاليباف از جبهه پايداري گرفته تا اصلاحطلبان در حالي صورت گرفت که مقام معظم رهبري در اظهاراتي از رفتار سوپر انقلابيها انتقاد کرده و درباره اهميت و لزوم انقلابي ماندن گفتند..
بار انتقاد به دولت
تحول ديگر که سبب ضعف جريان اصولگرايي شد به مشي و رويکرد دولت مربوط است. بخش عمده اصولگرايان تصور ميکردند با جلوس رئيسي بر کرسي رياستجمهور بايد منتظر تحقق روياهايشان باشند . از سوي ديگر انتقادات به برخي عملکردها از دولت دامنگير اصولگرايان شده، چراکه نميتوان از سايه حمايت از او بيرون بيايند. اين احتمال نيز وجود دارد که در صورت جديتر شدن مشکلات به ويژه چالشهاي اقتصادي، برخي از اصولگرايان براي جذب رأي مردم، به انتقاد از دولت رئيسي روي آورند. در اين ميان برخي از کارشناسان معتقدند چون هر طيف از اصولگرايان انگيزه جداگانهاي دارد برقراري تفاهم ميان آنان دشوار خواهد بود. ماجرا به اينجا ختم نشد و انتصاب بذرپاش به رياست ديوان محاسبات و عليرضا زاکاني به شهرداري تهران نيز اصطکاکهاي درونجناحي را افزايش داد. کنارگذاشتن حجتا... عبدالملکي از وزارت کار شايد گلدرشتترين نشانه از اختلافات درونگروهي باشد که خود را نمايان کرد. از اين رو به نظر ميرسد که اختلافات موجود در جريان اصولگرايي ميتواند منجر به چندگانههاي متعددي شود. در نهايت محمد علي پورمختار نماينده ادوار مجلس تلويحا از نفوذ نگاه پايداريها سخن ميگويد و تاکيد ميکند: جبهه پايداري، ديدگاه خاص و متفاوتي درباره مديريت کشور دارد که با رويکرد ساير اصولگرايان، همسو نيست و همين تفاوت، زمينهساز اختلاف و سپس انشقاقي ميشود که گستره آن، محدود به مجلس نخواهد بود.
اصلاحطلبان اميدوارند
رويکرد جريان اصلاحات متفاوت است و آنها دچار انشقاق نشدند. دبيرکل حزب کارگزاران ميگويد: اصولاً سياست و جريانات سياسي هيچ وقت تمام نميشوند. جبهه اصلاحات ريشه بسيار قوي دارد و در انقلاب اسلامي هم نقش داشته و در واقع از جريانات ريشهدار است. بر همين اساس هرگز با شکست در انتخابات به پايان نميرسد. حسين مرعشي بيان کرد: مهم اين است که کشور نياز به اصلاحات واقعي دارد و روندهاي مخرب فعلي از جمله روند خروج سرمايه تا تورم و... بايد مثبت شود. اين وظيفه مهمي است که بر دوش همه جبهههاي سياسي و بهطور خاص بر روي شانههاي جبهه اصلاحات قرار دارد. مرعشي مطرح کرد: نميشود کسي بگويد من ايراني هستم و در مقابل آينده ايران مسئوليت دارم و در نظام جمهوري اسلامي مسئوليم و چشمان خود را بر روي مشکلات ميبندم و توجهي هم به جايگاه ايران در منطقه و بينالملل و خروج ايران از بازار بينالمللي نفت ندارم. يک ايراني با قدرت تعقل در امور سياست در ايران نميتواند چشم خود را بر روي واقعيتها امروز ببندد.
ارسال نظر