مذاکرات وین و راهکاری پیش رو
حسن هانیزاده تحلیلگر مسائل بینالملل
مذاکــرات پیرامون بازگشــت به برجام از 8 آذر مجددا از سر گرفته شده اسـت. پذیرش بازگشت به میز مذاکره پس از چند ماه تاخیــر و تعلل از سوی دولت رئیسی در هر حال یک قدم مثبت تلقی میگردد. اما اینکه انتظار داشته باشیم این مذاکرات به سرعت به نتیجه مطلوب برسد شاید نسبت چندانی با واقعیتهای موجود و پیش رو نداشته باشد. همچنان سیاست حکومت جمهوری اسلامی ایران در قبال برنامه هستهای چندان روشن به نظر نمیرسد. در واقع برنامه هستهای ایران از ابتدا یعنی از زمان شروع آن در در اوایل دهه 60 میلادی با ابهامات قابل توجهی روبهرو بوده و اجتماعی در کشور پیرامون اهداف و ساختار آن وجود نداشته است. کارشناسان وقت سازمان برنامه و بودجه کشور بر این باور بودند که این برنامه بلندپروازانه هستهای حکومت پهلوی فقط در صورت داشتن مقاصد غیر اقتصادی میتواند قابل توجیه باشد. برنامهای که قرار بود در سال 2000، بالغ بر 20000 مگاوات یعنی حدودا 20درصد برق مورد نیاز کشور را در افق مدنظر تامین نماید. در سال 1980 نیروگاه دوقلوی بوشهر 2000 مگاوات برق وارد شبکه کشور نماید اما با وقوع انقلاب یکسره برای مدتی کنار گذاشته شد و در سال 1364 بنا به
توجیهاتی متفاوت مجددا از سر گرفته شد. اکنون پس از حدود 60 سال و گذشت 21 سال از افق زمانی آن تنها موفق به راه اندازی یک نیروگاه کمتر از هزار مگاوات با مدیریت و تکنولوژی روسی شده است. نیروگاهی که طبق یکی از گزارشات وزارت نیروی ایران حداقل ده میلیارد هزینه آن شده است. در حالی طبق برآوردها برای ساخت یک نیروگاه هستهای مشابه آن چیزی حدود 2 میلیارد دلار حداکثر باید هزینه میگردید. طبق همان گزارش با اعتبار ده میلیارد دلار امکان ساخت 20 نیروگاه گازی 50 مگاواتی در کشور بدون هزینه های جانبی آن و هزینه فرصتهای از دست رفته برنامه هستهای ایران ممکن بود. با این حال اگر هزینههای برنامه هستهای به این مقدار محدود شده و به هدف موردنظر خود می رسید شاید قابل توجیه بود، اما طبق برآوردهای موجود حدس زده میشود هزینههای برنامه هستهای ایران برای کشور باید چیزی بین یک و نیم تا دو تریلیون دلار ارزیابی نمود. به نظر میرسد ارزیابی اولیه کارشناسان وقت سازمان برنامه و بودجه چندان دور از واقعیت نبوده است. در واقع ریشه سوء تفاهمات موجود قدرتهای خارجی نسبت به برنامه هستهای به همین امر توجیه اقتصادی نداشتن برمیگردد. موضوعی که
مواضع ناهمگون مقامات کشور و ساختار برنامه هستهای آن را هرچه بیشتر به این سوء تفاهمات دامن زده و زمینه ساز رفتن برنامه پرونده هستهای ایران شورای امنیت ، صدور قطعنامههای الزام آور بر پایه بند 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد و برقراری تحریم های بیسابقه بینالمللی، چندجانبه و آمریکایی گردید. توافق برجام راهحل میانهای بود که از طریق مصالحه بین ایران و قدرتهای بزرگ بینالمللی طی مدت 8 سال این اطمینان حاصل شود که برنامه هستهای ایران صرفا یک برنامه صلحآمیز است و هدفهای علمی، پژوهشی و نهایتا اقتصادی دارد. همچنین این توافق در خلأ و بدون توجه سایر موارد مورد اختلاف ایران و جهان خارج صورت نگرفته بود بلکه در مقدمه آن صراحتا اشاره شده است که اجرای کامل برجام به بهبود صلح وثبات منطقه و جهان یاری خواهد رسانید. در واقع پاشنه آشیل برجام همانا به سیاست جدا سازی آن از سایر بحران های امنیتی منطقه خاورمیانه باز میگردد که امنیت و ثبات جهان را مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیر قرار میدهند. مخالفان داخلی و منطقهای اوباما به دلیل نادیده گرفته شدن خواستههای امنیتی آنان در قبال ایران و محدود شدن توافق برجام صرفا به
برنامه هستهای آن را مورد انتقاد قرار داده و ناکافی دانستند و وجهه همت خود را بر به شکست کشاندن آن قرار دادند. میتوان گفت دولت اوباما توافق برجام را نه یک توافق کامل و دائمی بلکه هدفش از توافق ایجاد تاخیر زمانی یک ساله در آنچه نقطه عبور و قرار گرفتن برنامه هستهای ایران در آستانه تولید سلاح هستهای و داشتن زمان کافی برای مقابله با آن بوده است. تلقی طرف ایرانی نیز از مذاکرات هستهای و توافق برجام بنا آنچه نرمش قهرمانه خوانده شد رسیدن به یک توافق موقت و بنا به شرایط اقتصادی دشوار اقتصادی ناشی از تحریمها و گرفتن نفس بوده است، اما مخالفان داخلی برجام و کسانی که هدفهای استراتژیک و نه لزوما اقتصادی از برنامه هستهای داشتند اجرای برجام را در تقابل با امیال خویش یافتند و به مخالفت با اجرای آن پرداختند .حاصل آنکه برجام از همه سو مورد تهاجم قرار گرفت و با خروج ترامپ از آن به محاق رفت.
ارسال نظر