ویرانشهر
سعیده امینزاده داستاننویس
رمان «غار کاملیا» نوشته حمید نامجو بر فرضیه ارتباط مستقیم میان آرمانگرایی و رمانتیسم بنا نهاده شده. نویسنده در مبدأ حرکت شخصیت، ایدهآلیسم را بهعنوان متغیری مستقل درنظر میگیرد که قرار است بر شدت رمانتیسم، بهعنوان متغیری وابسته، تأثیر بگذارد. از اینرو و در ابتدای امر، هیچ وجه رمانتیکی در پرویز، شخصیت کلیدی داستان، دیده نمیشود. او تنها یک مبارز آرمانخواه ترسیم میشود که ایدئولوژی محکمی پشت جزییترین اعمال و رفتارش نهفته است. پرویز حاضر است این توجیه نظری را که به مبارزه وادارش میکند، درهر موقعیت و نزد هرکسی تبیین کند. آرمانگرایی او، هر مکتبی را در خلأ و فارغ از ملزومات زمانی و مکانی تحلیل میکند. به همین خاطر است که فرقی میان جامعه مدرن و سنتی و مسائل ایجابی هر کدام از آنها قائل نمیشود. وقتی در آمریکا زندگی و تحصیل میکند همانقدر به استقرار قوانین و قواعد ایدئولوژیک پایبند است و دیگران را ملزم به رعایت آنها میداند که در جامعهای مانند ایران. برای او تحقق آرمان آنچنان اولویت دارد که دیگر به چگونگی نیل به آن فکر نمیکند. از اینروست که بهراحتی با کولهباری از اسلحه از خرمدشت تا تهران میآید و
تنها به نابودی عناصر فاسد حاکمیت میاندیشد. نقشه راه برای او فاقد اهمیت است. چون هدف، خودش راهِ رسیدن به آن را نشان میدهد.
موقعیتی که بستر وقوع حوادث داستان است نیز به این آرمانخواهی دامن میزند. شخصیتها در اواسط دهه پنجاه و سالهای آخر حکومت پهلوی زندگی میکنند. نارضایتی عمومی از وضعیت موجود، پرویز را بر رسیدن به اهداف مبارزاتیاش مُصرتر میکند. او که ایده برقراری یک اتوپیای بیطبقه را در سر دارد، خود را ملزم به نجات جامعه میبیند. اما پروژه نجات برای او امری کاملا انفرادی است. پرویز مطمئن است که توان عبور از همه موانع را تا رسیدن به مقصد اصلی که ترور چند تن از کلیدیترین عناصر در بدنه حاکمیت است، دارد. نجات معجزهآسای او از مهلکهای که منجر به کشتهشدن همسرش، کاملیا و دخترش میشود نیز به عمق این اطمینان میافزاید.
اما اسباب و لوازم رمانتیسمی که قرار است در سایه این ایدهآلگرایی حاصل شود، در موقعیتی فراهم میآید که با استانداردها و ارزشهای پرویز در تعارض است. کاملیا، زن محبوبش، کسی است که به همان طبقهای تعلق دارد که پرویز درصدد نابودی آن است. او از خانوادهای اشرافی و نزدیک به دربار شاه است. پدرش از پزشکان مورد تفقد حاکمیت است. در یک برخورد تصادفی که به این رمانتیسم رنگ غلیظتری میبخشد، چند تن از جوانانی که خویشاوند کاملیا به شمار میآیند، رفاقت بسیار نزدیکی را با پرویز در زندان برقرار میکنند و همین، زمینه آشنایی و سپس تحکیم رابطهاش با کاملیا را مهیا میکند. پرویز از خانواده کاملیا، از طبقه اجتماعی او، از سبک زندگیشان و اصولا هرآنچه که به مراوداتشان شکل میدهد بیزار است و قراین همگی حاکی از آنند که چیزی جز یک علاقه رمانتیک نمیتواند این دو نفر را بههم پیوند بدهد.
اما ماحصل این فرضیه، تنها اثبات تأثیر ایدهآلگرایی بر پیدایش رمانتیسم و تشدید آن نیست. آنچه علاوه بر این عاید خواننده میشود، نتیجه تراژیکی است که در اوج گرفتن عواطف جنونآمیز، دامن انسانها را میگیرد. آرمانگرایی در آدمهای این داستان درجهای از ناپایداری هیجانی میآفریند که جز با جنگی خشونتآمیز فرونمینشیند. رمانتیسمی که جز با همان ایدهآلخواهی نمیتواند باقی بماند. درنتیجه، همواره چرخه معیوبی از تبادل نقش علتومعلول میان سانتیمانتالیسم و آرمانگرایی برقرار میشود. هرگاه یکی رو به کاهش میگذارد، دیگری طی مکانیسمی جبرانی تشدید میشود تا سطح اولی را بالا ببرد. از همینروست که پرویز و کاملیا راهی محتوم بهسوی فاجعه میسپارند. آنها از این دایره بسته ارتباط میان آرمان و عواطف خلاصی ندارند و همواره میچرخند تاجاییکه ناپایداری به حداکثر میزان ممکن برسد و انفجار را رقم بزند.
اما شاخصترین مؤلفه در موقعیتپردازی این داستان، جامعهای است که رمانتیسم از آن زاده میشود. پرویز فقط یک مثال نوعی از سیستمی است که در یک برهه زمانی حساس همواره سطح هیجانات بیمارگونه آدمها را به حد اعلی میرساند. سیستمی که در آن از دولتمرد گرفته تا شهروند فرودست، همگی از فساد و ناکارآمدیاش آگاهند و درنتیجه هریک از آنها بالقوه قابلیت تبدیل به یک مخالف عاصیِ آرمانخواهِ مسلح را دارند. این همان غاری است که نهتنها کاملیا و پرویز که همه آدمهای شهر قابلیت زیستن در آن را میتوانند داشته باشند.
نام کتاب: غار کاملیا
نویسنده: حمید نامجو
ناشر: نیلوفر
ارسال نظر