اصولگرايان؛ انكار وابستگی برای مردمی شدن!
آرمان ملی- امید کاجیان: هرچند جریان اصولگرا به خوبی میداند پیروزی انتخابات 1400 هدیهای است که به واسطه عدم مشارکت مردم و البته نبود اقبال به جریان اصلاحطلب در نهایت، تمام و کمال به این جریان خواهد رسید، اما آنچه امروز پیداست، نوعی رقابت خودساخته بر سر قدرت در درون محافظهکاران است. رقابت کنونی فقط بیانگر اختلافات درونجریانی اصولگرایان نیست؛ بلکه شکل و شمایل متفاوتتری به خود گرفته است. اسامی مختلفی از این جناح، رسما اعلام کاندیداتوری کردهاند. آخرینش اسدا... بادامچیان بود که روز گذشته بهعنوان دبیر کل حزب مؤتلفه گفت: برای ریاستجمهوری خواهد آمد. البته با توجه به اینکه حزب مؤتلفه در دوره گذشته نیز، مصطفی میرسلیم را به عنوان نامزد حزب معرفی کرد، این حضور پیشبینی میشد. ولی اظهارات دیروز بادامچیان بعد از کاندیداتوری، خطی است که طی روزهای اخیر البته با شدت و حدت بیشتری سایر نامزدهایی که آنها را مرتبط با طیف اصولگرا میشناسیم، دنبال میکنند؛ «انکار وابستگی به اصولگرایی» . برکسی پوشیده نیست که مؤتلفه از قدیمیترین احزاب اصولگراست. حال آنکه بادامچیان در اظهارات انتخاباتیاش از دولتی فراگیر سخن به میان
میآورد؛ دولتی که فقط مربوط به یک طیف یا یک جناح نیست. او درباره شورای وحدت اصولگرایی هم گفته حزب مؤتلفه، تصمیم حزب را دنبال میکند. بادامچیان اگرچه نه باصراحت اما تلاش میکند تصمیمات حزبش را مستقل از جناحی خاص بداند و در این چارچوب میگوید دولت آیندهاش هم دولتی مربوط به یک جناح نیست.
چرا فرار؟
این در حالی است که نگاهی به اقدامات سایر نامزدهای اصولگرا نیز بیانگر تلاش آنها برای جدا کردن خودشان از شورای وحدت و البته جریان اصولگراست. نمونه بارز آن محمد ضرغامی، رئیس سابق سازمان صداوسیماست؛ کسی که سابقه سیاسیاش وابستگی کامل او به محافظهکاران را نشان میدهد. اما حالا او دست رد به نامه آیتا... موحدیکرمانی، رئیس جامعه روحانیت مبارز کشور زده است؛ نامهای که به 10نامزد اصولگرا از جمله ضرغامی نوشته شده بود تا در آن برنامههای خود را معرفی کنند و ضرغامی هم در عوض بهطور رسمی اعلام کرده او به صورت مستقل وارد انتخابات شده و بنای ورود به سازوکارهای مرسوم را ندارد. به عبارتی وی حضور خود را بیارتباط با جناح راست میداند. ضرغامی در گفتوگوهایش «شعار اصلاحطلب اصولگرا دیگه تموم ماجرا» را شعاری درست میداند تا بدینترتیب خود را جدا از هر دوی این جریانات و در صف مردم نشان دهد. سعید محمد، دیگر کاندیدای ریاستجمهوری نیز تلاش دارد خود را شخصی نظامی و فراجناحی معرفی کند که اساسا کاری به جناحبازیها نداشته و متعلق به تمام مردم است. اگر نگاهی به سایر کاندیداهای احتمالی اصولگرا هم بیندازیم، متوجه میشویم اکثر آنها
از مدتها قبل از 1400 تلاش کرده بودند خود را به هرشکلی هم که شده، از جریان اصولگرا جدا کرده یا متفاوت از آن تعریف کنند. نمونهاش محمدباقر قالیباف، که بارها با طرح مسائلی مانند نئواصولگرایی براین نکته تاکید داشته که جریان سابق اصولگرایی با این شیوه راه به جایی نمیبرد و باید تغییرات عمدهای پیدا کند. پرویز فتاح، رئیس بنیاد مستضعفان هم خود را نه اصولگرا، بلکه در تلاش برای احقاق حق مردم مینامد. نشان به آن نشان که در گفتوگوی معروف تلویزیونیاش در خصوص زمینهایی که در اختیار بنیاد مستضعفان است، ولی باقی چهرهها و نهادهای خاص از آن استفاده میکنند و اصطلاحا مجانی صاحب شدند؛ هم به غلامعلی حدادعادل، که به عنوان رئیس شورای ائتلاف اصولگریان معروف است، حمله کرده و ماجرای مدرسه فرهنگ و زمینهایش را پیش کشیده و هم یادی از نهادهای نظامی از جمله سپاه کرده است؛ نکتهای که نشان میداد فتاح هم دوست دارد خود را جدا از این جریانها و نهادها به مردم معرفی کند. علیلاریجانی نیز یکی دیگر از چهرههای اصولگراست که طی این سالها خود را از این جریان رها ساخته و مدتهاست خویش را تافتهای جدا میداند تا حدی که اگر بخواهد با
اصلاحطلبان و لیست امید هم ائتلاف میکند؛ هرچند بعدها زیر آن بزند و گروه و دسته مستقل تشکیل دهد. با آنکه بسیاری از اصولگرایان تمام تلاششان را میکنند تا ابراهیم رئیسی را به عنوان کاندیدای نهایی معرفی کنند، اما نگاهی به بیانیه سال 96 رئیسی برای انتخابات ریاستجمهوری نیز نشان میدهد حتی او هم به وقتش از این جریان جدا میشود. یادمان نرفته که در برخی از پوسترهای تبلیغاتی او، حامیان اصلاحطلب ابراهیم رئیسی درج میشد. او خود را حامی هر دو جریان و گروههای مختلف سیاسی دانست. اصولگرايان سنتي را عمدتا با سه جريان جمعيت ايثارگران، حزب موتلفه اسلامي و جبهه پايداري ميشناسند؛ سه جرياني که البته روزگاري رهبران مذهبي خاص داشتند: مرحوم آيتا... محمد يزدي، آيتا... مهدويکني و آيتا... مصباح يزدي. فقدان این سه چهره ازسویی و وجود شخصیتهایی که خود را فراجناحی میدانند و علم به اینکه جریان اصولگرا در واقعیت درمیان مردم جایگاهی ندارد، همگی عملا باعث شده زمینههای فرار نامزدهای اصولگرایی از این جریان فراهم شود، تاجایی که جریان پایداری، اصولگرایی را مرده میداند. امروز آنچه در جریان اصولگرا میگذرد نه فقط اختلافات درونی
و تشتت داخلی این جناح، بلکه رقابتی است که هریک از نامزدهای انتخابات در مردمی جلوه دادن خویش دارند و همین نمایش مردمی بودن باعث جداکردن خودشان از جریانشان شده است؛ چرا که اعضای جناح محافظهکار هم میدانند اگرچه در نبود مشارکت حداکثری مردم و کاندیداهای دیگر جناحها و تفکرات، قدرت بلامنازع آینده خواهند بود - همانطور که تا امروز هم بخش عمدهای از آن را در اختیار داشته است- اما برای مردمی نشان دادنشان باید کار دیگری بکنند و قطعا این مردمیبودن در پیوست آنها با اصولگرایی نیست؛ این بازی که امروز نامزدهای این جریان نیز در رقابتهای خود نشان میدهند همین است. فرار از اصولگرایی برای نمایش مردمی بودن؛ فراری که اگرچه به نظر نباید برای مردم باورپذیر باشد .
ارسال نظر