| کد مطلب: ۱۰۵۰۱۳۸
لینک کوتاه کپی شد

تنگه هرمز؛ آيا مساله اين است: بستن يا نبستن؟!

مصوبه جديد پارلمان اروپا تحت عنوان به رسميت شناختن سپاه به عنوان گروه تروريستي، سبب شده است نمايندگان مجلس در چند روز اخير بر ضرورت اجرايي شدن طرح بستن تنگه هرمز تاکيد کنند. براي نمونه محمدحسن آصفري، نماينده اراک در مجلس در گفت‌وگو با ايلنا از دنبال کردن طرح‌هايي چندفوريتي براي اعمال محدوديت بر تردد کشتي‌هاي تجاري اروپايي در تنگه هرمز، در صورت عدم عقب‌نشيني پارلمان اروپا سخن رانده است. زهرا شيخي، نماينده اصفهان نيز در توئيتي نوشته، «وقت مماشات نيست. همه کشور‌هاي جهان عوارض عبور از تنگه‌ها را مي‌گيرند. امنيت تنگه هرمز را سپاه مقتدر ايران تامين مي‌کند و اروپا بابت امنيت کشتي‌هايش بايد به سپاه عوارض دهد. جواب سيلي، سيلي است.» با فرض محقق شدن چنين ايده‌اي، پرسش اين است که بستن تنگه هرمز، چه پيامد‌هايي را بر جاي خواهد گذاشت؟ در راستاي پرداختن به اين پرسش‌هاي اساسي، در ابتدا ضروري است به سناريو‌هاي پيش‌رو در صورت اجرايي شدن ايده بستن تنگه هرمز پرداخته شود.

سناريوي خوش‌بينانه

ايده طرفداران تز مسدود کردن يا در حالت حداقلي، اخذ عوارض از کشتي‌هاي در حال عبور از تنگه هرمز در چارچوب سناريوي «تسليم شدن غرب در برابر ايران» بازخواني مي‌شود. استدلال اصلي مطرح‌کنندگان سناريوي حاضر اين است که ايران با کنترل تنگه هرمز، صادرات نفت خام در جهان را کنترل مي‌کند. با اين اقدام عملا منافع آمريکا و متحدانش در سطح منطقه با تهديد حداکثري مواجه مي‌شود. در اثبات اين مسئله نيز بر موارد ذيل انگشت مي‌گذارند: تنگه هرمز از نظر ژئوپليتيکي، استراتژيک‌ترين آبراهه بين‌المللي است. اين تنگه با طول 100 مايل (161 کيلومتر) در باريک‌ترين نقطه عرض به 21 مايل (حدود 34 کيلومتر) محدود مي‌شود. کم عمق بودن تنگه هرمز نيز ديگر ظرفيت ويژه آن براي دست بالاي ايران است. محدود بودن عرض تنگه، به‌گونه‌اي است که در هر لاين کشتيراني تنها در 2 مايل (3. 218 کيلومتر) صورت مي‌گيرد. تنگه هرمز، هلالي شکل و قوس آن رو به شمال است و داخل فلات ايران قرار دارد. ايران بيش‌ترين منطقه ساحلي را با تنگه هرمز دارد و از بيش‌ترين توان مانور فوق‌العاده‌ در اين نقطه استراتژيک برخوردار است. 40 درصد نفت مبادلاتي يعني 15 ميليون و 600 هزار بشکه در روز از طريق نفتکش‌ها از اين تنگه عبور مي‌کنند. کشور‌هاي حوزه خليج فارس شامل، عربستان، عراق، کويت، قطر، بحرين و امارات که حدود 30 درصد نفت جهان را توليد مي‌کنند، 90 درصد صادراتشان از اين تنگه هرمز است. از نگاه طرفداران اين تز، بستن تنگه هرمز مي‌تواند به معناي قطع ورود نفت منطقه خليج فارس به بازار جهاني باشد. اهميت تنگه هرمز به اندازه‌اي است که تمامي تلاش‌ها در دو دهه گذشته براي يافتن مسيري جايگزين براي صادرات نفت و تجارت از اين نقطه، با شکست مواجه شده است. دست آخر طرفداران اين ايده استدلال‌شان اين است که با بستن تنگه هرمز در بازار جهاني نفت اختلالي بزرگ ايجاد خواهد شد و اروپا و آمريکا بايد در انتظار نفت بشکه‌اي 200 دلاري باشند که به معناي وقوع فاجعه بزرگ در اقتصاد آن‌ها خواهد بود. در ارزيابي سناريوي فوق بايد توجه داشت که با وجود واقعي بودن تمامي ابعاد ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک تنگه هرمز براي جامعه جهاني، چنين ايده‌اي منطبق با رويکردي خوش‌بينانه است.

سناريوي واقع‌گرايانه

در مقابل سناريو‌هاي خوش‌بينانه، سناريوي واقع‌بينانه‌اي قابل طرح است. برخلاف سناريو نخست که چنين پنداشته مي‌شود با بستن تنگه هرمز، غربي‌ها دست تسليم را بالا مي‌برند اساس استدلال اين است که چنين رخدادي واکنش شديد جامعه جهاني را در پي خواهد داشت. واکنش‌ها به جنگ منتهي نخواهد شد. بستن تنگه هرمز تنها تهديدي براي غرب نخواهد بود، بلکه شرق عالم (علي‌الخصوص چين) نيز از چنين رخدادي به‌شدت متضرر خواهد شد. 80 درصد از نفت وارداتي به چين، ژاپن و کره از منطقه خليج فارس تأمين مي‌شود که تقريبا تمامي آن از تنگه هرمز عبور مي‌کند. سهم اروپايي‌ها از نفت وارداتي از تنگه هرمز به مراتب محدودتر از کشور‌هاي شرق آسياست. در ايده‌آل‌ترين شرايط مي‌تواند به حدود 25 درصد برسد! نتيجه قطعي اين خواهد بود که بيش از غرب، نياز‌هاي انرژي کشوري همچون چين است که مورد تهديد قرار مي‌گيرد. پرسش حالا اين خواهد بود که چين و ديگر کشور‌هاي شرق در مقابله با بستن تنگه هرمز چه خواهند کرد؟ آيا اين اقدام منجر به ورود آن‌ها به دايره ضديت‌هاي غرب عليه ايران نخواهد شد؟

سناريوي بدبينانه

جامعه جهاني در مقابل بستن تنگه هرمز، به برخورد با ايران براي باز نگه داشتن اين آبراهه بين‌المللي با توسل به قواعد حقوقي رجوع خواهد کرد. اين‌ها پيش‌بيني‌هاي باورمندان به سناريوي بدبينانه است. اساس استدلال آن‌ها اين است که بستن استراتژيک‌ترين آبراهه بين‌المللي اقدامي نيست که جامعه جهاني با فاز مصالحه با آن تعامل کند. اين سناريو را مي‌توان خطرناک‌ترين احتمال براي امنيت منطقه‌اي و جهاني مورد ارزيابي قرار داد. تحقق چنين سناريويي مي‌تواند پيامد‌هاي غيرقابل پيش‌بيني را به‌همراه داشته باشد.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار