آرمان ملي: مديرکل مشاوره و امور روانشناختي سازمان بهزيستي کشور روز جمعه 27آبان، اعلام کرد تعداد تماسهاي تلفني با سامانه مشاوره افزايش پيدا کرده و اکثر اين تماسها متعلق به دانشآموزان و دانشجويان بوده و از ميان آنها هم اکثرشان زنان و دختران بودند که يکسري اختلالات و مشکلاتي نظير اختلالات اضطرابي، افسردگي و دو قطبي و در حوزه مربوط به مشکلات، عمدتا مسائل معطوف به خانواده، به گفته آنها داشتهاند.مسئولان در اعلام اختلالات رواني دانشآموزان و دانشجويان، به اين موضوع اشاره نکردهاند که دانشگاهها و مدارس هم در سطوحي که واکنش آنها را در پي داشته، به اماکني براي بيان مطالباتي بدل شدند که بعد از اتفاقات اخير زمينه ديگري براي بروز پيدا کرده بود. از طرفي، در جريان اعتراضات ، هم زنان و هم مردان حضور داشتند. اما در ادامه اظهارات مسئولان مشاور بهزيستي، وزير آموزش و پرورش هم روز گذشته در خبري اعلام کرد: مراکز مشاوره روي دانشآموزاني که نظم محيط را به هم ريختهاند، کار ميکنند. يوسف نوري از عبارت بهطور طبيعي استفاده کرده و گفته است کساني که بهطور طبيعي نظم محيط مدرسه را به هم ريختند و اشاره نکرده که تفاوت به هم ريختن نظم مدرسه بهطور طبيعي و غير طبيعي چيست و از دوستان خود ياد کرده که در مراکز مشاوره کار ميکنند و آن زمينههايي که وجود دارد (به زمينهها اشاره نکرده) را تشخيص ميدهند و به گفته او، با روشهاي مشاورهاي و روانشناسي به دانشآموزان کمک کنند. همه اين مسائل مطرح ميشوند و اين سوال پيش ميآيد که اگر دانشآموزان و دانشجويان، اعتراضاتشان پررنگتر ديده شده و حتي دانشآموزان براي اولين بار به اين صورت ديده شدهاند، دليلش اين اختلالاتي است که اين مسئولان ميگويند و اينکه اگر هم بر فرض، اختلالاتي وجود داشته باشد و روح و روان اين افراد به صورت ناگهاني و در هفتاد روز گذشته دچار اختلال شده باشد، مسبب آن چيست و اگر بر فرض صحبت مقامات درست باشد، اين افراد در چه فضايي زندگي کردهاند که اختلالات رواني پيدا کردهاند؟ الهه شعباني، روانشناس باليني و مديرعامل موسسه احياي ارزشهاست که به صورت مردمي و رايگان خدمات مشاوره و بهداشتي و درماني به شهروندان ارائه ميکند. او ميگويد که ما روانشناسها اساسا به حضور افرادي در جايگاههايي مثل رياست سازمان نظام روانشناسي، نقد داريم و داستانش بماند و اين اظهاراتي که وزير آموزش و پرورش هم ارائه کردهاند براي ما بيشتر شبيه طنز است و ما وقتي ميخوانيم تنها ابراز تاسف ميکنيم و سر تکان ميدهيم که تحليل برخي مسئولان در اين سطح است! او معتقد است تقليل مطالبات دانشآموزان به اختلالات رواني، کار مديريتهاي بسته است.
هسته اصلي مشکل
خانم شعباني، ميگويد اينکه مطالبات اين نسل و اساسا مطالبات مردم را به اختلالات روانشناختي تقليل دهيم کاري است که خيلي از کساني که ميخواهند نبينند و نشنوند و ما اساسا طريقي در روانشناسي داريم که ميگويد کسي که مراجعه ميکند به روانشناس معمولا کمترين مساله را دارد و اطرافياني که اين انگ را به او ميزنند که تو اختلال داري آنها خودشان هسته اصلي مشکل هستند و يک جورهايي براي اينکه مشکل را نبينند و فرافکني ميکنند، آن فرد را با اين برچسب اختلال رواني قرباني ميکنند و نميخواهند که صدايش را بشنوند يا مسالهاش را ببينند. اينها در سطح خرد و در سطح فرد است. در سطح کلان هم همين طور است. اين روانشناس باليني، ميگويد که متأسفانه اين گفتماني است که برخي جديدا پيدا کردهاند (شايد پيش از اين نبود يا کمرنگتر بود) با بچهها و جوانان ما اين برخورد ميکنند و براي ما که در حوزه روانشناسي کار ميکنيم، بيشتر تاسفآور است که ميخواهند اعتراضات و مطالبات را به اختلالات رواني تقليل دهند.
مردم مضطربند
به گفته خانم شعباني، اعتراضاتي که در حال وقوع هستند، مطمئنا ريشههاي مختلفي دارند و اينها هيجانهاي طبيعي يک انسان است؛ ما اصلا هيجان بد يا خوب نداريم؛ ما نميتوانيم بگوييم که غم بد است، شادي خوب است. ما هيجان کارآمد و ناکارآمد داريم. او در توضيح هيجانهاي کارآمد و ناکارآمد، ميگويد: به اين معنا که هيجان بايد بر شما کارکرد داشته باشد و در زمينه و شرايطي که هيجان فرد وجود دارد، به او کمک کند و برايش پيش رونده باشد؛ من زماني دچار غم يا اضطراب ميشوم و اينها نشانههايي از اين است که چيزي درست سر جاي خودش نيست و يک جاي کار ميلنگد و غم و اضطراب من هشدار و آلارم روان من به من است براي ايجاد تغيير و براي اينکه بتوانم حالم را خوب کنم. اين روانشناس باليني ادامه ميدهد که اگر مردم ما مضطربند به اين خاطر است که يک چيزي درست نيست. يک اتفاقي در بيرون از آنهاست و امنيت رواني آنها را مختل کرده، اين هيجانها را تجربه ميکنند و حالا برونريزي آن ميتواند به شيوههاي مختلف باشد. پس به هيچ عنوان نميتوانيم بگوييم که اينها چون اختلال دارند اين کار را ميکنند؛ اولا که اسمش اختلال نيست اسمش يکسري هيجان است؛ هيجانهايي که روان جمعي جامعه ما دارد بروز ميدهد چون امنيت رواني ما تهديد شده و چون تهديد شدهايم، داريم واکنش کارآمد و درست نشان ميدهيم. او اين واکنشها را کاملا طبيعي ميداند و ميگويد اگر قرار است بگوييم چيزي غير طبيعي است و اگر قرار است بگوييم اختلالي وجود دارد، اختلال در جاي ديگري است؛ آن چيزي که مختل و غير طبيعي است چيز ديگري است. هيجانهاي مردم ما و چيزي که دارد اتفاق ميافتد، طبيعي است و يک واکنش طبيعي به يک اتفاق غيرطبيعي است.