| کد مطلب: ۱۰۴۱۶۹۲
لینک کوتاه کپی شد

هادی امینی به بهانه انتشار چاپ سوم «آتش و خون»؛

فانتزی از دشوارترین ژانرها برای ترجمه است

آرمان ملی- بیتا ناصر: ژانر فانتزی در سال‌های اخیر، بخش قابل توجهی از مارکت سینما و البته درآمدزایی نشر جهان را به خود اختصاص داده و مجموعه‌هایی نظیر «ارباب حلقه‌ها»، «هری پاتر»، «بازی‌های گرسنگی» و «بازی تاج و تخت» از شناخته‌ترین آثار فانتزی در جهان به شمار می‌آیند. درباره خصوصیت‌ها و ملاحظات ترجمه از این ژانر، با هادی امینی، مترجم آثار فانتزی که اخیرا نیز چاپ سوم ترجمه او از رمان «آتش و خون» با نشر چترنگ به بازار آمده، گفت‌وگویی داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

شما سال‌هاست در حوزه ترجمه فعاليت داريد و آثار متعددي با ترجمه شما منتشر شده است. از مهم‌ترين مسائلي که در اين سال‌ها با آن مواجه بوده‌ايد، بگوييد.

کمبود درآمد حاصل از اين کار شايد بزرگ‌ترين دلخوري مترجمان، دست‌کم براي خود من باشد. اجبار براي داشتن شغل ديگري و انجام ترجمه در اوقات فراغت رضايت‌بخش نيست. نکته ديگر کم‌توجهي عده زيادي از مخاطبان به کيفيت و نام مترجم است. اين موضوع در خصوص کتاب‌هايي که با چندين ترجمه همزمان وارد بازار شده‌اند به‌شدت مشاهده مي‌شود و خوانندگان کمي علاوه بر عنوان و نام نويسنده، به نام مترجم نيز در زمان خريد کتاب اهميت مي‌دهند؛ در صورتي که مترجم نيز به اندازه نويسنده در کيفيت اثر نقش خواهد داشت. کم‌مهري برخي ناشران به مترجم و کيفيت کار مترجم هم باعث مي‌شود تفاوت و تمايز بين مترجم خوب و باتجربه و مترجم کم‌تجربه‌تر از بين برود.

شما تجربه ترجمه در حوزه ادبيات فانتزي را داريد. مهم‌ترين ويژگي‌هاي اين ژانر چيست؟

ژانر فانتزي به نظر من جزء دشوارترين ژانرهاي ترجمه است و در عين ناباوري خود من، بيشترين مخاطب را در بين خوانندگان و به ويژه قشر نوجوان دارد. وجود موجودات خيالي و عجيب و غريب با اسامي نامأنوس و اغلب برخاسته از فرهنگ بومي نويسنده مشکلات خاص خود را براي مترجم به دنبال دارد. غالباً آثار فانتزي به نوعي حال و هواي تاريخي دارند و زبان و گفتار متفاوتي را مي‌طلبند که با زبان و ادبيات امروز ما متفاوت است. همچنين آثار فانتزي نيازمند فضاسازي و توصيف مفصل محيط است که باز انتقال اين فضا از زبان مبدأ به مقصد بايد با ظرافت خاصي انجام شود که با پرهيز از پرگويي، به زيبايي تجسم خواننده را در مسير صحيح هدايت کند. آخرين نکته‌اي که اکنون به ذهن من مي‌رسد هم نوع تعاملات خيالي در ژانر فانتزي بين شخصيت‌هاست که در بيشتر اوقات با چاشني جادو يا امور ماوراطبيعي همراه است و به دليل ملموس نبودن و غيرمادي بودن، کار را سخت خواهد کرد. داستان‌هاي فانتزي معمولاً بسيار هم طولاني هستند که مي‌تواند مترجم را خسته کند. براي خود من انتقال صحيح و ساده داستان با حفظ رواني و فضا به خواننده بزرگ‌ترين دغدغه در زمان ترجمه آثار فانتزي است. تعدد شخصيت و مکان و رويدادها نيز از ويژگي‌هاي اصلي داستان فانتزي است که همزمان نقطه قوت و جذابيت اثر در چشم خواننده و دشواري اصلي ترجمه است. در ترجمه هم مثل نويسندگي، شخصيت‌سازي اهميت زيادي دارد، چون انتقال شخصيت‌سازي نويسنده به صورت بومي در فرهنگ مقصد مهم است. شخصيت‌هاي داستان نبايد همگي شبيه هم باشند و پيشينه هر کدام بايد در گفتار شخصيت نمود پيدا کند. فضاسازي هم مي‌تواند جزء کارهاي دشوار ترجمه باشد، چون انتقال صحيح و بي‌نقص آن همزمان با جلوگيري از طولاني‌شدن و خستگي خواننده، نيازمند ظرافت زيادي است. رمان‌هاي فانتزي هم اغلب تصويرگر صحنه‌هاي جنگ و درگيري است که باز هم انتقال صحيح و مختصر و مفيد و در عين حال جذاب اين صحنه به زبان مبدأ، نقشي کليدي در کيفيت ترجمه دارد. با توجه به سه موضوع کليدي فوق، رمان‌هاي فانتزي که به‌وفور همه موارد را دارند، طبيعتا دشواري ترجمه را دوچندان مي‌کند.

در دهه‌هاي گذشته آثار شاخص بسياري در ادبيات فانتزي مورد اقتباس سينمايي قرار گرفته‌اند. به نظر شما اصلي‌ترين دلايل استقبال جهاني از آثار خلق شده در اين ژانر چيست؟

آثار فانتزي محدوديتي در خلق عناصر و صحنه‌ها ندارند و مي‌توانند ذهن خواننده را به دنيايي ببرند که تنها محدوديتش، تخيل بشر است. خواننده در حين خواندن اثر فانتزي مي‌تواند زندگي روزمره دنيا را به کلي پشت‌سر گذاشته و خود را در دنيايي ببيند که عاري از هر قيد و بندها و دغدغه‌هاي زندگي روزمره است. از سوي ديگر به دليل گسترش انواع رسانه‌هاي تصويري، مي‌توان گفت دوران مراجعه به رمان براي يادگيري افکار فلسفي يا آشنايي با گوشه و کنار دنيا يا فرهنگ‌هاي مختلف گذشته است. امروزه به‌راحتي مي‌توان چکيده فلسفه فلان فيلسوف بزرگ را در اينترنت خواند، مي‌توان بهترين تصاوير هر نقطه از دنيا را در شبکه‌هاي مجازي ديد و مي‌توان با فرهنگ‌هاي مختلف دنيا از طريق فيلم و حتي سفر آشنا شد. اما اين دنياي فانتزي است که هيچ معادل بيروني غير از رمان‌ها و اقتباس‌هاي سينمايي ندارد.

در سال‌هــــاي گذشتــــه نويسندگان داخلي نيز در اين زمينه طبع‌آزمايي‌هايي داشته‌اند که آنچنان مورد توجه قرار نگرفت. دليل اين مساله را چه مي‌دانيد؟ آيا مي‌توان به آينده نويسندگان فعال در اين حوزه اميدوار بود؟

متأسفانه نويسندگان معاصر ايراني چندان مورد حمايت عمومي قرار نگرفته‌اند. البته که تاليف اثر فانتزي نيز مشکلاتي فراتر از رمان‌هاي رئال يا ساير ژانرها دارد. از سوي ديگر هم آثار فانتزي مطرح دنيا با قدرت وارد عرصه کتاب و سينما شده و توقعات نه فقط خواننده ايراني، بلکه خوانندگان سرتاسر دنيا بالا برده‌اند.

به تازگي چاپ سوم کتاب «آتش و خون» نوشته جورج. آر. آر. مارتين، با ترجمه شما از سوي نشر چترنگ راهي بازار کتاب شد. کمي درباره شخصيت‌سازي، صحنه‌سازي و فضايي که مخاطب در خوانش کتاب با آن مواجه مي‌شود، توضيح دهيد.

آتش و خون تاريخ خاندان تارگرين و سرزمين وستروس را بيان مي‌کند تا مقدمه‌اي باشد براي مجموعه اصلي «بازي تاج و تخت.» اين کتاب خواننده را با وقايع پيش از بازي تاج و تخت آشنا مي‌کند تا درک فضاي مجموعه عظيم نغمه‌اي از آتش و يخ براي خواننده يا بيننده اقتباس تصويري آن ساده‌تر باشد. لحن کتاب تاريخ‌گونه و روايت سوم‌شخص است، از توضيح جزئيات پرهيز و فقط وقايع را روايت مي‌کند. رويدادهايي از جمله جنگ‌ها و درگيري‌ها، به قدرت رسيدن‌ها و سقوط‌ها، ازدواج‌ها و مرگ‌ها و زاد و ولدها.

ترجمه در حوزه ادبيات فانتزي چه چالش‌هايي براي شما به‌همراه داشت؟

حوزه فانتزي در بين ژانرهاي متداول بازار کتاب بسيار محبوب و پرطرفدار است. انتخاب اثر از نويسنده‌اي که بدون شک جزء برترين‌هاي اين ژانر در دوران معاصر است، در کنار مزاياي خود، ريسک عدم پذيرش از سوي خواننده را هم به‌همراه داشت؛ به ويژه که اقتباس سينمايي اثر نيز بسيار پربيننده باشد. ژانر فانتزي هم همان طور که قبلا گفته شد، چالش‌هاي خاص خود را دارد. از سوي ديگر طبق تجربه شخصي، خوانندگان اين ژانر به‌شدت آثار اين حوزه را دنبال کرده و به نقد و بررسي اين آثار مي‌پردازند، موضوعي که در ژانرهاي ديگر چندان ملموس نيست. در مجموع به نظر من ترجمه اين ژانر و به ويژه کتاب آتش و خون مانند شمشير دولبه‌اي بود که مي‌توانست حتي پاياني بر کار ترجمه من باشد. اما خوشبختانه و البته با همياري گروه بسيار حرفه‌اي و قوي نشر چترنگ، نتيجه قابل‌قبولي داشت.

فعاليت و ظهور مترجماني که مهارت کافي در ويرايش، نگارش و دستور زبان فارسي‌ را ندارند، همواره به عنوان يکي از دغدغه‌هاي اساسي از سوي نويسندگان و مترجمان پيشکسوت مطرح بوده است. عدم مهارت‌هاي کافي و تجربه مترجمان تا چه ميزان مي‌تواند در زبان مقصد آسيب‌زا باشد؟

به نظر من اولين آسيب ناشي از ترجمه غلط، بي‌اعتمادي خوانندگان به آثار ترجمه‌اي در کشور است که موجب خواهد شد ادبيات جهان، به تدريج از بازار کتاب حذف شود. اما ترجمه اشتباه و نامناسب، مي‌تواند منجر به رواج و استفاده کلمات و معادل‌هاي نادرست در زبان مقصد شود. اگر مترجمي موفق نشود معادل‌هاي صحيح و اصيل و متناسب براي کلمات بيابد و به استفاده از کلمه‌ها و اصطلاحات به قول معروف دم‌دستي قناعت کند، خود به خود باعث رواج اين نوع واژگان و از سوي ديگر کمرنگ شدن واژگان فارسي اصيل مي‌شود. اين موضوع در ساختار جملات نمود بيشتري پيدا مي‌کند. متأسفانه عدم موفقيت در به کارگيري ساختارهاي درست و اصولي زبان فارسي به تناسب دستور زبان بين زبان مبدا و مقصد که اغلب تناظر يک به يکي هم ندارند، به‌شدت بر فرهنگ گفتاري و نوشتاري جامعه اثرگذار بوده و مي‌تواند آن را به مسير ديگري هدايت کند.

علاوه ‌ّبر مسلط بودن به زبان‌هاي خارجي، چه مهارت‌ و ملاحظاتي را براي ترجمه درست از سوي مترجمان لازم مي‌دانيد؟

من معتقدم تسلط مترجم بر زبان مقصد بيش از تسلط بر زبان مبدا اهميت دارد. هر مترجمي قطعا در حين کار با لغات ناشناخته يا اصطلاحات جديدي مواجه مي‌شود. يافتن معناي اين واژه يا اصطلاح با وجود دسترسي به اينترنت و لغت‌نامه‌هاي دوزبانه کار غيرممکني نيست، اما هنر مترجم در اين است که از بين معاني بعضاً چندگانه، يک واژه يا اصطلاح از زبان مبدأ بتواند بهترين و شايسته‌ترين معادل فارسي را بيابد که همخواني بهتري نيز با حال و هواي متن اصلي داشته باشد. در درجه دوم اولويت نيز آشنايي با فرهنگ زبان مبدأ به‌همراه ژانر کتاب اهميت بسزايي دارد. در هر فرهنگي، عباراتي وجود دارد که بسته به شرايط معاني متفاوتي از معناي ظاهري خواهند داشت و ترجمه صحيح اين‌گونه عبارات نيازمند آشنايي با فرهنگ مبدأ است. ژانر کتاب نيز طبيعتا دايره واژگان کتاب را مشخص مي‌کند. به‌طور مثال رمان علمي تخيلي که درباره فضا و فضانوردي باشد، قطعاً مملو از لغات مرتبط با علم نجوم، فيزيک و احياناً ساير مسائل فني خواهد بود. مترجم براي انتقال هرچه بهتر موضوع به زبان مقصد، بايد تسلط کافي به زبان فني مرتبط با موضوع را داشته باشد تا از عهده‌ کار بربيايد. در غير اين صورت بدون درک معني تخصصي واژه‌ها، داستان ترجمه شده انسجام کافي را از دست خواهد داد. به‌طور مثال واژه TRUCK در انگليسي به معني خودروي باري است که هم کاميون و هم وانت را شامل مي‌شود. در يکي از رمان‌هاي ترجمه ژانر تريلر، قهرمان منفي داستان دائماً براي جابه‌جايي و حتي تعقيب و گريز در سطح شهر، از کاميون استفاده مي‌کرد که منطقي نيست. به نظر مي‌رسد مترجم محترم اثر، واژه فوق را بدون درنظر گرفتن شرايط داستاني، فقط با معادل‌يابي ساده به کاميون ترجمه کرده بود.

مطالعه مترجم در آثار زبان مبدا و مقصد تا چه ميزان بر رواني متن ترجمه تاثيرگذار است؟

باز هم تأکيد من بر اين است که آشنايي با زبان مقصد اهميت بيشتري دارد تا تسلط بر زبان مبدا. درک معني عبارات و اصطلاحات زبان مبدا، با استفاده از اينترنت يا لغت‌نامه امکانپذير است، اما يافتن بهترين ساختار جمله‌بندي با بهترين معادل‌ها چيزي نيست که از طريق تحقيق اينترنتي يا لغت‌نامه عملي شود. بنابراين مترجم خوب بهتر است علاوه بر خواندن داستان‌هاي مختلف از زبان مبدا کار خود، دائما آثار ساير مترجمان را نيز مطالعه و دنبال کند تا تسلط خود بر زبان مقصد را نيز حفظ کرده و دانش خود را به روز کند. من هميشه از خواندن آثار مترجمان ديگر لذت برده و سعي مي‌کنم در کتاب‌هاي ساير دوستان مترجم به دنبال معادل‌هاي زيبا و مناسب و ساختارهاي قوي بگردم.

ترجمه اغلب به عنوان شغلي پردرآمد در همه کشورها مطرح است. اين در حالي ا‌ست که ترجمه در کشور ما، بيشتر يک کار دلي‌ست و درآمد آنچناني براي مترجم ندارد. تحليل شما دراين‌باره چيست؟

بله. اصولا حوزه کتاب در کشور ما حوزه چندان پردرآمدي نيست؛ نويسندگي و ترجمه هم در اين بين با درنظرگرفتن حجم کار، به نظر من بدترين وضعيت را دارد. اغلب دستمزد ترجمه و البته تأليف در ايران به صورت درصدي از بهاي پشت جلد به مترجم يا مؤلف پرداخت مي‌شود. در شرايطي که تيراژ کتاب‌ها به ندرت به عدد 500 رسيده و معمولا چاپ دوم همين تيراژ هم بعد از دو يا سه سال پس از چاپ اول رخ مي‌دهد، توقع درآمد از چنين شغلي اشتباه است. با يک حساب سرانگشتي هم مشخص مي‌شود که ترجمه کتاب درآمد کافي ندارد. در نظر داشته باشيد ترجمه يک کتاب متوسط پانصد صفحه‌اي در حالت عادي حدود دو ماه کار مستمر ترجمه نياز دارد. چند درصد از قيمت پشت جلد پانصد جلد يک کتاب، مي‌تواند درآمد مکفي دو ماه يک فرد باشد؟

با توجه به تجربه شخصي‌تان در اين حوزه، آيا ترجمه براي شما درآمدزا و داراي صرفه‌اقتصادي است؟

قطعاً خير. همان‌طور که گفتم تا زماني که موضوع فروش کتاب در کشور ما حل نشود و کتاب‌ها با تيراژهاي پانصد نسخه‌اي روانه بازار شوند، اين شغل صرفه اقتصادي ندارد. در نتيجه من مجبور مي‌شوم شغل ديگري براي گذران زندگي داشته باشم و ترجمه را در اوقات فراغت انجام دهم که طبيعتا کميت و کيفيت دلخواهم را نخواهد داشت.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار