طبیعت را به کودکان بسپارید
هادی حسینینژاد روزنامهنگار
مراکز نشر که مبتنی بر تعاریف صنعتی، تولیدکنندگان کتاب به حساب میآیند، در دورههای مختلف از انواع حمایتها بهرهمند بودهاند؛ از دریافت تسهیلات بانکی در مقاطعی گرفته تا بهرهمندی از سهمیه کاغذ با بهای دولتی، خریدهای حمایتی وزارت ارشاد و همچنین در اختیار داشتن امکان فروش مستقیم با حضور در نمایشگاههای کتاب تهران و سایر نمایشگاهها. بهزعم بسیاری از کارشناسان، این شیوه حمایتی در طول چهار دهه، زمینه تضعیف سرشاخههای زنجیره نشر؛ یعنی شبکههای توزیع و کتابفروشیها را ایجاد کرده است. با این نگاه، مدیران فرهنگی در دولت یازدهم تصمیم گرفتند در مقابل حمایتهایی که از مراکز نشر در جریان بوده و است، از کتابفروشیها و به تبع آنها، شبکههای توزیع کتاب نیز حمایت کنند. طرحهای فصلی کتاب با همین رویکرد، در سال 1394 با طرحی به نام «کتابفروشی به وسعت ایران» کلید خورد و در ادامه به شکل فصلی و با عناوین «عیدانه»، «تابستانه»، «پاییزه» و «زمستانه» به حیات خود ادامه داد تا اینکه در دولت جدید، طرحهای فصلی با رأی و تصمیم معاونت امورفرهنگی وزارت ارشاد و مشخصا، مدیریت موسسه خانهکتاب (مجری طرحها)، پس از برگزاری پاییزه 1400 که نوزدهمین دوره طرحهای فصلی بهشمار میآمد، متوقف ماند تا جای خود را به سامانه حمایتی خرید کتاب بدهد؛ سامانهای که نمونهای کوچکتر از نمایشگاه مجازی کتاب است، با این تفاوت که کتابهای خریداری شده از سوی مخاطبان از طریق سامانه، با انتخاب او از طریق یکی از کتابفروشیهای عضو سامانه تامین میشود. علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب چندی قبل در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها (ایکنا) دلیل جایگزین کردن سامانه خرید از کتابفروشیها را، وجود برخی نقایص در ماهیت طرحهای فصلی عنوان کرده و مشخصا روی یکی از آنها دست گذاشته است: نبود کتابفروشی در برخی از شهرهای کشور! به گفته او، اینکه برخی از شهرها نمایندهای برای حضور در طرحهای فصلی نداشتند، منجر به این مساله میشد که مردم آن شهرها از یارانه تعریف شده، محروم بمانند و حالا با راهاندازی سامانه خرید از کتابفروشیها، این امکان برای همه مهیاست. اما به نظر میرسد در فرایند تصمیمگیری و اجرایی کردن این سامانه، چند نکته اساسی از نگاه مسئولان، مغفول مانده است. نخست اینکه؛ طرحهای فصلی، اساسا با رویکرد حمایت از کتابفروشیها شکل گرفت. درست است که یارانه در نهایت از سبد خرید مخاطبان کتاب حمایت میکرد، اما محل خرید و فروش، کتابفروشیها بودند (رویکردی که در سامانه جدید نیز مطمح نظر قرار داشته است). بنابراین؛ طرح مساله محرومیت مردم از یارانه طرحهای فصلی، مسالهای علیالسویه است. مضاف براینکه اگر نگرانی اصلی، بهرهمندی تمام جامعه به یارانه کتاب باشد، مگر در نمایشگاههای مجازی این نیاز برآورده نمیشود؟ از این گذشته؛ طبیعتا یکی از کارکردهای طرحهای فصلی (در کنار تسهیلات دیگر) میتوانست، تشویق علاقهمندان به تاسیس کتابفروشی در مناطق محروم باشد. بنابراین، ایراد نبود کتابفروشی در برخی شهرها را نمیشود به پای طرحهای فصلی نوشت؛ کمااینکه سامانه تازه تعریف شده نیز قرار نیست این نقیصه را بهبود بخشد؛ بلکه در بهترین حالت، موجب تقویت کتابفروشیهایی میشود که در مجاورت شهرها و استانهای محل سکونت خریداران فعالیت دارند و چه بسا برآورده ساختن نیاز آنها از این طریق، روی توجیهپذیری تاسیس کتابفروشی در آن مناطق نیز تاثیر منفی بگذارد. اما نکته دومی که از چشم مدیران جدید مغفول مانده، کارکرد جشنوارهای طرحهای فصلی است که در سامانه آنلاین جدید، خبری از آن نیست. اگر گردانندگان این سامانه، نگاهی به آرا و اظهارات کتابفروشان در سنوات گذشته بیندازند، میبینند که اصلیترین عامل موفقیت طرحهای فصلی از منظر آنها، همین رویکرد جشنوارهای آن بود که به یاری اطلاعرسانیهای رسانهای، نصب پوستر و بنر و برنامههای تعبیه شده از سوی خود کتابفروشان، زمینه آشتیکنان مردم با کتابفروشیها را فراهم میکرد. مساله اصلی که نسبت به آن بیتوجهی میشود؛ فاصلهگرفتن مردم از محیط کتابفروشیهاست که حالا سامانه جدید، با ارائه خدمات آنلاین، اساسا مخاطب را از آن بیبهره و دور میکند. حتی اگر به بار مالی طرحهای فصلی نیز توجهی کنیم، میبینیم که در بهترین حالت، سهم میانگین کتابفروشیهای عضو از مرز 5- 6 میلیون تومان فراتر نمیرفت. طبیعی است که رضایت کتابفروشان از طرحهای فصلی، افزودن چند میلیون به فروش هفتگی خود نبود زیرا این آورده ناچیز، دربرابر هزینههای بالای اداره کتابفروشی، رقمی قابل توجهی بهحساب نمیآید. آنها از کارکرد جشنوارهای طرحها استقبال میکردند؛ زیرا زمینه تعامل آنها با جامعه کتابخوان را فراهم میکرد و میتوانست به پایداری اقتصاد کتابفروشی در کشور، کمک کند. با این اوصاف، حذف طرحهای فصلی که اهالی نشر، آن را موفقترین طرح حمایتی معاونت فرهنگی میدانستند؛ آنهم بعد از 19 دوره برگزاری، حکم از دست رفتن دستاوردهایی را دارد که نادیده گرفته شدهاند. سوالی که باقی میماند این است: چرا عموم دولتمردان (در اکثر دورهها) برای اثبات تاثیرگذاری خود، پیش از هرچیز به تغییر رویههای سابق و طرح ایدههای تازه دست میزنند؟
ارسال نظر