مدیریت ناکارآمد در فوتبال
امیررضا واعظ آشتیانی قائم مقام اسبق سازمان تربیت بدنی
فوتبال و هر رشته ورزشی یک رقابت است و هر تیمی که کمتر اشتباه کند، بهتر بازی کند، تاکتیکپذیرتر باشد، از یک سرمربی هوشمند برخوردار باشد و بازیکنان آمادهای هم در خدمت داشته باشد، میتواند نتیجه بگیرد. بازی ایران و آمریکا هم یکی از بازیهای جامجهانی بود و باید انجام میگرفت. قرعهکشی ما بر حسب اتفاق به آمریکا خورده بود همانطور که 25 سال پیش هم به آمریکا خوردیم و آن بازی را دو- یک بردیم واین بازی را یک- هیچ واگذار کردیم. این بازی را یک بازی در چارچوب بازیهای جامجهانی دیدم و بازیکنان تیمملی هم تلاش خود را کردند و زحمت خود را کشیدند ولی آمریکاییها توانستند با موفقیت این بازی را پشتسر بگذارند. نکتهای که هست اینکه ما فکر میکنیم تمام موفقیتهایی که تیمهای ورزشی به دست میآورند، تصادفی است درصورتی که موفقیت و کیفیت کار یک فرآیند است و نیازمند یک برنامه است. آمریکاییها که 25 سال پیش در جامجهانی حضور پیدا کردند و از ما شکست خوردند، به دنبال برنامهریزی کردن و به سمت اینکه لیگشان را سازماندهی کنند، رفتند. فوتبالشان را به گونهای در کشورشان تبلیغ کردند که مثل فوتبال آمریکایی در اذهان عمومی جابیفتد. هرچند که مردم آمریکا، فوتبال آمریکایی را بسیار دوست دارند و این رشته مختص خود آمریکاییهاست ولی روی این رشته هم سرمایهگذاری کردند و از کارشناسان فوتبال حرفهای استفاده کردند و تلاش کردند که شرایط این رشته را بهتر کنند. حتی مهاجر پذیرفتند و تابعیت یکسری از فوتبالیستهای خارجی را پذیرفتند برای اینکه یک تیم آماده برای جامجهانی مهیا کنند. بازیای که آمریکاییها با هلندیها داشتند با توجه شرایطی که هلندیها و آمریکاییها داشتند، یک بازی دیدنی بود. در هر صورت ما اگر احیانا در برنامهریزیهایمان در حوزه فوتبال نتوانستیم به آن نقطه لازم برسیم که در جامجهانی از گروهمان صعود کنیم، سوال بزرگی است و نشان میدهد که فوتبال ما مسیر منطقی و برنامهای را طی نمیکند. شش دوره به جامجهانی رفتهایم ولی در مرحله اول حذف شدهایم. هنوز هم مدعی هستیم که داریم تجربه کسب میکنیم! و برای فرار از پاسخگویی موضوع تجربه را مطرح میکنند. در هر صورت موفقیت یک رشته ورزشی از جمله فوتبال، هدف داشتن، برنامه داشتن، نیروی انسانی کارآمد، خوشفکری و تحول را نیاز دارد. کدام یک از متولیان فوتبال ما نگاه تحولگرا دارند؟ بنابراین نباید انتظار داشته باشیم که با این شرایط از گروهمان صعود کنیم. لذا منصفانه این خواهد بود که هر کشوری که زحمت میکشد- در هر رشتهای که در نظر بگیریم اعم از فوتبال، والیبال، بسکتبال و... - باید موفق باشد. طی 24 سال اگر هر 4 سال یکبار، مرتب به جامجهانی رفته باشیم، نتوانستیم نتیجه بگیریم که دلیل آن باید آسیبشناسی شود. البته آسیبشناسیاش مشخص است و بزرگترین اشکالش بحث مدیریت است. از مدیرانی ناتوان و مدیرانی که امتحان پس داده و بیبرنامه هستند و همه چیز را براساس تفکر و احساس و برداشت شخصیشان جلو میبرند، بیش از این نباید انتظار داشته باشیم. وقتی آقای تاج با آن مسائل در خصوص ایشان به عنوان رئیس فدراسیون فوتبال انتخاب میشود نباید انتظار داشته باشید. 13 سال در مسند فدراسیون فوتبال بودند چه گلی به سر فوتبال زدند که حالا ایشان بخواهند روی سینه فوتبال یک گل جدید بکارند؟ نتیجه این میشود که به موفقیتی که مدنظر داشتیم، دست پیدا نکنیم. آقای کیروش وقتی از ایران رفت، تمام شد. کیروش نه در کلمبیا موفق بود و نه در مصر، مثل آقای تاج خانه نشین بود. برای اولین بار در تاریخ فوتبال دنیا، یک کشوری یک مربی را به جامجهانی برد! در حالی که همواره اینگونه است که مربیان، تیمها را به جامجهانی میبرند ولی ما برای اولین بار چنین رویهای را جا انداختیم که کشورها یا تیمهای متعلق به کشورها، مربی را به جامجهانی میبرند! من در بضاعت و در حد خودم به عنوان یک کنشگر دارم اظهارنظر میکنم قطعا کسانی که صاحبنظر در مسائل فنی هستند با ادله و آمار میتوانند ثابت کنند که آقای کیروش اشتباه کرد و پیروزی در مقابل ولز فقط حاصل خلاقیتهای فردی بود. نباید فکر کنیم آقای کیروش، کُچ درستی انجام داده است. این انتقاد به وزیر ورزش وارد است که قبل از مسابقات جامجهانی گفتند آقای کیروش را در جام ملتهای آسیا هم خواهیم داشت. این گفته، مصداق دخالت در فوتبال است. نکته مهمتر اینکه آیا شما باید بگویید آقای کیروش را میخواهید یا فدراسیون فوتبال؟ اهالی فوتبال و کسانی که در حوزه مدیریتی صاحبنظر هستند، برایشان جای تعجب است. قریب به 15 سال است که تکرار میکنم که وزارت ورزش فرق نظارت با دخالت را نمیداند.
ارسال نظر