دیپلماسی یعنی گفتوگو در سطح جهان
محمد طبیبیان اقتصاددان
تحریمها علیه ایران به این شکل است که فرض کنید که فرد قوی هیکلی سنگهای بزرگی را در کوچه روبهروی منزل ما انداخته و مسیر عبور و مرور آن را مختل کرده. چند وقتی درگیر شدهایم اما قلدر گوشش بدهکار نیست. بالاخره به این نتیجه میرسیم که با صحبت و مماشات او را راضی کنیم که لااقل برخی سنگها را بردارد. تا اینجا مشابه بسیاری موارد است که انسانها، جوامع و دولتها با آن روبهرو میشوند. گرچه مصداق سنگ و قلتشن جنبه تمثیل دارد. حال برای شروع مذاکره فرد یا افرادی را تعیین میکنیم و پیک میفرستیم که این مهم را انجام دهد. باید توجه داشت که اگر حاضر به صحبت با طرف درگیر نشویم به چه معناست؟ اینکه بخواهیم برخی دوستان صمیمی قلتشن حرف مارا بشنوند و برخی را به میل خود و برخی را به ضرورت واسطهگری با تغییراتی به گوش او برسانند. آیا بجز نیت دفعالوقت از این شیوه نتیجهای برداشت میشود؟ دوم، پیک ما با کسانی قرار است صحبت کند، همان واسطهها، که زبان آنان را نمیداند. در این مواقع اصولاً صراحت و سرعت و دقت مذاکره از اهمیت خاص برخوردار است، یافتن ترجمان و عدم امکان ایجاد ارتباط مستقیم خود به چه معنی است؟ اینکه نه ما میخواهیم دقیقا بدانیم طرف چه میگوید و نه او. این شیوه دیپلماسی بدیع است و حتما ناکارآمد. دیپلماسی یعنی گفتوگو در سطح جهان، تبادل نظر و تفاهم. دستگاه دیپلماسی یعنی تشکیلاتی که انسانهایی با چنین قابلیتهایی در برداشته باشد. مشخصا هر چه گشتهام موردی نیافتم که در امور حیاتی یک ملت مذاکرات تعیین کننده از طریق واسطه انجام شود. بعضا مذاکرات اولیه از طریق واسطه انجام میشود اما وقتی مرحله حساس چانهزنی پیرامون منافع است مذاکرات لاجرم باید مستقیم و رو در رو باشد. یک مورد زمان جنگ ویتنام بود که ویتکنگها حاضر نبودند با آمریکا صحبت کنند و فرانسه واسطه شد. بعد از مذاکرات غیرمستقیم قرار شد مذاکرات تعیین کننده مستقیم باشد. ویتکنگها گفتند ما رو در رو با آمریکا نمینشینیم. فرانسویها یک میز نعل اسبی شکل فراهم کردند که طرفین در دوطرف نشستند و مذاکرات را ادامه دادند. در سالهای اخیر هم گرچه طالبان و آمریکا دستشان در خون یکدیگر بود اما در قطر مستقیما مذاکره میکردند. در اوج جنگ سرد و زمانی که آمریکا و شوروی سابق در مرحله جنگ هستهای بودند آنقدر درایت فیمابین بود که کندی رئیسجمهور آمریکا و خروشچف نخستوزیر شوروی در وین ملاقات و مذاکره کردند. سپس خروشچف هم به آمریکا سفر کرد برای مذاکره. خالی از لطف نیست که یک حاشیه این سفر را عرض کنم. هواپیمای خروشچف غول پیکر بود و بزرگتر از جثه هواپیماهای آمریکا. در نتیجه نردبان بر روی باند فرودگاه به در هواپیما نمیرسید و کوتاه بود مدتی طولانی هیات شوروی در هواپیما ماند تا آمریکاییها یک پلکان روی پله متعارف جوش دادند و مشکل حل شد. به دلیل این ماجرا تا ماه بعد هم از آن در روزنامههای آمریکا بحث از ناشیگری دولتی آمریکا و در نشریات شوروی بحث از توطئه امپریالیسم در مقابل کمونیسم صحبت بود اما هر چه بود مذاکرات به صورت مستقیم انجام شد.
ارسال نظر