خسارات هاشمی ستیزی کافی نیست؟
محمدمحمودی تحلیلگرمسائل سیاسی
هاشمی ستیزی یکی از بزرگترین خسارات تاریخ جمهوری اسلامی است. چرا بزرگترین خسارت؟ چون هاشمیستیزان بالاترین خسارتها را تا امروز به نظام زدهاند. بیایید چند خسارت مهم هاشمی ستیزی را مرور کنیم. اولین هاشمی ستیزی بزرگ تاریخ جمهوری اسلامی را اصلاحطلبان رقم زدند. که بعد از دوم خرداد ۷۶. تبدیل به اولین هاشمی ستیزان عریان کشور در حاکمیت شدند تا هم فرمان توسعه اقتصادی را از جا بکنند و هم ثبات سیاسی را از فضای کشور بگیرند. البته در این میان با عالیجناب سرخپوش و انتخابات و تحصن مجلس ششم هم یک دل سیر، هاشمی ستیزی کردند!. واقعا اگر دولت اصلاحات وارد هاشمی ستیزی نشده بود و دولت هاشمی با چهرههایی نظیر ناطق نوری، ولایتی یا روحانی و لاریجانی- مشابه چین و روسیه فعلی- قریب ۲۰ سال دیگر ادامه پیدا میکرد، شاید امروز اصلا با ایران دیگری روبهرو بودیم!. برای همین نکته هم باید اهمیت اولین «هاشمی ستیزی سیستماتیک» را در دولت اصلاحات جدی گرفت. ردپای دومین مرحله هاشمی ستیزی علنی را باید در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ دنبال کرد که برخی نهادها و چهرهها جلودار آن شدند تا خسارت بارترین انتخابات ریاست جمهوری را با طعم «شکست هاشمی» جشن بگیرند!. البته همانها اگر امروز بعد ۱۶ سال به آن صحنه نگاه کنند، یقینا مثل عزای عمومی میماند برایشان. بالاخص که احمدینژاد این روزها علنا حکم تکفیرشان را صادر میکند!. خسارات هاشمی ستیزی مثالهای فراوان ریز و درشت دیگری دارد. مثلا اگر هاشمی ستیزان، راه سفر هاشمی را به عربستان در سال ۹۲، مین گذاری نکرده نبودند، امروز جنگ سرد دو کشور به نقطه بحران نمیرسید و از لبنان و یمن و سوریه تا عراق و افغانستان و آذربایجان را به باتلاق «تلاقی دیپلماتیک» و جنگ نیابتی دو کشور فرو نمی بردند!. البته آنها که راه سفر هاشمی به عربستان را بستند، بعدها راه تسخیر سفارت عربستان را گشودند تا خیالشان از بابت برافروخته ماندن اختلاف میان دو کشور راحت باشد. حالا به اینها اضافه کنید. وضعیت نهادهای بالادستی که زمانی با آیتا... هاشمی، جملگی «ضربه گیر نظام» بودند و در بزنگاههای تاریخی با «مسئولیت پذیری» از گسیل شدن سیل هزینه ها به سمت عمود خیمه نظام جلوگیری میکردند ولی امروز با القای رویکرد «هاشمی ستیزانه» به فضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و مجلس خبرگان رهبری، این نهادها دیگر نه تنها ضربه گیر نظام نیستند که بیشتر در پی حفظ اعتبار خود در میان امواج بحرانهای کوچک و بزرگ هستند. از دانشگاه آزاد اسلامی هم که روزگاری «مایه مباهات نظام» بود دیگر حرفی نمیزنم که با «هاشمی زدایی» تبدیل به سازمانی اداری و بی روح شده که در فقدان «آزاد اندیشی دینی» یقینا عمر چندان درازی در آینده نخواهد داشت و پس از مدتی به سایهای بسیار کمرنگ تبدیل خواهد شد از دانشگاهی که روزگاری به اعتبار «نام هاشمی» در میان شاخصترین چهرههای علمی و سیاسی، بزرگترین دانشگاه حضوری جهان خوانده میشد!. سوال این است که واقعا عدهای تا کجا میخواهند بر «هاشمی ستیزی» اصرار کنند و عواقب آن را متوجه نظام و مردم نمایند؟. آیتا... هاشمی که با عزت فراوان و بدرقه تاریخی ملت از دنیا رفت ولی آیا «هاشمی ستیزان» سهمی جز بدنامی تاریخی خواهند برد؟.
ارسال نظر