| کد مطلب: ۱۰۲۳۹۳۴
لینک کوتاه کپی شد

درباره قضیه جنگ ایران و عراق

غلامرضا مصدق استاد دانشگاه

با وجود گذشت بیش از چهل سال از آغاز جنگ، بحث بر سر اینکه کدام کشور عامل شروع جنگ بوده در بین ما ایرانیان در جریان است. عادت سیاست‌زدگی افراطی و سیاه و سفید دیدن همه چیز، به موضوع جنگ و اینکه کدام کشور آغازگر جنگ بوده هم سرایت کرده است، آنچنان که عده‌ای ایران را آغازگر جنگ می‌دانند. استدلال کسانی که معتقدند ایران آغازگر جنگ بوده این است که جمهوری اسلامی با سردادن شعارهای تند علیه رژیم عراق، صدام را وحشت‌زده و تحریک به جنگ علیه ایران کرد، بنابراین در‌واقع آغازگر جنگ ایران بود. اگرچه با تعیین عراق به‌عنوان کشور متجاوز توسط سازمان‌ملل بحث بیشتر در این مورد شاید بیهوده به نظر برسد، اما واقعیت ورای عادت سیاست‌زدگی ما که همه وقایع را از پشت عینک کبود سیاست می‌بینیم، چیست؟ صدام رسماً سه دلیل را برای شروع جنگ اعلام کرد: ۱ - قرارداد صلح ۱۹۷۵ در شرایط ضعف عراق منعقد شده بنابراین دیگر به آن پایبند نیست. ۲ - ایران باید سه جزیره (ابوموسی، تنب بزرگ و کوچک) متعلق به اعراب را به آنها واگذار کند. ۳ - ایران باید به عربستان (خوزستان) خودمختاری بدهد. بعد از مرگ جمال عبدالناصر و قرارداد صلح مصر و اسرائیل، صدام به‌شدت علاقه‌مند بود جایگزین ناصر در قامت رهبر جهان عرب بشود. درخواست واگذاری جزایر سه‌گانه و اعطای خودمختاری به خوزستان اصولاً هیچ ربطی به عراق نداشت و صرفاً ادعاهایی در راستای تحقق آرزوی رهبری جهان عرب بود. صدام اگرچه برای قرار گرفتن در جایگاه رهبری جهان عرب همواره علیه اسرائیل لفاظی می‌کرد، ‌اما به‌جز حمایت مالی از تعدادی گروه‌های فلسطینی همسو، هیچ‌گاه اقدام عملی علیه آن رژیم انجام نداد. بنابراین ایران غرق در بی‌ثباتی بعد از انقلاب با ارتشی تضعیف شده، درگیر با غرب به‌ویژه با آمریکا در طولانی شدن قضیه گروگانگیری، روابط شکرآب با شوروی به دلیل حمایت از مجاهدین افغانی و وحشت اعراب مرتجع خلیج‌فارس از سرایت انقلاب به کشورهایشان، به‌زعم صدام فرصتی تاریخی برای تحقق بزرگ‌ترین آرزوی او فراهم آورده بود. البته باید اذعان کرد بعد از انقلاب بعضی از مسئولان و رسانه‌های ایران موضع‌گیری‌های بعضاً شدیدی علیه رژیم عراق داشتند، اما اگر قرار بود لفاظی یک دولت علیه دولتی دیگر به جنگی تمام عیار منجر شود، شمار جنگ‌های بشر ده‌ها برابر بیشتر می‌شد. بین ترکیه و یونان ده‌ها سال شدیدترین لفاظی‌ها در جریان بوده و هست ولی هیچ‌گاه منجر به جنگ بین آنها نشده، کره‌شمالی و آمریکا ۶۷ سال است روزی چند بار همدیگر را به نابودی هم تهدید می‌کنند، ایران و اسرائیل ۴۳ سال است شدیدترین تهدیدها را نثار هم می‌کنند اما در این مدت طولانی حتی یک تیر مشقی هم مستقیم به سوی هم شلیک نکرده‌اند. اگر بپذیریم موضع‌گیری ایران علیه عراق به جنگ منجر شد، دلیل اشغال کویت که یکی از بزرگترین متحدان عراق در جنگ علیه ایران بود و هرگز کوچکترین موضع‌گیری خصمانه‌ای به‌جز خدمت علیه آن نداشت چه بود؟! تحلیل صدام این بود که با اشغال بخش‌هایی از خاک ایران، رژیم نوپا که به ظاهر از هر جهت در موضع ضعف قرار دارد بلافاصله مجبور به مذاکره و دادن امتیازات گسترده خواهد شد و شکست خفت‌بار قدرتمندترین کشور منطقه به‌دست سردار قادسیه! (شکست ایران از اعراب مسلمان در جنگ قادسیه) بی‌تردید او را در جایگاه رهبری جهان عرب قرار خواهد داد. اما دو عامل کلیدی که موجب ناکامی صدام شد، در تحلیل نسبتاً واقع‌بینانه او نادیده گرفته شد، اول دفاع گسترده و جانانه مردم و نیروهای نظامی ایران از کشور خود و دوم سازش‌ناپذیری رژیم نوپا با متجاوز در آن شرایط سخت بود. اینکه ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر به صلاح نبود و یا اینکه کسانی به هر دلیل مخالف هستند نباید موجب شود جای متجاوز با مدافع عوض شود. فراموش نکنیم در جنگی کاملاً نابرابر برای حفظ تمامیت‌ارضی ایران عزیز، جان ده‌هزار نفر از بهترین جوانان کشور فدا شد، حداقل با عدالت‌ورزی در قضاوت و تحلیل، خون پاک آنها را پایمال نکنیم.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار