از دستدادن
مهدی کریمی منتقد
«مرگ، قاعدهها را براساس اهمیت رسمی میچیند، بیدرنگ قوانین احساسیای را که شخص در زندگیاش آنها را شکسته رفو میکند.» رمان «سایه سنگین خانم الف» صریح و روشن درباره ازدستدادن است؛ ازدستدادنی که میتواند عضو درجه یک خانواده نباشد، اما بههرحال فقدان است و با وجود کوتاهی زمانیاش، میتواند روند زندگی را تحتتأثیر خود، قرار دهد. این فقدان وجه دیگری هم دارد میتواند از دستدادنی از جنس مرگ نباشد، اما سخت باشد و تاثیرگذار و کنارآمدن با آن دشوار باشد و داستان به وجوه مختلف از دستدادن توجه دارد.
راوی داستان همچون پائولو جوردانو نویسنده کتاب، یک فیزیکدان نظری، اخمو، درونگرا و اساسا یک آدم معقول است و برعکسش همسرش، نورا بسیار پرشور است و این تقابل با هدایت «خانم الف» (راوی، خانم الف را برای مراقبت از نورا، همسر باردارش استخدام میکند و پس از تولد پسرشان، خانم الف تبدیل به عضو خانواده میشود.) است که به شکل اختلاف بروز پیدا نمیکند و با تغییر موقعیت و خروج خانم الف از زندگی آنها، این تفاوتها تهدیدکننده بهنظر میآیند.
خانم الف که با نام مستعار «بابِت» هم، معرفی میشود. نامش از شخصیت اصلی داستان «ضیافت بابِت» الهام گرفته شده؛ داستان پیردختری (بابِت) است که از سرآشپزان مشهور پاریس بوده و اکنون از خانه دور مانده و مجبور به خدمتکاری میشود. او پولی را که برحسب شانس و از لاتاری برنده شده بهجای اینکه صرف بازگشت بهخانه کند، صرف ضیافت شامی مفصل میکند.
خانم الف، بعد از هشت سال خدمت، یک روز ناگهان دست از کار میکشد و اعلام میکند که خسته شده، اما در اصل رفتن او، علتش سرطانی است که او با آن مواجه شده و بعد هم براثر آن میمیرد:
«برای چه چیز او بیشتر از همه دلت تنگ میشود؟»
نورا نیازی به تمعق نداشت، برایش روشن بود.
«برای آن روشی که با آن به ما جسارت میداد.»
و این «نبود»، آنسوی داستان را نشان میدهد؛ داستانی که در یک رویهاش خانم الف بهعنوان مدیر داخلی، حضور دارد و حال نبودش و حتی شروعِ نبودش، منجر به گسست و خلاء میشود.
داستان به صراحت از گسست روابط انسانی خبر میدهد و تنهایی آدمها، و گسستی که با حضور مرغ بهشتی اعلام میشود. پرندهای که از دید خانم الف از همهچیز باخبر است و حتی پیش از دکترها از سرنوشت او مطلع است و اتفاق، معمولا در بههنگامی زمان است که رخ میدهد و زندگیها را بهبود میدهد یا زخم میزند.
نویسنده در پیشگاه کتاب گفته است که اثر حاضر تکهای از داستانی واقعی و دردناک است، میتوان اینطور بهداستان نگاه کرد که اثر حاضر تسلایی است بر واقعیتی که هضمش چنان دشوار بوده که نویسنده را بههیچ صورتی، رها نکرده و این واکنش اوست بر این واقعه انسانی. این آشنایی و این مرگ، گذشته و حال این زوج و البته فرزندشان را تحت سیطره خود درمیآورد. او شاهدی بوده بر روزهای مشترک زندگی آنها و تولد و رشد فرزندشان.
مرگ خانم الف بسیاری چیزها را در زندگی این زوج تغییر میدهد: «در زندگی من و نورا و امانوئل، که آن دوران انگار هرروز منقلب میشد و مثل گیاهی نوپا در دست ویرانگر باد میلرزید، او عنصری پابرجا بود، پناهگاهی بود؛ درختیکهنسال با تنهای چنان تنومند که بهزحمت سهدست بهدورش حلقه میشد.»
عنوان اصلی کتابِ «سایه سنگین خانم الف» به زبان ایتالیایی، «سیاه و نقرهای» است که مترجم فارسی، این عنوان را با هماهنگی نویسنده تغییر داده است؛ بهنظر میآید عنوان اصلی میتوانست گویای بیشتری برای وضوح مضمون داستان باشد. شاید بار مضمونی را به این شکل خواسته باشند بکاهند، اما در اصل ماجرا فرقی نمیکند و این مضمون در دل داستان نهفته است و خود نویسنده نیز نسبت بهآن اذعان دارد و میگوید داستان، تکهای از داستانی واقعی و دردناک است و انحراف قصه از واقعیت، جوهره شخصیتهایی را که کتاب ملهم از آنهاست تغییر نمیدهد و درنتیجه، تغییر نام، تغییری در صورت مساله داستان ندارد و مخاطب اهل هر کجای این جهان باشد، با این مساله و واقعیت بشری مواجه است: «ماجراهایی هســـــت کــه پـایـانشـــان از آغـاز نـوشته شـــده اسـت. شـایـد کسـی، منجمله خانم الف، لحظهای فکـر کنـد کــه مـیشـد اوضـاع طـور دیـگــری پیش برود؟»
ارسال نظر