نقش رسانهها و غفلت از مخاطبسنجی
میرعبدالرضا سپنجی مدرس دانشگاه و پژوهشگر رسانه
شبکههای اجتماعی، فضای سایبری و دیگر رسانهها در جریان انتخابات میتوانند نقش کاتالیزور را داشته باشند. برخی میگفتند انتخابات سال ۹۲ و ۹۶، انتخابات تلگرامی بوده است. اما معتقدم، نکته درست و دقیقی نیست. رسانهها و فضای سایبری به عنوان یک کاتالیزور و تسریعکننده در این جریان موثرند. اما اینکه بگوییم وجود تلگرام، اینستاگرام یا سایر شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای تلفن همراه میتوانند تحولی را به همراه داشته باشند، برآورد و نگاه کاملا اشتباهی است. به دلیل شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعیای که به وجود آمده است، که البته جناحهای مختلف و حاکمیت در آن موثر بودهاند؛ فضای اجتماعی، مشاهدات میدانی، پژوهشها، افکارسنجیها و... نشان میدهد، مردم همچون انتخابات مجلس عمل کنند و این کاملا طبیعی است. نمیتوان گفت چون مردم در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام و پیامرسانهای تلفن همراه مانند واتسآپ و ... حضور دارند و تحلیلهای سیاسی، اقتصادی و انتخاباتی را میخوانند، حتما رای میدهند. به اعتقاد من به این شکل نیست. نقش رسانهها همان نقش حرارتی است که میخواهد واکنشی را تسریع کند، سرعتش را افزایش یا گاهی هم کاهش دهد. صداوسیما و سایر رسانههای مکتوب، اینترنتی و خبرگزاریها همینگونه هستند. اینکه در فضای سایبری عدهای مدام خبررسانی کنند، کانال و گروه بزنند، حتی برخی از کاندیداهای اسمی یا واقعی انتخابات برای این فعالیتهای مجازی پول خرج کنند، و فکر کنند این اتفاقات باعث میشود مردم مشارکت کنند، برآورد و نگاه نادرستی است. اگر فضای اجتماعی، مثبت باشد و مردم به آیندهشان امیدوار بوده و معیشت عزتمندانهای داشته باشند، به طور حتم در انتخابات شرکت میکنند. اما اگر ببینند آنچه انتظار دارند محقق نمیشود، در این شرایط بودن یا نبودن تبلیغات در فضای سایبری و رسانهها و صداوسیما چندان کمککننده نخواهد بود. دانش ارتباطات و فعالیت رسانهای میتواند ما را در فضای واقعی با سرعت بیشتر به عنوان یک کمککننده به مقاصدمان برساند. رسانهها به عنوان تسریعکننده هر فرآیندی میتوانند اثرات مثبت و منفی داشته باشند. اگر فضای اجتماعی و واقعی فرد، او را به رای ندادن سوق دهد، رسانهها نقش کاتالیزور را به عنوان تسریعکننده انجام میدهند. در چنین فضاهایی، برخی از پیامها منتشر میشود که محتوای آنها طنز، عکس، فیلم و ... است که مردم آنها را در این فضاها به اشتراک میگذارند تا یکدیگر را به رای ندادن ترغیب کنند. اما اگر فضای مثبتی در عرصه اقتصاد، فرهنگ، سیاست، جامعه و ... وجود داشته باشد، شبکههای اجتماعی به عنوان تسریع و تشویقکننده به رای دادن عمل میکنند. یک فضای رسانهای و یک فضای واقعی وجود دارد. بخش فضای رسانهای، به حوزه سایبری، آنلاین، شبکههای اجتماعی و پیامرسانها تعلق دارد. فضای واقعی را موازی فضای سایبری میدانم. فضای واقعی، زندگی روزمره، معیشت مردم، سیاست، اقتصاد، فرهنگ و مسائل اجتماعی است. رسانهها فضاسازی و بافت خاص خود را دارند. صداوسیما برنامههای خود را برای اقلیت ۷ تا ۸ درصدی در جامعه تولید و پخش میکند. البته در همهجای دنیا، وقتی نگاهِ مخاطبپنداری را مفصل بررسی کنیم، رسانه چه بیبیسی، سیانان و حتی صداوسیما باشد، مدیران و برنامهسازانش با همان جبر فکریای که دارند برای افرادی مانند خود برنامه میسازند و فکر میکنند همه مخاطبان مانند آنها فکر میکنند. وقتی مخاطبشناسی وجود نداشته باشد نگاه، مخاطبپندارانه میشود؛ یعنی من فکر میکنم چون من نوعی اینگونه فکر میکنم، بنابراین همه مخاطبان من نیز همینگونه اندیشه میکنند و برای همان نگاه هم برنامه میسازنم. اگر مخاطبسنجی و مخاطبشناسی اتفاق بیفتد که چند درصد مخاطبان به یک نگاه سیاسی تعلق خاطر دارند، چند درصد از وضعیت موجود رضایت دارند و بر اساس همین ویژگیها، برنامه تولید و گفتوگوها را ساماندهی کنند، اوضاع بسیار متفاوت میشود. رسانهها به ویژه رسانههای رسمی، که صداوسیما در صدر آنهاست و همچنین برخی از خبرگزاریها و مطبوعات، برای مخاطب خیالی و فرضی خود برنامههایی میسازند و فکر میکنند فضای انتخاباتی جامعه را پرشور میسازند؛ در حالی که فضای جامعه در کف خیابان و اجتماع رقم میخورد.
ارسال نظر