قلب تپنده احمدینژاد برای پاستور!
هشت سال پیش وقتی محمود احمدینژاد ساختمان پاستور را ترک میکرد و اتاق ریاست جمهوری را به حسن روحانی تحویل میداد همه میدانستند این رفتن بدون سودای بازگشت نیست. هرچند سالهای ۹۲ تا ۹۵ را میتوان به عنوان سالهای سکوت احمدی نژاد معرفی کرد اما این سکوت گویا آرامش قبل از توفان بود همان سالهایی که تلاش میکرد همچنان خود را به عنوان سیاستمداری در چارچوب نظام نشان دهد و نهایتا سخنرانیهایش به همراه یاران گرمابه و گلستان به چند انتقاد به دولت یازدهم ختم میشد؛ اما این دوران عمر زیادی نداشت به هر حال انتخابات در حال نزدیک شدن بود و باید احمدینژاد از پوست قبلی خود خارج میشد و این پوستاندازی از روزهای منتهی به انتخابات ۹۶ شروع شد. «یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظه صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما که شما شرکت کنید ... یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو.» مهرماه ۹۵ بود که این جملات را رهبری در جلسه درس خارج بیان کردند؛ هرچند اسمی آورده نشد
اما مخاطب این جملات مشخص بود و برای همه اظهرمن الشمس بود که روی سخن به محمود احمدی نژاد است. چند ماه بعد از این جملات یعنی درست ۲۳ فروردین ماه سال ۹۶ احمدینژاد دست در دست بقایی و مشایی وارد ساختمان وزارت کشور شد. آن زمان تصور بر این بود که این قشون کشی دوستانه برای ثبتنام بقایی در انتخابات است و با توجه به نهی رهبری احمدینژاد پا در این رقابت نمیگذارد اما از آنجا که رفتارهایش هیچگاه قابل پیشبینی نبود این گمانهزنی هم درست از آب در نیامد و رئیس دولت نهم و دهم شناسنامه را از جیب کت بیرون آورد تا در برابر چشم همه نشان دهد دستبردار از قدرت نیست. پرونده کاندیداتوری محمود احمدینژاد در دوازدهمین انتخابات به فاصله چند روز با مهر رد صلاحیت شورای نگهبان بسته شد اما این پایان خیالپردازیها برای او نبود.
قلب تپنده احمدینژاد
نه صحبتی از بقایی میکند نــه حـــرفی از تظلمخواهی برای مشایی پیش میکـــشد؛ شعارهای پوپولیستیاش را هـمــچنان بــر زبان میراند البته نه از جنس افزایش یارانه و لباس محلی پوشیدن بلکه در قد و قامت یک اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکند؛ با اینکه همچنان صندلی در مجمع تشخیص مصلحت نظام به او تخصیص داده شده است اما صحبتهایش در بیرون از مجمع هیچ سنخیتی با مصالح نظام ندارد و تقریبا هر هفته خبری، مصاحبهای، دل نوشته یا نامهای از او بر روی خروجی رسانهها قرار میگیرد. یک روز از لزوم مذاکره میگوید و روز دیگر اعلام میکند که قرار است ترور شود؛ خلاصه که دریای اظهارات عجیب و غریب او پایان ندارد و این روزها که بوی انتخابات ریاست جمهوری مشامها را پر کرده است محمود احمدینژاد پا در رکاب انتخابات گذاشته و میخواهد هر طور شده دوباره خود را به ساختمان پاستور برساند. حالا دیگر نیاز بیشتری دارد تا مردم را به سمت خود جذب کند آنقدر طرفدار جمع کند که یا حکومت را وادار به تائید صلاحیت خود کند یا شاید هم دیوارهایی از حصر و حبس را ترسیم کند تا محبوبیت را جایگزین معروفیت کند.
صف کابینه دولت نهم و دهم برای انتخابات
شاید خصلت دولتهای نهم و دهم است که هر کسی دورانی را در آنجا سپری کرده است سودای ریاست جمهوری به سر دارد. از رئیس کابینه که علاقهاش به بازگشت به دوران ۸۴ تا ۹۲ قابل کتمان نیست، چه وزرای کابینه که یک به یک برای ریاست جمهوری ۱۴۰۰ قد علم میکنند و به قول معروف زنبیل در صف انتخابات میگذارند. تعدادشان هم کم نیست از وزیر جنجالی نفت گرفته تا وزیر ورزش همه در حال پوشیدن ردای خدمت هستند تا خود را پاستور برسانند.
از جنجال بابک زنجانی تا گود انتخابات
پیش از آنکه وزیر باشد عضو سپاه پاسداران بود و رئیس قرارگاه خاتمالانبیا اما سال ۹۰ به عنوان وزیر نفت از سوی محمود احمدینژاد به مجلس هشتم معرفی شد و «رستم قاسمی» توانست از آن مجلس مجوز سکانداری مهمترین وزارتخانه را دریافت کند هرچند در همان مقطع علی مطهری نظامی بودن او را یکی از دلایل مخالفتش برای حضور قاسمی در سمت وزارت نفت دانست اما در نهایت موافقت مجلس قرعه را به نام او زد و اتفاقا این حضور آغاز دردسرهای وزیر نفت احمدینژاد شد. با وجود آنکه ۸ سال از آخرین حضور او در وزارت نفت میگذرد اما نام رستم قاسمی با نام «بابک زنجانی» «دکل گمشده» گره خورده است هرچند خودش میگوید تمام اتفاقات و حواشی پیرامون این دو مسأله هیچ ارتباطی با او ندارد، اما همواره انگشت اتهام درباره تائید بابک زنجانی برای فروش نفت به سمت او نشانه میرود. او دی ماه ۹۹ از تصمیمش برای حضور در انتخابات ۱۴۰۰ گفت و از همان زمان تحرکات انتخاباتیاش از سفرهای استانی گرفته تا نزدیک شدن به رسانهها شروع شد و همین یک نشانه کافی بود تا ثابت کند این موضوع نه تنها فکر کردن به انتخابات است بلکه پا در رکاب گذاشتن رقابت ۱۴۰۰ محسوب میشود.
ارسال نظر