اسماعیل خویی؛ شاعر عدالت و آزادی
محمود معتقدی شاعر
دوست و استاد عزیزم اسماعیل خویی، پس از سالها زندگی در غربت و آنطور که خودش میگفت «بیدرکجا»، در سن 83 سالگی در لندن درگذشت. او در شعر مهاجرت حضوری جدی داشت؛ گویی که در همه روزگاران از شعر فاصله نگرفته بود و بیشتر آثارش در حوزه شعر بوده است. او یکی از پایهگذاران شعر معاصر به حساب میآمد، هرچند فقدانش موجب میشود تا نسل امروز که طی سالهای غربتنشینی او تا حدی زیادی از شعرهای او محروم مانده بود، او را کمتر بشناسد، بااینحال آثاری که از او در شعر و فلسفه و ترجمه و نقد ادبی بهجای مانده، آثار ماندگاری برای همه نسلهاست. دکتر اسماعیل خویی، شاعر، نویسنده، مترجم و از فلسفهورزان بنام ایران بود. دانشآموخته دانشگاه انگلیس در حوزه فلسفه، متولد 1317 در مشهد، که روزهای پایانی دهه شصت، به لندن مهاجرت کرد و نزدیک به چهار دهه در این سرزمین به نوشتن و سرودن مشغول بود. او بیش از دهها عنوان کتاب شعر و یادنامه و سوگنامه به یادگار گذاشت. کتاب «بهرسم حقیقت و زیبایی» که همانا زندگی و شعر اسماعیل خویی را با خود دارد از سوی صاحبِ این قلم چاپ و منتشر شده است. خویی از شاعران موفق و نامدار خطه خراسان بود که در مکتب زندهیاد مهدی اخوانثالث، همراه با دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و نعمت آزرم و... بربالید و در ژانرهای مختلف شعری از کلاسیک تا شعر نیمایی، به سرودن شعرهایی دلنشین و بهنگامی پرداخت. ویژگی اساسی سرودههای او، همانا فخامت و سادگی زبان خراسانی از یکسو، و آمیزههایی از فضاهای فلسفی و نگرش بر بنیاد خردورزی از سوی دیگر، که در چشمانداز آن در این گذرگاه، از هماندیشی انسان و طبیعت و تاریخ، شیوههای فراوانی را با خود داشت. مقوله «نیکی و بدی»ِ روزگار انسان معاصر را در قلمرو تغزل، و در روشنگری بر بنیاد نوعی از انسانمداری و عشقمحوری پیوسته در آثارش جایگاه درخشانی دارد. گفتنی است که دستمایه فرم و محتوا در سرودههای خویی دارای کارکردی تاریخی و زبانی است، لذا کارنامه خویی چه در خانه پدری و چه در مهاجرت و تبعید، از یک منظر عاشقانه اجتماعی، همواره بخشی از حافظه دو نسلی را در پی دارد که فضای تحولات سالهای اخیر، بهروشنی در آن دیده و خوانده میشود. بیگمان، اندیشهورزی شاعر، در اغلب سرودههایش با نوعی «رمانتیستم اجتماعی» گره خورده است. گفتنی است که توجه به چشمانداز «حق، عدالت، آزادی» یکی از دغدغههای همیشگی شاعر، در فضاهای سیاسی و اجتماعی و در زاویههای مختلف در سالهای اخیر بوده است. در فضاهای شعرِ خویی، جایگاه زبان و همنشینی واژهها، چفت و بست خاصی دارند که خود آمیزهای از کلمات و ترکیبات کلاسیک و باستانی امروزی است، که در سطح آوایی، مایههای وزنی و چیدمان واژهها و سطرها، پیوندها و ارجاعات و تکرارهای آشکاری را به همراه دارد و درنهایت باید گفت در بهرهگیری شاعر از چنین زیرساختهای شاعرانه، کارکرد شکلی و معنایی همواره در هدایت هم بهپیش میرانند. از سوی دیگر وحدت عاطفی از منظر شنیداری و دیداری در منظر تناسبها و تکرارها، پیوسته به سمتوسوی نوعی توازن ساختاری سوق میدهد. بیگمان شعر خویی از جنس سکوت نیست. او در همهحال، با دستمایههایی از پرسش و اعتراض، شرایط زمانه را به تصویر میکشد و به دور از هر نوع کمالگرایی در قالب بسیاری از غزلوارههای خیالانگیز، حس عاطفی کلمات را به رخ مخاطبان میکشد.
ارسال نظر