گزارش «آرمان ملی» از یارانههای به هدررفته نان در نظام توزیع
نان دیجیتالی هم به سر سفرهها نرسید
آرمان ملی – صدیقه بهزادپور: سازمان برنامه و بودجه اخیراً اعلام کرد که در طرح یارانه نان، سهم قابلتوجهی از نان یارانهای کشور توسط کارتهای بسیار محدود بانکی خریداری شده است.
مطابق این گزارش، حدود ۲درصد از کارتهای بانکی، چیزی در حدود ۲۳ درصد از کل نان کشور را خریداری کردهاند؛ همچنین ۱درصد کارتها معادل ۱۳درصد از نان را بهخود اختصاص دادهاند. این آمار، با اینکه تنها بخشی از واقعیت را نشان میدهد، اما زنگ خطر جدی در نظام یارانهای نان و آرد است. کارشناسان معتقدند؛ در نظام یارانه نان، هدف اولیه این است که یارانه یعنی کاهش بهای خرید نان، به مصرفکننده نهایی، به خصوص خانوارهای کمدرآمد برسد؛ سهمی که در سفره مردم دیده شود. اما وقتی میبینیم سهم بسیار کوچکی از کارتها، سهم خیلی بزرگتری از مصرف نان را در اختیار دارند، نشان از عدم موفقیت هدفمندی یارانه نان دارد و بخش عمدهای از این امر به جای نامعلوم دیگری میرود.
نان هوشمند، یارانه سرگردان
به گزارش «آرمان ملی»، مهدی طباطبایی کارشناس اقتصادی در این باره گفت: دولت با راهاندازی سامانه هوشمند نان تلاش کرد تا مسیر تخصیص یارانه این کالای اساسی را شفاف و منظم کند، اما آنچه که از شواهد برمیآید از شکاف بزرگ میان هدف و واقعیت حکایت میکند که نه فقط عجیب بلکه هشداردهنده است، چراکه، نشان میدهند بخش مهمی از نان یارانهای که باید بر سفره خانوارهای معمولی قرار گیرد، از مسیر اصلی خود خارج شده و احتمالاً سر از بازارهای غیرمصرفی یا شبکههای واسطهگری درآورده است. او افزود: طرح هوشمندسازی یارانه نان، که از سال گذشته به اجرا درآمد، بر این مبنا شکل گرفت که یارانه مستقیماً به مردم داده نشود، بلکه به نان تعلق گیرد؛ یعنی مردم نان را با قیمت یارانهای بخرند و تفاوت قیمت از طریق سامانه به نانوا پرداخت شود. در حقیقت، هدف کنترل دقیقتر مصرف و جلوگیری از قاچاق و فساد در توزیع آرد بود، ولی در حال حاضر با انتشار آمار جدید، روشن شده است که تنها ثبت تراکنش بانکی بهخودی خود شفافیت نمیآورد، چون همان کارتهایی که قرار بود نشانه مصرف خانوار باشند، به ابزاری برای ثبت خریدهای غیرواقعی تبدیل شدهاند. او معتقد است: بخشی از نانواییها یا واسطهها با استفاده از کارتهای بانکی محدود، خریدهای تکراری و غیرواقعی ثبت میکنند تا سهم بیشتری از یارانه را جذب کنند، که به معنای این است که همان فسادی که در سیستم سنتی یارانه آرد وجود داشت، به شکل تازهای در بستر دیجیتال بازتولید شده است.
خوراک دام
این کارشناس اضافه کرد: همزمان با این مشکل، پدیده استفاده از نان یارانهای بهعنوان خوراک دام هم هنوز ادامه دارد. بر اساس گزارشهای رسمی و غیررسمی از شهرهای مختلف کشور؛ مقادیر زیادی انواع نان به خصوص، بربری، تافتون و لواش خشکشده در انبارها کشف شده بود تا به مصرف دام برسد. او درباره چگونگی شکلگیری این رویه گفت: علت روشن است، چراکه وقتی قیمت نان دولتی با قیمت نان آزاد یا نهادههای دامی اختلاف زیادی دارد، طبیعی است که برخی سودجویان ترجیح دهند نان را با یارانه انسانی بخرند و در بازار دام بفروشند، که به معنای اتلاف منابع عمومی است؛ منابعی که قرار بود برای سفره مردم هزینه شود، حالا به خوراک حیوانات تبدیل میشود. با توجه به اینکه دولت در سال جاری حدود ۲۵۰ هزار میلیارد تومان برای یارانه گندم و نان پیشبینی کرده، قطعاً چنین انحرافی در مصرف، نه فقط مسألهای فنی بلکه بحرانی بودجهای و اجتماعی است، چراکه یارانه نان یکی از بزرگترین هزینههای حمایتی دولت است و اگر به دست مصرفکننده واقعی نرسد، کل فلسفه حمایت از دهکهای پایین زیر سؤال میرود، از طرفی هم این بیعدالتی در توزیع میتواند حس نارضایتی عمومی را تشدید کند؛ مردمی که برای خرید چند قرص نان در صف میمانند، وقتی میشنوند یک درصد کارتها سیزده درصد نان کشور را میخرند، احساس میکنند که عدالت از سفرهشان رفته است. او دلیل اصلی پیدایش این مشکل را در ساختار ناصحیح یارانهها و توزیع آن ذکر و بیان کرد: اینکه هنوز بر مبنای یارانه کالا است نه یارانه فرد آن هم بدون نظارت لازم باعث ایجاد این مشکلات میشود. در حقیقت در این سیستم، دولت یارانه را به آرد و نان میدهد نه به مردم، این یعنی هرکس بیشتر نان بخرد، از یارانه بیشتری برخوردار میشود، بدون آنکه نیاز یا درآمد او سنجیده شود، به این ترتیب، یارانه نان عملاً معکوس عمل میکند؛ طبقات بالاتر که قدرت خرید بیشتری دارند، یا واحدهای بزرگ مصرفی، بیشتر از حمایت دولت بهرهمند میشوند و این چرخه معیوبی است که در مورد سوخت و انرژی هم سالهاست تکرار میشود که بر اساس آن یارانهای که قرار است به نفع محرومان باشد، بیشتر به جیب پردرآمدها میرود.
نواقص هوشمندسازی
طباطبایی ادامه داد: طرح هوشمندسازی یارانه نان، گرچه در ظاهر پاسخی به این ایراد بود، اما در عمل به دلیل ضعف نظارت و طراحی ناقص، نتوانست مسیر یارانه را دقیق هدفگذاری کند، به منظور اصلاح این وضع، باید تراکنشهای بانکی و الگوهای مصرف بهصورت مستمر تحلیل شوند و خریدهای غیرعادی شناسایی شود، به این منظور وقتی یک کارت بانکی در طول روز از چند نانوایی مختلف در مناطق متفاوت خرید میکند، مشخص است که مصرف خانوار نیست و باید از یارانه حذف شود، ولی تا امروز چنین سیستم تحلیلی در سطح ملی فعال نشده است و دادههای انبوه خرید فقط ثبت میشود، بدون اینکه منطق مصرف واقعی از آن استخراج شود. او توضیح داد: نان به دلیل سهم بالایش در سبد خوراکی ایرانیان، به عنوان حساسترین کالای یارانهای به شمار میآید از این رو، تغییر در قیمت یا نحوه توزیع آن، بلافاصله آثار اجتماعی دارد، به همین دلیل هم، دولتها معمولاً در اصلاح یارانه نان بسیار محتاط عمل میکنند، ولی همین امر بدون کارشناسی به آن نتیجهای که باید رسید منتهی نمیشود. بر این اساس، از دهه ۱۳۶۰ تا امروز، سیاستگذاران بارها از اصلاح یارانه نان سخن گفته شده است، ولی هر بار به دلیل نگرانی از تبعات اجتماعی، اصلاح را نیمهکاره رها کردهاند و درنهایت به این نتیجه رسیدند که با اجرای نسخه الکترونیکی یارانه، بتوان کنترل بیشتری اعمال شود، ولی آنچه در عمل اتفاق افتاده، نوعی دیجیتالیشدن فساد است.
چالشهای عدم نظارت
طباطبایی اضافه کرد: نکته دیگر آن است که نظام فعلی یارانه، عملاً انگیزه اصلاح و بهرهوری را در زنجیره تولید نان از بین برده است، در این راستا نانواییها نگران کیفیت نیستند، چون فروششان تضمین شده است، مصرفکننده هم چون نان ارزان میخرد، قدر واقعی آن را نمیداند و بخشی از آن دورریز میشود، در نتیجه، سالانه صدها هزار تُن نان در کشور به ضایعات تبدیل میشود؛ آماری که ایران را در میان کشورهای دارای بیشترین هدررفت نان قرار داده است و در این میان، ترکیب یارانه بالا، قیمت پایین و نظارت ناکافی، فضایی میسازد که در آن هم فساد رشد میکند، هم اسراف افزایش مییابد. با این شرایط اصلاح این چرخه ساده نیست، چون ساختار توزیع نان در ایران به بخشی از فرهنگ اقتصادی و اجتماعی مردم تبدیل شده است، در حقیقت نان در ذهن ایرانی نه فقط غذا، بلکه نماد بقا و احترام است؛ دستزدن به قیمت آن، حساسیت برمیانگیزد و از طرف دیگر، نانواییها و اتحادیههای صنفی نیز از جایگاه قدرتمندی برخوردارند و هرگونه تغییر در نحوه توزیع آرد یا پرداخت یارانه، بدون هماهنگی آنها، ممکن نیست و همین پیچیدگیها باعث شده دولتها ترجیح دهند به جای اصلاح ساختار، صرفاً ابزار نظارتی جدید اضافه کند که در اثر آن فقط ترازوها از بین رفت و کارتخوانها و دستگاههای دیجیتالی اضافه شدهاند، ما اگر زیرساخت اطلاعاتی و اراده سیاسی برای برخورد با تخلف وجود نداشته باشد، هیچ ابزار هوشمندی معجزه نمیکند.
هزینههای پنهان یارانه نان
طباطبایی معتقد است: در شرایطی که بودجه عمومی کشور زیر فشار سنگین هزینههاست، تداوم یارانههای ناکارآمد مانند یارانه نان میتواند هزینههای پنهان سنگینی داشته باشد، چراکه هر درصد انحراف در مصرف نان یارانهای، معادل هزاران میلیارد تومان اتلاف منابع است، در حقیقت این منابع میتوانست صرف بهبود تغذیه، آموزش یا سلامت شود و قطعاً، ادامه وضع فعلی نهتنها عدالت اجتماعی را محقق نمیکند، بلکه بهتدریج منابع حمایتی کشور را فرسوده میسازد. او درباره راه بهبود این وضعیت گفت: بازنگری در فلسفه یارانه مسألهای است که باید در سطح کلان به آن توجه کرد، باید مشخص شود دولت قرار است از چه کسی و در برابر چه خطری حمایت کند. در این میان چنانچه، هدف حمایت از اقشار ضعیف است، باید یارانه مستقیماً به افراد داده شود، نه به کالایی که هرکس بتواند بیحساب بخرد. بعلاوه، لازم است دادههای سامانه نان بهصورت عمومی و شفاف منتشر شود تا امکان نظارت اجتماعی فراهم شود، همچنین باید قیمتگذاری دستوری آرد و نان بهتدریج با واقعیتهای اقتصادی هماهنگ شود تا فاصله قیمتی، انگیزه فساد را کاهش دهد و در نهایت اینکه، فرهنگ مصرف نان نیز باید اصلاح شود؛ و آموزش در مدارس تا تبلیغات عمومی درباره جلوگیری از دورریز با هدف بهبود وضعیت اقدامات لازم صورت گیرد. در حقیقت آمار تازه سازمان برنامه و بودجه به منزله هشداری است که هرچند، یارانه نان، بهرغم نیت خیر و تلاش برای هوشمندسازی اقداماتی صورت گرفته است اما هنوز درگیر سوءاستفاده، ناعدالتی و هدررفت است و اگر اصلاحات ساختاری در این حوزه به تأخیر بیفتد، در سالهای آینده ممکن است دولت برای تأمین همین یارانه ناچار شود از بخشهای دیگر بزند تا بتواند به اهداف خود دراین راستا برسد که البته قطعاً شرایط دشوارتری را پیش روی خود خواهد داشت.
ارسال نظر