29 آبانماه، سالگرد درگذشت زندهياد منوچهر آتشي است؛ چهرهاي که بايد او را يك فعال فرهنگي- ادبي ويژه دانست. او علاوه بر اينكه شاعري سرشناس بود، در وادي نقد ادبي، ترجمه و همچنين عرصههاي رسانهاي و مطبوعاتي، از اواسط دهه 30 تا زمان درگذشت (1384) منشأ رويدادها و تحولات متعددي بود. آتشي بعد از اتمام تحصيل در دانشسراي مقدماتي، در سال 1333 به بوشهر بازميگردد. تا آن زمان همكارياش با نشريات، عمدتا در حد انتشار شعرهايش بود؛ آنچنان كه براي نخستين بار در همين سال، يكي از شعرهايش در مجله «فردوسي» منتشر ميشود. به هر روي آتشي در بوشهر، آموزگار و ناظم ميشود و فعاليتهاي ادبي خود را در دبيرستاني (دبيرستان پهلوي) با همراهي جمعي از دبيران و محصلان آغاز ميكند. جالب است كه شاعراني مانند علي باباچاهي و محمد بياباني از شاگردان همين مدرسه بودند و جرياني را كه آتشي آغاز كرده بود، همراهي ميكردند. كار بر همين منوال ميگذرد تا اينكه آتشي در سال 1335 به تهران سفر ميكند؛ در شرايطي كه فضاي اجتماعي- فرهنگي كشور همچنان مرعوب و سرخورده از كودتاي 28 مرداد 1332 است. او در كافه «فردوسي» با شاعران و نويسندگاني مانند جلال آلاحمد و يدا... رويايي آشنا ميشود؛ همين طور با نصرت رحماني كه آن زمان مسئول صفحه شعر مجله «فردوسي» بود. طبيعي است كه اين ديدارها و آشناييها، بر دامنه روابط و فعاليتهاي بعدياش در وادي مطبوعات، تاثير زيادي داشتند، اما آتشي همچنان تا سال 1338 در بوشهر زندگي ميكند. در ادامه؛ ماجراي همكاري شاعر شهير استان بوشهر با راديو و تلويزيون پيش ميآيد. اين گونه است كه مهمترين دوره فعاليت مطبوعاتي آتشي رقم ميخورد و تا زمان انقلاب تداوم پيدا ميكند؛ به طوريكه اين فرصت تقريبا 4 ساله، زمينه نگارش و انتشار صدها مقاله، مصاحبه ارزشمند با چهرههاي مطرح هنر و ادبيات، نقدها و معرفي كتابهاي تاثيرگذار را برايش فراهم ميآورد. فعاليت مطبوعاتي او در «تماشا» همچنين از اين منظر بسيار حائز اهميت است كه او بيدريغ در راستاي كشف و معرفي چهرههاي درخشان ادبيات معاصر و جريانهاي ادبي قدم برميداشت. به عنوان نمونه ميتوان به معرفي و حمايت از سيدعلي صالحي و جريان موج ناب در آن دوره و آن نشريه اشاره كرد. بعد از انقلاب اما با تغيير و تحولاتي كه در راديو و تلويزيون رخ داد و به تغيير نام مجله «تماشا» به «سروش» منجر شد، آتشي دو سال را با رويكرد مديران تازه سر ميكند تا در سال 59 بازنشسته ميشود. اين دوره دوساله، چندان به كام روزنامهنگار جنوبي شيرين نميآيد، دليلش هم كساني بودند كه در اين مجله بودند و از او خوششان نميآمد. شرايط ناخوشايند «سروش» باعث ميشود او ترجيحا فعاليت خود را به نگارش مقالاتي درباره حافظ و مولوي و ناصرخسرو و سنايي و پرويناعتصامي و عطار و... محدود كند تا ايام بگذرد. آتشي پس از بازنشستگي و در 1361، بار ديگر به سرزمين مادري خود بوشهر بازميگردد و تا اواسط دهه هفتاد در اين شهر زندگي ميكند ولي با روي كار آمدن دولت اصلاحات، شاهد پررنگ شدن فعاليتهاي آتشي در عرصههاي فرهنگي و مطبوعاتي هستيم. آتشي در هشت سال پاياني عمر خود در نشريات مختلف قلم زد؛ از «توسعه فرهنگ» گرفته تا «همشهري» و «ايران» اما مهمترين و مستمرترين نشريهاي كه در طول اينسالها نام اين شاعر را در ليست تحريريه خود داشت، ماهنامه «كارنامه» بود؛ ماهنامهاي كه با سردبيري هوشنگ گلشيري در سال 78 آغاز به كار كرد و بعد از درگذشت او با كادري ديگر تا سال 1383 ادامه داد. آتشي در «كارنامه» مسئوليت صفحه شعر را به عهده گرفت و در كنار عمران صلاحي، محمد محمدعلي و حافظ موسوي به فعاليت خود ادامه داد. بعد از تعطيلي «كارنامه» نيز درصدد راهاندازي نشريهاي با عنوان «دينگ دانگ» بود كه در آبان ماه 1384 دچار ايست قلبي شد و درگذشت. در بررسي سابقه مطبوعاتي منوچهر آتشي كه البته عمدتا با اداره صفحات شعر همراه بوده است، ميتوان به چند ويژگي مهم اشاره كرد: نخست اينكه اگرچه كار مطبوعاتي وسيلهاي براي امرار معاش شاعر به شمار ميآمده اما او از اين فرصت، به نحوي احسن استفاده ميكرد و به تاييد بسياري از كارشناسان، فعاليت مطبوعاتي او نهتنها بر كيفيت شعرش تاثير منفي نميگذاشت بلكه شعر او را بارورتر ميكرد. همچنين فراموش نكنيم كه نگارش و زمينهسازي انتشار مقالات و مصاحبههاي تخصصي و تئوريك در زمينه ادبيات، از جمله خدمات فراموشنشدني او براي چند نسل از شاعران معاصر است. ويژگي ديگري كه در اين كارنامه، درخشان است به رويكرد و عملكرد خالي از حب و بغض او در كشف و معرفي استعدادهاي ادبي كشور برميگردد. به عبارت ديگر او به خوبي صفحات شعر را اداره ميكرد و مبتني بر رويهاي دموكراتيك، فضاي اين صفحات را براي معرفي شاعران و شعرهاي درخشان به خدمت ميگرفت و در اين مسير، از معرفي چهرههاي جوان و گمنام غافل نميماند. البته اعتباري كه نام آتشي به اين صفحات و شعرهايي كه در آنها منتشر ميشد، ميداد را نبايد فراموش كنيم. دريغا كه با تعطيلي مهمترين نشريات تخصصي ادبيات در يكي، دو دهه اخير، جامعه ادبي و علاقهمندان به شعر از ظرفيت صفحات شعر بينصيب ماندهاند.