«سماع در سنگستان» و شعر حکمت
آنژیلا عطایی شاعر و منتقد ادبی
نگاهي به دومين مجموعه شعر
آيدا گلنسايي
«سماع در سنگستان» و شعر حکمت
«سماع در سنگستان» دومين مجموعه شعر آيدا گلنسايي است که در سال 1400 از سوي انتشارات مرواريد روانه بازار کتاب شده است. اين مجموعه حاوي 25 شعر تقريبا بلند با دايره واژگاني گسترده است و البته ضرورت اين گونه شعري است که بينامتنيت در آن به وفور ديده ميشود. اغلب شعرها در طول شعر يکدست نيستند زيرا شاعر در متن شعر به دام کلانروايتها افتاده است و اين مورد شعرها را در نيمه از تکوتا انداخته است و حتي موجب گسيختگي در روايت شعر شده است. زبان در شعرها يکدست نيست و گاهي ثقيل شدن آن باعث ميشود مخاطب از شعر فاصله بگيرد. به نظر ميرسد نخستين شعر مجموعه، شعر «بنبست» مانيفست شاعر باشد، مخاطب درمييابد قرار است شعري بخواند که نگران گل کردن آب و رداي مولانا و نفس حق حافظ است. شاعر خود را مقيد کرده که حتما چيزي بگويد و حرف حکيمانهاي بزند يا شايد بتوان گفت که خواسته شعر متعهد بسرايد. اينکه شعر يا به طور کلي هنر و ادبيات متعهد خوب است يا بد و اينکه آيا هنر و ادبيات بايد وظيفهمند باشند يا خير از حوصله اين بحث خارج است اما آنچه از شعرهاي اين کتاب برميآيد اين است که اصرار به بيان همه دردهاي کائنات، شعر را از بطن زندگي بيرون کشيده و در وادي مضمون انداخته است. شعر ميتواند در بستر تخيل انديشهمند باشد اما غرق شدن در مضمون و سر خوردن از تعهد و انديشه به سمت ايدئولوژي روح شعر را ميگيرد. راوي در اين مجموعه ميان حکمت و عرفان ميگردد و گاهي به يک مصلح اجتماعي تبديل ميشود. در اين کتاب ميبينيم هرجا شاعر به موضوعي زميني و در دايره ديد خود پرداخته شعر خوب شکل گرفته است. شعر «براي نائيريکا» که براي ايران درودي سروده شده است واجد همين ويژگي است. مطالعات شاعر در حوزه حکمت و عرفان ايراني - Èå Ïáíá ÑÔÊå ÊÍÕíáí æ ãØÇáÚÇÊí Çæ ãæÌÈÇÊ åáæ ÒÏä Èå ÔÚÑ Í˜ãÊ- ˜å ÇÎíÑÇ ÓíÏÚáí ÕÇáÍí Èå Âä ÑÏÇÎÊå ÇÓÊ- ÑÇ ÝÑÇåã ÂæÑÏå ÇÓÊ. «ÓãÇÚ ÏÑ ÓäÓÊÇä» ÈÇ ÚäæÇä ÎæÏ æ äíÒ ÈÇ ÔÚÑ ÝÊÍ ÇáÈÇÈÔ Çíä íÇã ÑÇ Èå ÎæÇääÏå ãíÏåÏ ˜å ÇÍÊãÇáÇ ÞÑÇÑ ÇÓÊ ÈÇ í˜ Í˜íã¡ í˜ ÚÇÑÝ íÇ í˜ ãäÌí ÈÔÑíÊ Èå ÝÊææ ÈäÔíäÏ:
«æÞÊí ãÚäÇíí äÏÇÑÏ ÒäÏí
ÈÇíÏ ÊäåÇ ÑÞÕíÏ æ Ïá ÓÑÏ
Ïá ÓÑÏ Èå ÓÇÍÑå Óáã˜
æ ÓãÇÚ ÏÑ ÓäÓÊÇä.»
زندگي در اين شعر نمونه کلانروايتهاي آمده در شعرهاست که خود به تنهايي شعر نميسازند، سلمک نمونه اطلاعات فراواني است که در شعرها سرازير شده و منجر شده که شعرها توضيحات فراوان داشته باشند، به اين ترتيب مخاطب اگر شاعر حرفهاي نباشد، اگر حرفه يا تحصيلاتش ادبيات و نظاير آن نباشد از شعر فاصله ميگيرد. کتاب حاضر اگر هم داعيه شعر حکمت نداشته باشد به آن نزديک شده است اما تکلف در شعر و پرداخت بيش از اندازه به مضامين حکيمانه اين کتاب را از اين گونه شعري دور ميکند، چراکه شعر حکمت ادعايي بر اصلاح جهان ندارد و بنابراين در آن از صدور حکم خبري نيست و اين در حالي است که اغلب شعرهاي اين مجموعه با صدور حکم و سطري شبيه بيانيه تمام ميشوند:
«قناريهاي قشنگ
تا چندماه ديگر معوقههايتان را ميريزند
مشتي ارزن نياز شماست
مشتهايتان را غلاف کنيد
و به جوجههايتان بياموزيد
نان دغدغه دونان است.»
پيش از اين شعر حکمت - و نه شعر حکيمانه- کم نداشتهايم اما ميتوان گفت هنوز در آغاز راه هستيم. در مقابل توليد انبوه شعر فارسي، کم نيستند شاعران باسوادي که البته قرار نيست شعر فربه بسازند و از مخاطب فاصله بگيرند. «سمـــاع در سنـگستان» ميتواند آغازگــــر مــسير جديدي درشعـر حـــکمت باشد اما ويژه شدن زبان شاعر و استقــــلال آن از جهــــان شعري سهـــراب سپهري و احتمالا سيدعلي صالحي لازم است.
ارسال نظر