اصلاحطلبی بومی
کوروش الماسی محقق و پژوهشگر
ایران برای شهروندان با هر ویژگی و تفاوتی، همان سفینه فضایی برای فضانوردان است. ایرانیت بدون ایران بیمعنی، ناممکن و غیرکاربردی است. بنابراین، هر شهروندی با هر جایگاه و تخصصی از جمله فعلان عرصه سیاسی، صاحبمنصبان و کارگزاران مدیریت کلان سیاسی که به این درک نائل نشده باشند که سلامت، امنیت، توسعه و... ایران والا و با ارزشترین هدف اخلاقی، سیاسی، امنیتی، دفاعی و... است، آنگاه درکی کاربردی از شهروند بودن و افعال و اهداف سیاسی دریافت نکرده است. «ایران حال خوشی ندارد.» اینکه تداوم شرایط نامطلوب موجود بهطور اجتناب ناپذیری «ایران را به کما» خواهد برد. سلامت ایران مستلزم تغییر مسیر روند امور کلان است. یقینا، بحث پیرامون تغییر روند امور کلان، بسیار فراتر از توان و مجال این موجز است. بنابراین، در این موجز تلاش میشود تا بهطور کلی و مختصر به یک راهکار، «اصلاحطلبی بومی» اشاره شود. در راستای ارائه «اصلاحطلبی بومی»، مفهوم «اصلاح» به اختصار تبیین میشود. اصلاح؟ مفهوم «اصلاح» به کلیترین بیان یعنی حفظ ساختار و تغییر و کاربردی کردن برخی اجزا یا عناصر ساختاری. در «اصلاحطلبی بومی»، «ایران» ساختار تلقی میشود و حاکمیت
(انواع کارگزاران و نهادها)، اقتصاد، نظم حقوقی، انواع اعتقادات زمینی و آسمانی، روابط خارجه و... اجزا و عناصر ساختاری که به منظور پایداری ساختار(ایران) به ضرورت باید پیوسته بهروزرسانی شوند، درک و در نظر گرفته میشود. مفاهیم تصاویر ذهنی جهان عینی هستند. به عبارتی، تصاویر ذهنی محصول تعامل انسانها با محیط پیرامون است. اینکه فهم مجازی مفاهیم، تضمینی برای ارتباط با، یا حتی فهم عینی جهان پیرامون نیستند. بنابراین اولین گام به منظور خروج از بنبست رفتاری(سیاسی) عبور از مفاهیم ذهنی به جهان واقعی است، چراکه، مفاهیم بدون داشتن ریشه در و تعامل با محیط پیرامون، رویاهای اذهان آشفته، غیرصادق، متافیزیکی و تاریخی است. اینکه، «فهم کاربردی مفاهیم به ضرورت باید منجر به عمل شود.» عمل به معنی تغییر، هدایت و کنترل شرایط و پدیدههای انسانی و اجتماعی است. ظاهرا، روشن ذهنها (روشنفکران) در کشورهای در حال توسعه، رابطه علت و معلولی، مفاهیم با جهان عینی را به درستی دریافت نکردهاند. به عبارتی، به ویژه، در یک قرن اخیر، پذیرش و تعلق خاطر به مفاهیمی چون آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون، لیبرالیسم، سوسیال دموکراسی و... علائم و نشانههای
روشنذهنی (روشنفکری) تلقی شده است، اما کسی (به ویژه در کشورهای درحال توسعه) این پرسش را مطرح نکرده و نمیکند که چرا با وجود انبوهی از روشنذهنها یا روشنفکرها، در برخی کشورهای در حال توسعه، «پدیده انقلاب» رخ میدهد؟ یا با وجود انبوهی از روشنذهنها در مصر، تونس و... «بهار» رخ میدهد؟ یا چرا با وجود انبوه روشنذهنها در عراق، سوریه، افغانستان و... این کشورها سرنوشت چنین فلاکت باری نصیبشان شده است؟ چرا در برخی کشورها از جمله کشورهای حاشیه خلیجفارس که روشنذهنی و روشنفکری یک کالای نایاب است، «هیچ بهار یا انقلابی» رخ نمیدهد؟ «شاید»روشنذهنی یا روشنفکری کاربردی، ریشه در فهم جهان عینی و نه فهم برخی مفاهیم وارداتی دارد. به عبارتی، فهم جهان عینی و نه فهم مفاهیم، مبنای کاربردی رفتار انسانی در عرصههای گوناگون از جمله رفتار سیاسی، است. ملزومات «اصلاحطلبی بومی»، روشنذهنها یا روشنفکرهای (فعالان سیاسی)میهندوست باید اندیشهها، راهکارها، طرحها و تحلیلهای خود را از جهان عینی (فقر، ناامیدی، خرافه پراکنی، زوال اخلاق سیاسی، تخریب هویت ملی و...) و نه برخی مفاهیم وارداتی (آزادی، دموکراسی، لیبرالیسم و...) دریافت کنند.
به عبارتی، اصلاحات باید مبتنی بر درک و تحلیل شرایط عینی کشور باشد. از اینرو، «هدف یا اهداف اصلاحطلبی بومی، معطوف به تغییر و بهبود زیست روزمره شهروندان و نه تحقق برخی مفاهیم مبهم وارداتی یا برگرفته از برخی کتب است.» بنابراین اصلاحطلب بومی، مفاهیمی چون آزادی، دمکراسی، حاکمیت قانون، لیبرالیسم، سوسیال دموکراسی و... را که در کشورهای در حال توسعه «عامل سردرگمی و تفرقه میان روشنفکران» و در نتیجه توقف توسعه و بر باد دادن منابع ملی میشود، را «تا اطلاع ثانوی» در پرانتز قرار میدهند. به عبارتی، کیفیت زیست عینی بسیار نامطلوب شهروندان مبنا یا خوراک اندیشهها، طرحها و راهکارهای «اصلاحطلب بومی» است، نه برخی مفاهیم وارداتی و انتزاعی. «اصلاحطلب بومی» تکلیف خود را با دوگانه منفعت فردی و منفعت عمومی(ملی) مشخص میکند. اصلاحطلب بومی، تحقق منفعت جمعی(ملی) را مقدم بر منفعت فردی یا جناحی میپندارد، چراکه عرصه و فعالیت سیاسی و حکمرانی را مخالف و متفاوت از عرصه اقتصادی و تجاری که در آن افراد تنها به دنبال کسب سود فردی هستند، تلقی میکند. یکی از مزایای کاربردی عبور از مفاهیم به شرایط عینی، پرهیز از اتهام نفوذی بودن است.
شاید صفتهای سیاسی لیبرالیست، سوسیال دموکرات، آزادیخواه، دموکراسی خواه یا هواداران این یا آن کشور شرقی یا غربی بودن، بستر متهم کردن یکدیگر به عامل نفوذی بودن باشد. اما، چگونه میتوان «اصلاحطلب بومی» را که میخواهند برای برطرف کردن فقر، ناامیدی، ناامنی، بیعدالتی، حفظ منافع و امنیت ملی و... تلاش کنند، را نفوذی تلقی کرد. اگر استدلال فوق پیرامون رابطه شرایط عینی و مفاهیم، منطقی تلقی شود، آنگاه اولین گام برای رستاخیز عاشقان وطن به منظور چاره اندیشی برای انبوه و انواع چالشهای اجتماعی و ملی «اجماع پیرامون یک هدف مشترک» است. با توجه به شرایط عینی پر چالش و ناامید کننده، هیچ هدف سیاسی؛ کاربردی، باارزش و مشروعتر از «نجات و سلامت ایران»در کل عالم هستی، وجود ندارد. به عبارتی هر هدفی بجز سلامت، ثبات، امنیت، توسعه و... ایران حاکی از اذهان آشفته، رویاپرداز، سوداگر، ضد ملی و... است.
ارسال نظر