روابط خارجه: صداقت و شجاعت
کوروش الماسی محقق و پژوهشگر
به دلایل متعدد؛ تضاد، اختلاف، تفاوت و... اجزای جدایی ناپذیر روابط انسانها در سراسر تاریخ و همه جوامع بوده، است و خواهد بود. به گواه شواهد بیشمار تاریخی؛ کشمکش، جدال، جنگ، تعرض و... ویژگیها یا مولفهای همیشگی روابط میان کشورها بوده است. انکار این حقیقت که روابط خارجه عرصــه جنگ همــه علیه همه است، حاکی از جهل مفرط سیاست ورزان، صاحبمنصبان و روشنفکران رومانتیک میباشد، اما با توسعه علوم گوناگون به ویژه علوم انسانی و اجتماعی در عصر روشنگری، روشهای نرم(دیپلماسی) و کم هزینه جایگزین روشهای سخت، خشن و پر هزینه در عرصه روابط بینالملل شده است. به بیانی، دیپلماسی روش کاهش هزینه و آسیبها در روابط بینالملل میباشد. از آنجا که ذات روابط بینالملل تقابل و نبرد(دیپلماتیک) به منظور حصول(به ویژه در درون معاصر)«منافع ملی»است، بزرگترین خطای صاحبان قدرت در کشورهای در حال توسعه که در نهایت منجر به ناکارآمدی، بیثباتی و... آنها میشود، این است که درک کاربردی از اهمیت و کارکرد بنیادی منافع ملی به عنوان مبداء و مقصد تمامی فعل و انفعالات اجتماعی، ندارند. به منظور اجتناب از انحراف اذهان از موضوع اصلی، روابط خارجه، اجازه دهید حداقل در عالم تخیل پدیده نفوذ را «در پرانتز» قرار دهیم و همه دست اندرکاران و متولیان روابط خارجه را میهن دوست و صادق تصور کنیم. حال با این پیش زمینه میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم، دلیل پرهزینه بودن روابط خارجه در«چند دهه» گذشته چیست؟ یقیناً پاسخ قابل قبول به این پرسش بسیار فراتر از توان این موجز است، بنابراین این موجز تنها به برخی نکات کلی میپرازد. قبل از جستوجوی پاسخی عقلانی و کاربردی به این پرسش، بیان و تاکید بر نکتهای، ضروری است. روابط خارجه عرصه آرزوها و شعارها نیست. اینکه روابط بین الملل عرصه نبرد«منافع ملی» است. به عبارتی، روابط بینالملل عرصه نبرد(جنگ) برای حصول منافع(غنائم) میباشد. در جوامع توسعه نیافته در قرون پیشین، تنها راه حصول منافع و غنائم، جنگ و در نتیجه کشوری که برتری نظامی داشت، منافع مدنظر خود را با شکست کشور مقابل، بدست میآورد. عامل اقتدار به عنوان ابزاری برای حصول منافع با وجود تغییرات کیفی، هنوز عامل تعیین کنندهای در میزان تحقق منافع(ملی) میباشد. اقتدار در «جهان خردبنیاد»، برآیند تکیه زدن حکومتها بر خرد و اراده ملی(جمعی) میباشد. مصر، سوریه، عراق و تا حدودی لیبی ارتشهای بسیار قوی داشته که قابلیت و توانایی تحت فشار گذاشتن اسرائیل را داشتند. اسرائیل«تحت محاصره» اقتصادی، تجاری، فرهنگی و نظامی کشورهای عربی، مسلمان و حتی کشورهای فرامنطقهای بود. اینکه ارتباط یک کشورعربی یا مسلمان با اسرائیل قابل تصور نبود و... اما شرایط کشورهای عربی(مسلمان) و رژیم صهیونیستی در حال حاضر چگونه است. آیا ویرانی ارتشهای مقتدر سوریه، عراق، لیبی و تبدیل شدن ارتش مصر به مزدبگیر(دریافت کمک) آمریکا و ایجاد روابط آشکار و پنهان بیشتر کشورهای عربی و مسلمان با رژیم صهیونیستی حاکی از ناکامی برخی «شعارها، آرمانها و راهبردهای روابط خارجه در منطقه و جهان نبوده است؟ به عبارتی، خاورمیانه در سال 1357 ساختاری سیاسی و دفاعی دوقطبی داشت. یک قطب کشورهای عربی و مسلمان و قطب دیگر اسرائیل(آمریکا). اما در سال 13400 «یک قطب ایران» و «قطب دیگر متشکل از اسرائیل(آمریکا، روسیه، چین) و کشورهای عربی و مسلمان» میباشد. به منظور سلامت ایران و برون رفت از وضعیت پرمخاطره که بی شک امنیت را با انواع مخاطرات روبهرو خواهد کرد، متولیان و کارگزاران مدیریت روابط خارجه باید با صداقت و شجاعت بپذیرند که راهبرد روابط خارجه در چند دهه گذشته نتواسته است «اهداف ملی» را در حد مطلوب محقق کند. اینکه در صورتی که راهبرد روابط خارجه در مسیر تحقق «منافع ملی» قرار نگیرد، انتظار پایداری و کارآمدی سیاسی و ثبات و امنیت ملی یک توهم گناه آلود میباشد. هیچ معیاری کاربردی و قابل فهم تر از نتایج ملموس برای ارزیابی عملکرد صاحب منصبان و راهبرد روابط خارجه وجود ندارد. تلقی وجود دشمن در عرصه روابط بینالملل امر کاملا طبیعی و واقعی است، اما نمیتواند توجیهی برای ناکامی روابط خارجه تلقی شود. در آخر، در عرصه مملو از رقبا (دشمن) روابط بینالملل، کشورهای که توانایی مذاکره(دیپلماسی) را نداشته باشند یا پیگیر اهداف غیرملی باشند، فرصتی برای آرامش، امنیت و پایداری بهدست نخواهد آورد. منافع ملی قطب نمای توفیق در انواع مذاکرات دیپلماسی در روابط بینالملل است.
ارسال نظر