طالبان، قدرت را تقسیم نمیکند
پیرمحمد ملازهی تحلیلگر ارشد مسائل شبه قاره
تصور چندان روشنی از طالبان در ایران نیست؛ چرا که مردم افغانستان را براساس جمعیت غیرپشتون قضاوت میکنند. طالبان یک پشتوانه قوی قومی دارد. اکثر جمعیت پشتون که حدود 60 میلیون از افغانستان را تشکیل میدهند، تفکر طالبانی و دیدگاههای فقهی دیوبندی را قبول دارند. طالبان حتی به گروههای قومی غیرپشتون هم نفوذ کرده است؛ بنابراین، این برداشت که طالبان پایگاه اجتماعی ندارند با واقعیتها همخوانی ندارد. در خصوص جایگاه طالبان در آینده افغانستان هم باید گفت که طالبان در حال تحمیل خود به افغانستان و قدرت آینده از نظر نظامی هستند. در نتیجه قدرت آینده حتی اگر کاملا در دست طالبان نباشد، بیشترین سهم به آنها اختصاص خواهد داشت. طالبان اگر به شراکت دیگران در قدرت رضایت دهند معمولا سعی میکنند با گروههای قومی تاجیک، ازبک و شیعه مذهبهای هزاره به نوعی تعامل کنند که تا زمانی که قدرت را به طور کامل تصرف نکرده است از آنها واکنش سخت نظامی نگیرد. طالبان به لحاظ ایدئولوژیکی از دو خصلت برخوردار است؛ یکی انحصارطلبی ایدئولوژیک با توجه به برداشتی که طالبان از اسلام دارند و آن را نابترین میدانند و دیگر برداشتها را تایید نمیکنند و دوم اینکه به لحاظ قومی هم انحصارطلب هستند، چون قومیت پشتون از سال 1747 پس از مرگ نادرشاه و در سیصد سال گذشته تقریبا همواره در انواع مختلف حاکمیت، در افغانستان حاکم بودهاند و حالا به قومیتهای دیگر اجازه رسیدن به قدرت نمیدهند. طالبان تجربیاتی نیز در این سالها بهدست آوردهاند و میدانند که باقی قومیتها را باید به حساب آورند. شاید یک قدرت متوازن قومی مذهبی در افغانستان اتفاقی واقعبینانهتر باشد، چراکه اگر طالبان به دنبال انحصار قدرت بروند و از نظر نظامی برای بةدست آوردن آن تلاش کنند، جنگ داخلی در خواهد گرفت و آینده جنگ داخلی هم مشخص نخواهد بود و حتی شاید افغانستان دچار تجزیه شود. نیروهای ناتو هم دریافتند که راهحل نظامی را نمیتوان در افغانستان یافت و با خروج خود به دنبال راهحل سیاسی بودند. در واقع آمریکا در افغانستان هم مانند ویتنام با شکست خارج شد، اما با این تفاوت که شکست را در افغانستان نپذیرفت. بایدن در این زمینه خط ترامپ را ادامه داده است و برای تلفات کمتر و عدم شکست نظامی راه میانه را پیش گرفت و آبرومندانه از کشور خارج شدند. آنها شکست خوردهاند حتی اگر آقای بایدن انکار کند که برای دولتسازی و ملتسازی وارد افغانستان شده است و آن طور در حرفهای خود بگوید که تنها برای کشتن بنلادن به افغانستان رفته بودیم و خواستههای خود را محدود کنند. این همان اعتراف به شکست است که میگویند دولت و ملتسازی برای مردم افغانستان است و در حیطه اختیارات ما نیست. از طرفی اساسا هدف آمریکا مدیریت بحران افغانستان بوده و نه از بین بردن طالبان چون اگر میخواستند طالبان یا القاعده را به طور کامل از بین ببرند، فضا را باز نمیگذاشتند تا آنها به راحتی از مرز بگذرند و در پاکستان پناه بگیرند. آمریکاییان از ابتدا میخواستند که با طالبان مماشات کنند تا آنها از افغانستان خارج شوند و همه کشته نشوند. کارهای اخیر آنها مثل مذاکره با پاکستان و ازبکستان برای کسب چند پایگاه نظامی هم نوعی مدیریت بحران است، اما از خارج افغانستان. این برداشت از نیت آمریکا از توافق با طالبان در جهت ایجاد تنش و مشکل برای همسایگان افغانستان و رقبای آمریکا در منطقه دور از ذهن نیست؛ چراکه ممکن است در آینده افغانستان نیروهای رادیکال مثل داعش، طالبان یا القاعده پایگاه بگیرند، رشد کنند و در نهایت رقبای آمریکا را مورد حمله قرار دهند.
ارسال نظر