| کد مطلب: ۱۰۴۲۱۴۵
لینک کوتاه کپی شد

آناتول فرانس و تعارض‌های عدالت

محمد صابری نویسنده و منتقد

درس‌گفتارهای ادبيات فرانسه 4
آناتول فرانس و تعارض‌های عدالت

ژاک آناتول فرانسوا تیبو از برجستگان ادبیات فرانسه، ملقب به پادشاه نثر که سنگین و سهل و ممتنع‌نویسی و وفاداری به سبک کلاسیک از خصوصیات بارز او است. چاپ کتاب «خدایان تشنه‌اند» در سال 1912 انقلاب بزرگی بود در ابتدای قرن بیستم؛ فرانسه‌ای که هنوز طعم خونین و غمبار جنگ‌های جهانی را نچشیده بود و پس از دو سه عنوان کتاب دیگر فرانس را به بزرگ‌ترین جایزه‌ ادبی دنیا -نوبل- رساند. نثر بی‌تکلف و در عین حال تامل‌انگیز و عدالت‌جوی فرانس بر دیگر قلم به‌دستان ناراضی از شرایط موجود تاثیرات شگرفی به‌همراه داشت و این از معدود تمایزات او و دیگر شگفتی‌سازان ادبیات الهه‌گونه‌ نیمه‌ اول قرن بیستم فرانسه بود. آناتول فرانس دغدغه‌مند عدالت است و اجتماع، دردمند پابرهنگان است و ظلم و جفاهای به ناحق رواداشته از جانب فرادستان بر آنان. تک‌تک واژه‌هایی که بر زبان می‌آورد، جز ابزاری برای فریادکشیدن بر سر فرادستان و قوانین وقت نیست، حق طلبانه بر مسند پیشاهنگان اعتراض به وضع موجود نشسته و سهم و دِین خود را به اجتماع در بن‌بست نشسته‌ جامعه‌ای متحیر و سرگردان ادا می‌کند. از عدالت رایج در دادگاه‌ها وحشت دارد، وحشتی شگرف و حقیقی، وحشتی دردآور از اینکه دادگاه‌ها به کندی پیش می‌روند و بیشتر از آنکه کیفر برسانند، در دل مردم وحشت ایجاد می‌کنند. بر بانیان و مسندنشینان دستگاه عریض و طویل عدالت بانگ برمی‌آورد که شما ترس و وحشت را در دل‌ها می‌کارید؛ درحالی که بر این نکته واقف نیستید که این ترس موهوم و نفرت‌انگیز بیش از آنکه آدم‌ها را به رعایت مرزبندی‌های عدالت‌خواهانه‌ مورد نظرتان سوق دهد، باعث ظهور قهرمانانی می‌شود که به‌زودی زود بر شماها خواهند شورید. در عین این همه حق‌طلبی عقل و مدعیان عقل‌مندی زمانه را نیز تاب نمی‌آورد: «من عاشق عقل هستم ولی نه با تعصب، عقل چراغ هدایتی فراراه ما می‌دارد، اما وقتی شما از عقل، خدایی درست می‌کنید، شما را کور می‌کند و به ارتکاب خیانت وامی‌دارد.» در «خدایان تشنه‌اند» از زبان کشیش اعترافی تلخ وگزنده حرفی می‌زند که خود مایه‌ تاملی دقیق و پندآموز است، جایی که کشیش می‌گوید: «گناهکاران را لعنت نکنیم، ما کشیشان نالایق از برکت آن‌هاست که زندگی می‌کنیم.» وقتی که صحبت از اعتراف به میان می‌آید اذعان می‌کند که مردم به تبعیت و خشم و حرص و آز خود اعتراف می‌کنند اما هرگز به ترس و بی‌غیرتی خود اذعان نمی‌کنند. و این شاید یکی از هزار و یک درد بی‌درمان جامعه‌ای است که هنوز و در پس سال‌ها گذر از جنگ و خشونت و حتی دموکراسی نوین، نتوانسته بر این عافیت‌نشینی و بی‌تفاوتی و به‌زعم فرانس؛ بی‌غیرتی غلبه کند. او این ترس را نه تنها مربوط به عامه‌ مردم می‌داند؛ که سخت معتقد است حتی الهیون و فلاسفه نیز از این وحشت مبرا نیستند. قدرت از نگاه او جز تصویر مضحک جانوری نیست که وجود انسان را گاه- ناخواسته - مالامال از دئانت و پستی می‌کند. او معتقد است گاهی انسان از قدرت نه انتظار پول دارد و نه انتظار تشخص و احترام، تنها خواستار خود قدرت است و در نهایت اعمال قدرت را نوعی تسکین و رهایی تلقی می‌کند. به عبارتی نگاه او به قدرت نه سیاه و سفید است و نه خاکستری. شاید قدرت طلبان را بهتر از خودشان می‌شناسد که این‌گونه وجودشان را مسخ و مسحور فزون طلبی‌ای بی‌اندازه دیده که جانب عدالت را در تشخیص و تمیزشان نگاه می‌دارد. وقتی پای ایثار و فداکاری به میان می‌آید، صمیمانه اعتراف می‌کند آنچه را که در حق شما می‌کنم، نه به عشق شماست؛ چرا که ابدا شما را نمی‌شناسم، و نه معتقدم که بشریت دارای حقوقی است. من این کار را فقط به‌خاطر تکبر و غروری که همه‌ نیکوکاری‌ها و فداکاری‌ها را در بشر پدید می‌آورد انجام می‌دهم. به‌رغم اعتراضی مدنی و فلسفی به گوشه‌نشینی و فرار از مسئولیت قاطبه‌ جامعه، معتقد است وقتی که هرکس یک زندگی بیشتر ندارد، نباید به دنبال تغییر دادن وضع اجتماع برود. این نه به معنای عافیت‌اندیشی و فرار از احساس مسئولیت انسانی در مواجهه با پیچیدگی‌های امور جاری است؛ بلکه فرانس از منظر درست اندیشیدن و انجام یک کار درست است که به چنین تئوری‌ای در این باب رسیده است. بی‌تردید تجربه‌های ناکام و هیجان‌زدگی توده‌ها و تحمل بار سنگین شکست‌های متوالی در این نگاه به‌ظاهر مصلحت‌اندیشانه،
موثر بوده است.

ارسال نظر

هشتگ‌های داغ

آخرین اخبار

پربازدیدترین اخبار