پرونده هستهای دولتها را یکی پس از دیگری میبلعد
آرمان ملي- احسان اسقايي: پرونده هستهاي ايران از سال 1381 و بعد از اتفاقاتي که در آن سال افتاد، جنبه رسانهاي پيدا کرد. از سال 1381 تا 1401چندين دولت در ايران روي کار آمدهاند و بيشترين هزينهها را در ارتباط با اين پرونده پرداختهاند اما به رغم تلاش تمامي دولتها هنوز مساله هستهاي از اولويت اول کشور خارج نشده و بحرانهاي مختلفي از اين رهگذر براي دولتهاي مختلف به وجود آمده است.
آغاز پرونده هستهاي و تعامل دولت اصلاحات با تروئيکا
در سال 1381 که ابعادي از برنامه هستهاي ايران در رسانهها مطرح شد، دولت وقت با تلاشهاي ديپلماتيک خود مانع به ثمر رسيدن اهداف کشورهاي غربي و خصوصا آمريکاييها در ارتباط با ايران شد. در آن سال دولت جرج بوش در واشنگتن حاکم بود و در عراق و افغانستان تحرکات نظامي انجام ميداد و منطقه خاورميانه يکي از پرآشوبترين مناطق جهان بود. بسياري معتقد بودند با توجه به محور شرارت ناميده شدن ايران توسط رئيسجمهور وقت ايالات متحده آمريکا، تهران يکي از اهداف واشنگتن براي حمله نظامي است. اما هوش و ذکاوت دولت حاکم بر تهران در آن سالها عملا اجازه نداد واشنگتن به اهداف خود برسد و با سپردن پرونده هستهاي به حسن روحاني، شيخ ديپلمات؛ طي مذاکراتي فشرده با تروئيکا، تهران به توافق سعدآباد با اروپاييها دست يافت که به موجب آن ايران همکاريهاي خود در زمينه پرونده هستهاي را با آژانس بينالمللي هستهاي آغاز کرد. دولت اصلاحات با سياستهايي که در ارتباط با پرونده هستهاي اعمال کرد عملا از ترکشهاي آن در حوزههاي گوناگون از جمله حوزه اقتصادي رها شد. هرچند همان دولت در ماههاي پاياني عمر خود عملا پلمبهاي آژانس را فک کرد و حرکت تهران به سوي غني سازي اورانيوم آغاز شد.
دولت احمدينژاد و شعار انرژي هستهاي حق مسلم ماست
با روي کار آمدن دولت محمود احمدينژاد در ايران نوع برخورد ديپلماتيک ايران با اروپاييها دچار تغييرات اساسي شد و توسعه برنامه هستهاي ايران سرعت روز افزوني پيدا کرده بود. موضعگيريهاي ايران عليه غرب و پيشرفت تهران در ابعاد پرونده هستهاي در آن سالها موجب شد آژانس بينالمللي انرژي هستهاي، پرونده تهران را به شوراي امنيت سازمان ملل ارجاع دهد. احمدينژاد هم با شعار «انرژي هستهاي حق مسلم ماست» خطاب به غربيها ميگفت: آنقدر قطعنامه تصويب کنيد که قطعنامهدانتان پاره شود. قطعنامههاي شوراي امنيت کاغذ پاره است.
دولت محبوب هستهاي که محبوب نماند
روحاني که آمد همگان در انتظار معرفي تيم مذاکره کننده او بودند. محمدجواد ظريف فردي که همواره مرد شماره 2 ايران در مذاکرات با غرب بوده وزير خارجه شد. دو سال رفت و آمد تيم مذاکره کننده ايران با غرب منتج به توافق وين شد و براي اولين بار در تاريخ، يک کشور از ذيل فصل 7 منشور سازمان ملل بدون جنگ خارج شد و برجام به مرحله اجرا رسيد. دولت روحاني که از همان ابتدا سياست کاهش تورم را در دستورکار قرار داده بود با توافق وين توانست رضايت نسبي از مردم دريافت کند و يکي از بالاترين آرا را در انتخابات بعدي به دست آورد و رقباي خود را از صحنه خارج کرد. اما بخت و اقبال با او يار نبود و ترامپ برجام را برخلاف منافع ايالات متحده اعلام کرد و در ابتدا خواستار مذاکره با تهران در مورد ادامه برجام شد و در مرحله بعد از برجام خارج گرديد. اقدام او موجب شد کوهي از آوار بر سر دولت روحاني سرازير شود و در نهايت دولت تعامل و مدارا و مذاکره جاي خود را به دولتي داد که رئيس آن هرچند با برجام و مذاکره مخالفتي ندارد اما در بسياري از ابعاد سياسي در مخالفت با دولت روحاني عمل ميکند.
دولت رئيسي در مسير دولتهاي قبل !
با روي کار آمدن دولت ابراهيم رئيسي و گذشت چندين ماه از استقرار آن، مذاکرات با غربيها با تيمي کاملا متمايز از قبل آغاز گرديد و اخيرا تلاشهايي از سوي دولت در مذاکره با غرب به پاسخ غرب در پرونده هستهاي منجر شده است. غربيها اعلام کردهاند متن توافق با اصلاحاتي نهايي شده است. حال بايد ديد سرنوشت پرونده هستهاي ايران در دولت رئيسي به کدام سو خواهد رفت.
ارسال نظر