رسانهها اخبار تلخ را بدون تهدید امنیت روانی بازتاب دهند
آرمان ملي: انتشار تصاوير دلخراش و غيرواقعي در جلد دو روزنامه همميهن و ابتکار از واقعه سيل استهبان ميتواند بهانهاي باشد تا بار ديگر قوانين و ضوابط گرفتن و انتشار تصوير در رسانهها را مرور کنيم. هرچند به نظر ميرسد انتشار تصاوير در بحران بهويژه توسط عامه مردم در حوادث طبيعي، اتفاقي فراتر از ضوابط حرفهاي رسانههاست و نيازمند آموزش عمومي است. اکبر نصراللهي استاد علوم ارتباطات و نويسنده کتاب، معتقد است حل اين مساله در گرو مشارکت دستگاههاي قانونگذار مانند مجلس، اعمال مجازات توسط قوه قضائيه براي متخلفان و آموزش عمومي در دستگاه آموزشي کشور شامل مدارس و دانشگاهها و البته با مشارکت و اقناع توسط رسانههاست. در ادامه گفتوگوي مهر را در اين باره ميخوانيد:
آقاي نصراللهي بهنظرتان نقش و تأثير رسانههاي رسمي در انتشار تصاوير دلخراش از وقايع چه تفاوتي با رسانههاي اجتماعي دارد؟
هيچتفاوتي ندارد که رسانه رسمي باشد يا غير رسمي. همه رسانهها همه کساني که تريبون و مخاطب دارند بايد همزمان به دو حق مخاطب توجه داشته باشند: مردم هم حق دارند از اطلاعات و اخبار پيرامونشان مطلع باشند، هم حق دارند امنيت روحي و روانيشان در معرض تعرض قرار نگيرد. از طرف ديگر رويدادهايي که در کشور اتفاق ميافتند، هر دو سوي ماجرا را در خود دارند و اين طور نيست که همهشان مثبت و آرامشبخش باشند. قطعاً وقايعي وجود دارند که تلخاند و رسانهها هم موظف هستند همانطور که اخبار خوب را منتشر ميکنند اخبار تلخ را هم بازتاب دهند. اما اين هم دليلي نميشود که رسانهها به بهانه حق مردم براي دانستن، تصاوير و ويدئوهايي را به اشترک بگذارند که امنيت روحي و رواني مردم به ويژه گروههاي آسيبپذير مثل خردسالان، بزرگسالان و جوانان در معرض تهديد قرار گيرد. بنابراين من فرقي بين رسانههاي رسمي و غيررسمي قائل نيستم و اگر رسانههاي غيررسمي با تأسف به مسئوليت خودشان پايبند نيستند و فکر ميکنند چون هويتشان غيرواقعي است يا جايي به ثبت نرسيدهاند مجاز هستند هر چيزي را منتشر کنند، اگرچه ممکن است به لحاظ قانوني تبعاتي نداشته باشد اما از لحاظ اخلاقي مانع از افتادن بار مسئوليت به دوش آنها نيست.
از آنجا که مردم عادي از ضوابط حرفهاي فعاليت خبري آگاه نيستند، در بازتاب وقايع برخي مسائل را رعايت نميکنند. به اشتراکگذاري اين دست محتواها عمدتاً در شبکههاي اجتماعي اتفاق ميافتد و معلوم نيست که بايد با آنها برخورد قانوني بشود يا نه.
گاهي مردم عادي از يک بحراني عکس و فيلم ميگيرند و به اشتراک ميگذارند و امنيت روحي و رواني سايرين را به خطر مياندازند. از يک سو به آنان ايرادي وارد نيست چون آنها نميدانند و کار حرفهاي را بلد نيستند. اما اين اشکال در رسانههاي رسمي، مطبوعات و راديو تلويزيون اصلاً قابل اغماض نيست. چون مردم عادي براي جلب تبعات منفي اين کار و از روي ندانستن پيامدهاي مخرب آن اين کار را انجام ميدهند. البته بايد سواد رسانهاي آنها را هم بالا برد تا آنها هم براي هر لايک، به اشتراکگذاري، رفتاري مسئولانه را در پيش بگيرند. من از اصطلاح «تقواي مجازي» استفاده ميکنم. همه افراد وقتي کسي را فالو ميکنند يا محتوايي را لايک ميکنند و به اشتراک ميگذارند بايد بدانند که اين کنشگريشان بر حس تقوا باشد چون هر کدام از اين حرکتها، معنايي دارند و لايک و به اشتراکگذاريشان به نوعي سهيم شدن در انتشار آن محتوا و مسئوليتآفرين است. اگر مردم عادي به واسطه ندانستن مسئوليتشان و ندانستن پيامدهاي مخرب يک ويدئو چيزي را به اشتراک ميگذارند اگرچه درخور انتقاد و سرزنش هستند اما چون آگاه نيستند، مقداري قابل اغماض است. اما درباره رسانههاي رسمي اين طور نيست و هيچ اشتباهي قابل اغماض نيست و اينکه براي جلب توجه مخاطبان دست به انتشار هر تصويري بزنند کاري غيرمسئولانه است.
چه اقدامات پيشگيرانهاي را ميتوان در پيش گرفت تا در رسانهها چنين رفتاري تکرار نشود؟
جلوگيري از انتشار تصاويري که احساسات عمومي را جريحهدار ميکنند مخصوص ايران نيست. جهان غرب خيلي زودتر از اينها به اين حق مخاطب توجه کردهاند و به آن هم حساس هستند. يعني امکان ندارد شما مثلاً در توفان کاترينا يا ماجراي تيراندازي به دانشآموزان در سنديهوک يا همين تيراندازي اخير در مدرسهاي در تگزاس، تصاويري ببينيد که يک لکه خود در رسانههاي رسميشان منتشر شده باشد. آنها خبر را منتشر ميکنند اما در تصاويرشان نماي باز و ساختمانهاي عمومي است و به هيچ عنوان تصاوير قربانيان و خون و اين چيزها را منتشر نميکنند. حتي وقتي ميخواهند پليس را نشان دهند طوري اين کار را ميکنند که تسلط پليس بر آن واقعه نشان داده شود. يا مثلاً وقتي که دانشآموزان قرباني شدهاند، مسئولان را طوري نشان نميدهند که مثلا در حال خنديدن باشند. اما ما در کشور خودمان به وفور در سيل و زلزله و آتشسوزي حوادث، عکسهاي آرشيوي از مسئولان ميگذاريم که آن مسئول دارد ميخندد يا پليس را نشان ميدهيم که مستاصل است يا جنازهها و زخميها را نشان ميدهيم که زير آوار هستند. چنين رفتاري در دنياي مدعي آزادي هم سابقه ندارد. چرا اين اتفاق ميافتد؟چون قوانين و مقرراتي وضع کردهاند و مجازاتهاي سنگيني وضع کردهاند تا کساني که احساسات عمومي را جريحهدار کنند يا به افکار عمومي مردم تعرض کنند، مورد مجازات قرار بگيرند. البته به مردم هم آموزش دادهاند وگرنه امکانات ارتباطي که در آنجا به مراتب بيشتر از اينجاست ولي شما به هيچ عنوان در توفان کاترينا که پرتلفاتترين واقعه بعد از جنگهاي داخلي آمريکا بوده و حدود 1800 نفر کشته شدند، هيچ جنازهاي را نميبينيد. اين نشاندهنده آن است که در مسائل روحي و رواني در کشورهاي ديگر به مراتب نسبت به کشور ما حساسيتبرانگيزتر هستند. اما در ايران چون راجع به اين مسائل و حق و حقوق مردم و لزوم حفظ امنيت روانيشان، در مدارس و دانشگاهها و رسانهها و دستگاه قانونگذاري و قوه قضائيه ما کم توجهي شده، افراد به راحتي تصاوير خشونتآميز را منتشر ميکنند. در ماجراي فاجعه منا هم اين اتفاق را شاهد بوديم که رسانههاي ما چه چپ و چه راست، حجاج را در آن واقعه نشان دادند که زير دست و پا هستند. ما همواره مکه را به عنوان خانه امن معرفي کرده و نشان دادهايم. قطعاً آلسعود جنايت کرده است اما قرار نيست ما براي اينکه جنايت آلسعود را برجسته کنيم حجاج را با آن وضع نشان دهيم و هيچ کدام ما حاضر نيستيم که بستگان ما با آن وضع ديده شوند. کشورهاي مدعي آزاد اصلاً اين طور نيستند که اين گونه تصاوير را نشان دهند.
ارسال نظر