فرهنگ واژهسازی و واژهبازی
عابدین پاپی منتقد و پژوهشگر
درجهان امروز مهمترین چیزی که حائز اهمیت و لایق کارکرد است، میتواند همین واژهسازی باشد. واژهسازی، نوعی خلاقیّت و نوآوری است و مقصود از آن هم میتواند یک عامل داشته باشد: «ساختن واژههای نو برپایه واژههای یکریشه، یا عبارتها با یاری قواعد و موازین و مضامین معینی که در زبان پذیرفته شدهاند. فرآیند واژهسازی یا کلمهسازی و به اصطلاح؛ ساخت کلمات تازه یا ساخت واژههای نو درصورتی شکل میگیرد که جهان با نوعی دگرگونی علمی و واژگونی زبانی مواجه شود و در این شرایط و موقعیت است که واژههایی جدید با شاخصهها و شاکلههایی بکر و تازه خلق میشوند. جنگها و رویدادهای تاریخی، رخدادهای فرهنگی و فکری، تبادلات اجتماعی - سیاسی و اقتصادی زمان، اوضاع و احوال سیاسی هر جامعهای، خود از عواملی است که نوآوری زبان را در جهان به وجود میآورد. ساوانو، ساخته شده از همان ساخت واژه نو است و در زبان و فرهنگهای متنوع و گوناگون، از اهمیت و جایگاهی حیاتی برخوردار بوده و است. نوآوری در واژهها مانند نوآوری در طبیعت و جامعه است؛ بهطوری که نوآور، ارتباط موضوعی و معنایی عمیقی را با جهان طبیعت و اجتماع برقرار میکند و به مرور زمان، واژگان دچار پوستاندازی میشوند و خود را در نام و نشانهای دیگری برجسته میکنند. مانند واژه «مهر» که امروزه خورشید است و یا در معنای محبت و دوستداری استفاده میشود. یا «زمین» که نام یک سیاره است اما امروزه به جایگاه کشت و کار نیز اطلاق میشود. براساس ریشه کلمه، میتوان ماهیّت کلمات را تغییر داد و چه بسا با بهرهبرداری از طبیعت و جامعه و نوع مناسبات اجتماعی، میتوان به واژگان جدیدتری هم دست یافت. نوآوری زمانی در جامعه شکل میگیرد که جامعه دچار نوعی صیرورت (شدن) میشود. بودن جامعه خود پایهای است که زمینههای لازم و مستلزم را برای «شدن» جامعه مهیا میکند. مساله مهم، بخشی از زبانشناسی است که به ساختار واژه و قانونهای ساخته شدن آن میپردازد و آن را در زبان انگلیسیwordformation میگویند. این اصطلاح، به روالهای تکوین واژه بهطور طبیعی اطلاق میشود؛ نه به جلساتی که افراد گرد هم میآیند، تعدادی واژه یا اصطلاح فرنگی را به میان میگذارند و برای یافتن همارز فارسی آنها، رایزنی میکنند. در این بخش از زبانشناسی، آنچه مهم به نظر میرسد، این است که واژههای تازه از طریق ترکیب، اشتقاق، گسترش معنایی، تکرار واژه و غیره ساخته میشوند. واژهسازی یک فرآیند است که با زایش واژهها به وجود میآید. به نظر میرسد که بسیار فکرکردن و اندیشیدن در نشانهها و علائم، خود میتواند به خلق نوآوری در ساخت واژه مبدل شود. توجه به بنمایه و ریشهای که وندها به آن چسبیدهاند، از عواملی است که واژههای تازه را به وجود میآورد. برای مثال: چارچوب بن کنونی+ نده که این واژگان را خلق میکند: پرنده، خزنده، دونده، شنونده، گوینده، راننده، خواننده، گیرنده، بازنده، سازنده و غیره یا چارچوب بن کنونی+ آنکه با نتایجی همچون: باران، گریان، بیابان، روان، گریزان، آبان، شایان و غیره را خواهد داشت. مساله بعدی، مساله واژهبازی است. که به معنی بازی کردن با کلمات مورد نظر ماست. بازی با کلمات، نوعی هنر فرآرونده است که تنها با مهارت هنرمند به دایره وجود میآید. جابهجا کردن واژگان و واجآرایی در متن، آوامحوری و حتی جناسپروری و جناس ُزینی از عمده مواردی است که لباس کلمات را شکیلتر و نوعی نوآوری را در بافت واژهها خلق میکند. بازی کردن با واژگان، مانند بازی کردن با وسایل و ابزاری است که این وسایل یا ابزار، یکدیگر را به خوبی میفهمند. کلمات تا یکدیگر را درک نکنند، قادر به بازی با هم نیستند و به همین خاطر است که واژهبازی، کار هرکسی نیست و این مهم نیاز به یک هنر تکنیکال و بایسته و شایسته را توأم با شناخت از فرهنگ کلمات، میطلبد. هنرمند با مهارت و فنونی که در اختیار دارد، میتواند جای حروف را در یک کلمه جابهجا کند. همین جابهجایی، خود منجر به معنا و پیامی سازنده و زیبا میشود و یا چند کلمه را در یک جمله آنچنان به زیبایی آرایش میدهد که این کلمات، لباس درون و برون جمله را با جمال و جلایی دیگر به تصویر میکشند. کلمات وقتی به یک مرحله «کلماتیک» برسند، هنرمندی خود را با شیوهها و روشهای متعدد در بطن جامعه نمایان میسازند.
ارسال نظر